رفتن به محتوای اصلی

برای ساقه‌های سبز
به یاد سه دانشجوی میهن پرست جانباخته در ۱۶ آذر ۱۳۳۲
06.12.2019 - 17:48

                 

برای ساقه‌های سبز

 

واویلا

آتش به دشتِ گندم افتادست

واویلا

خونِ شقایق در خُم افتادست

واویلا

تیغِ هِلال داس و یال و بالِ خرمن‌کوب

با مردمِ  نامردم افتادست

واویلا

 

دیدی چه بی رحمانه می‌روبد برونش را

دیدی چسان خصمانه می‌کوبد درونش را

دیدی چه آسان می‌درد پیراهنِ گل را

می‌درّد و می‌افشرد اینمایه خونش را

بنگر غریوِ ساقه‌های سبزِ گلگون را

بنگر تو عصیان و هَرای نایِ پرخون را 

گویی گلوگاهش به نیش کژدم افتادست

اندام تُردش زیر نعلین ِسُم افتادست

واویلا

دیدی هراس خفته در چشمِ حبیبان را

دیدی هرای و وایِ پایِ بی‌رکیبان را

گمگشتگانِ روی دریا را و صحرا را

دیدی نصیبِ سینه سوزِ بی‌نصیبان را

سرخ است صحرا، بوی خون می‌آید از دریا

هرگز نخُسبد خون که بیدار است در رگها

فریاد گمنامان مپنداری گُم افتادست

واویلا

ای آشیان بی پناهِ خسته و رنجور

ای بر در و بامت خزیده نعشِ جغدِ کور

دیری نپاید طعمۀ کفتار می‌گردد

پایش لب گور است و جانش بر لب تنبور

 

*****

هله برخيز كه خون بر سرِ بازار آمد، منیر طه

 Missing media item.

ندانستم چه بر جانش آمد


در یورش به دانشکدۀ فنی سه دانشجو به نام هاي شریعت رضوی ، قندچی و بزرگ نیا که به همراه دیگر دانشجویان می‌خواستند از دانشگاه خارج شوند ، در راهروی دانشکده تیر خوردند و مردند.
روزنامه هاي ‌نوكرِ دربار و ميرآخورانِ روزنامه نگار نوشتند:
سربازان تيراندازيِ هوايي‌كرده بودند.
 از جان‌گذشته‌اي هم ‌نوشت: لابد دانشجويان بالاي درخت نشسته بودند.
ندانستم چه بر جانش آمد .

تیراندازی هوایی! بجای اینکه سقف دانشکده را سوراخ کند، سینۀ سه دانشجوی هدف گرفته را سوراخ کرد.

 

«خونی‌که برجهید و روان شد/ پنداشتی ز دیده نهان شد؟

خون است خون، کجا شود از دیده ها نهان/ از فتنه‌ای‌که از سرِ خون بردمد فغان.»

از سروده ای به وقت دانشجویی.

وارثین آن تیراندازی هوایی! و بلا گردانانِ بلای ۲۸ مرداد که ملتی به ستوه آمده را گرفتار اینچُنین پی‌آمد شومی کردند، فراموش نکنند نخستين خوني كه سطح دانشگاه را رنگين كرد، به وقتِ پادشاهِ فراريِ امريكايي بود كه با يك اردنگي به داخل دروازه شوت شد و با همان اردنگي به خارجِ دروازه اُوت.
اين جوان كُشي ادامه یافت تا خلافتِ ديگر جباران و نسخه برداران که وحشیانه ترینِ آن را در ۱۸ تیر  ۱۳۷۸ دیدیم و شنیدیم .

 

 

هله برخيز كه خون بر سرِ بازار آمد

 

به كين‌خواهيِ يارانِ‌عزيزي كه در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ در دانشگاه تهران‌كشته شدند.


هله برخيز كه خون بر سرِ بازار آمد

هله بستيز كه گرگينة خونخوار آمد

 

 


هله آن روبهِ بگريخته از دامنِ دشت
به‌جگرخواريِ مرغانِ چمنزار آمد

 


هله حيوانِ كمان خورده ، كمين كردة مست
تيز دندان و برافروخته رخسار آمد

 

هله هشدار ، كه غوغاي كبوترها را
كف گرفته به دهان گرسِنه كفتار آمد

 


لاشه‌اش رفت و لَشش در گروِ لاشخوران

 

تيز چنگالك و با چنگكِ منقار آمد

 

دزدِ بگرفته‌كمين در كمرِ ظلمتِ شب

به شبيخونِ سرِ قافله سالار آمد

 

چنگ در سينه درافكن ، هله اين دَم بشكن

كز سرِ كوي محبت خبرِ يار آمد

 

خبر از مكتبِ عشق آمد و يارانِ عزيز

هله برخيز كه خون بر سرِ بازار آمد

 

ونكوور، ششم دسامبر ۲۰۰۵ / پانزدهم آذر ۱۳۸۴

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کاوه جویا

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.