اما، اگر به عمق برویم به عقلانیت دیگری میرسیم. در واقع، عقلانیت من و شمای نوعی و اکثریت بزرگ مردم، که درست هم هست، چیز دیگری است: اصولاً چرا به چنین وضعیتی رسیدهایم؟ چرا چنین بلایی را بر سر مردم و کشورمان آوردهاید؟ چرا همه دنیا را با ما دشمن کردهاید؟ چرا همهی ثروتهای این مملکت را صرف بلندپروازیهای ایران بربادهی منطقهای و باورها و آرمانهای ایدئولوژیک خود کردهاید؟ (آرمانها و باورهایی که هیچ ربطی به دلمشغولیهای اکثریت عظیم مردم ندارند). چرا بیش از ۶۰ درصد اقتصاد مملکت را از دایرهی بررسی و حاکمیت دولتی خارج کردهاید؟ چرا بزرگترین بنگاههای اقتصادی و تجاری و صنعتی و کشاورزی و ... مملکت در اختیار رهبر حکومت و دستنشاندگان اوست که در تمام این سالها حتی یک ریال هم مالیات ندادهاند!؟ چرا بهجای آنکه سراغ همهی این بنگاههای عظیم زیر نظر رهبر حکومت (که ثروت مردم ایران است که بهزور غصب شده است) بروید و از صرف بودجههای سرسامآورِ بلندپروازیهای بیحاصل منطقهای و جهانی خود و از خرجهای بیدروپیکر خود در سوریه و عراق و لبنان و یمن و ... دست بکشید، سراغ جیبهای خالی مردم ایران آمدهاید؟ اگر بنزین در ایران ارزان است و میلیونها لیتر آن قاچاق میشود، این قاچاقچیان کیانند و چرا نمیتوانید برای چنین حجمی از قاچاق راهکاری درست انتخاب کنید؟ و جز اینکه این قاچاقچیان در زیر عبای خود شما پنهاناند؟
بهنظر من این تصمیم نهتنها عقلانی نبود بلکه نشان استیصال حکومتی بود که با چنین تصمیمی و بهخصوص شیوهی اعلام آن که مردم را، از کاربرد این واژه پوزش میخواهم، به چشمِ «حرامی» و «غارتگر» و «بیگانه» دید، دست بهکاری زد که خود میدانست باعث نارضایتی فراوان مردم خواهد شد. اما، در منطق خودش چارهای نداشت و از استیصال به اینجا رسید. ببینید، عموماً برای اصلاحات و هر نوع اصلاحات اقتصادی بزرگ یا تعدیل ساختاری و جراحیهای بزرگ اقتصادی، همهجا و نه فقط در ایران، یک شرط نخستین وجود دارد و آن این است که آن دولت و حکومت از پشتوانهای قوی میان مردم برخوردار باشد وگرنه نهتنها پیروز نخواهد شد بلکه اغلب شکست خواهد خورد. اول دو نمونهی معروف در همین اروپا را مثل میزنم: رفورمهایی که زمان ریاستجمهوری فرانسوا میتران در فرانسه انجام شد بهیکمعنا تنها او میتوانست انجام بدهد و نه جناح راست فرانسه زیرا هم اقبال عمومی مردم را داشت و هم از پشتیبانی بزرگ حزبهای چپ و سندیکاهای فرانسه برخوردار بود. یا در آلمان، در زمان دولت ائتلافی سبزها و سوسیال دموکراتها به صدراعظمی شرودر دست به رفرمهایی زدند ــ که البته امروز از آن ناراضی هستند و من در اینجا کاری به بد و خوب آن ندارم ــ اما، دست به رفورمهایی زدند که هرگز جناح راست نمیتوانست انجام دهد. آن روزها که این رفورمها را انجام دادند هم از پشتیبانی مردم برخوردار بودند هم بسیاری از سندیکاها و جریانهای مدنی از دولت حمایت میکردند. از لحاظ تاریخی در ایران هم میتوان دوران ملی شدن صنعت نفت و قرضههای ملی دولت دکتر مصدق را مثال زد. در آن زمان مردم ایران فقیر بودند و با تحریمِ خریدِ نفت از سوی دولت انگلستان مردم فقیرتر هم شده بودند اما، چون دولت مصدق دولتی ملی بود و از پشتوانهی قوی مردمی برخوردار بود و یک جنبش قوی از او پشتیبانی میکرد، مردم از نان شبشان زدند یا بهقول معروف زنان النگوهای دستشان را هم فروختند و قرضههای ملی را خریدند. در نتیجه، من فکر نمیکنم این جنبه از ماجرا برای دولتمردان فعلی ایران پنهان بوده باشد. به نظر من اینها میدانستند از پشتوانهی بزرگی برای اعلام چنین تصمیمی برخوردار نیستند. مثلاً در دورهی اول خاتمی که پشتوانهی قویای در جامعه داشت (در اینجا وارد بد و خوب ماجرا نمیشوم)، بهای حاملهای انرژی چندبار بالا رفت اما، چنین واکنشهایی را در پی نداشت. در نتیجه من فکر میکنم که از این جهت عقلانی نبود اما، از طرفی دیگر وضع دولت از لحاظ بودجه به قدری خراب و به قدری در تنگنای مالی است که به رغم همهی این آگاهیها، تنها راهی که برایش باقیمانده بود، اعلام چنین تصمیمی بود. میدانیم و اقتصاددانان ایران بهتکرار و خیلی دقیق نشان دادهاند که بخش بزرگی از اقتصاد ایران اصلاً در اختیار و تحت کنترل دولت نیست. بسیاری از نهادهای و جریانهای بزرگ اقتصادی، کارخانهها و بنگاههای بزرگ تجاری زیر نظر شخص آیتالله خامنهای است. و در این سالها بخش بزرگ دیگری از اقتصاد ایران را سپاه پاسداران تصاحب کرده است (تا بدانجاکه امروز در ایران بدون «تعامل» با سپاه کاری نمیشود کرد!). کل این ثروت مردم و مملکت را غصب کردهاند که بهجای خود، حتی از منفعتها و سودهایی که از مال مردم میبرند حتی یک ریال به دولت مالیات نمیدهند؛ حسابرسی و کنترل آن که جایی در این مصادرهی مملکت ندارد. در نتیجه، اگر خود حکومت (کلِ حکومت و نهتنها دولت) دست از این فساد اقتصادی و این دستاندازیها برمیداشت میتوانستند این کسری بودجه و تنگناهای اقتصادی خود را جبران کنند اما، ترجیح دادند دست به ثروتها و داراییهای بادآورده و نامشروع خود نزنند و یک بار دیگر دست در جیبِ تهیِ مردم کردند. من فکر میکنم این اعتراضها برای حکومت قابل پیشبینی بود. طبیعتاً نه به این شکل خاص. بعد از حرکتهای اعتراضی دی ماه ۹۶ حکومت به پای سازماندهی بسیار وسیع برای مقابله با چنین وضعیتهایی رفته است. امروز بنزین دلیل شروع اعتراضها بود اما، میتوانست هر چیز دیگری باشد. درنتیجه، حکومت با آمادگی سرکوب این اعتراضها را شروع کرد اما، فکر نمیکنم چنین خیزشی با چنین وسعت و در چنین زمان اندک را پیشبینی کرده بود. شاید یکی از علتهای چنین سرکوب افسارگسیخته و عریانی ناشی از هراسی باشد که حکومت با یک واقعیت نامنتظر روبهرو شد
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید