این موضع گیری، تنها حدود دو هفته پس از اعتراضات خونین بیش از صد شهر ایران صورت گرفت که در جریان آنها، رکورد کشته شدگان خیابانی پس از سال ۱۳۶۰ شکسته شده بود. اعتراضاتی که در جریان آنها، مقام های دولت ترامپ مجموعه ای از اظهارات شدیداللحن را علیه حکومت ایران انجام دادند، ولی اکنون مشخص شده که همزمان، در حال مذاکرات محرمانه با مقام های ایرانی بوده اند.
البته می توان حدس زد که برای مقام های ایرانی، توافق با آمریکا در زمانی که لحن آمریکایی ها علیه ایران تندتر شده بود، اهمیت نمادین داشته. ولی بسیار عجیب خواهد بود اگر تصور شود که مقام های آمریکایی، هیچ راهی جز نهایی کردن توافق خود با تهران در این زمان مشخص نداشته اند.
با صرف نظر کردن از تمام نظریه های توطئه قابل تصور در مورد این زمان بندی، در بهترین حالت می توان چنین برداشت کرد که برای رئیس جمهور آمریکا، اهمیتِ -شاید انتخاباتیِ- مبادله یک زندانی، ارزشی به مراتب بالاتر از "پیام سیاسی" این معامله پس از اعتراضات آبان ماه داشته است. اگرچه حتی با این فرض خوش بینانه، کماکان اظهارات بعدی آقای ترامپ در تشکر از حکومت ایران، تمجید از "مذاکره بسیار منصفانه" و ابراز تمایل برای معامله بزرگتر به سادگی قابل توجیه نخواهد بود.
وقتی ۹ روز پیش، اتحادیه اروپا به طور غیرمنتظره از پیوستن شش کشور جدید به سازوکار مالی اروپا برای مبادله با ایران خبر داد، این پرسش مطرح شد که آیا اروپایی ها نمی توانسته اند زمان مناسب تری را برای اعلام تصمیم جدید انتخاب کنند، یا اینکه اساسا پیام سیاسی ناشی از زمان بندی اعلام این تصمیم برای آنها اهمیت مشخصی نداشته است؟
در آن زمان، طیفی از ناظران مسائل ایران رویکرد اروپا را با مواضع متفاوت دولت ترامپ مقایسه کردند که ظاهرا، حکایت از جایگاه تعیین کننده اعتراضات آبان ماه در رویکرد واشنگتن نسبت به تهران داشت. اما آنچه در عمل اتفاق افتاد، اعلام توافق تهران و واشنگتن بر سر دو زندانی و متعاقب آن، اظهارات دیروز دونالد ترامپ بود، که حتی در مقیاسی فراتر از موضع اروپایی ها، برداشت بی اعتنایی به تحولات آبان ماه را تقویت می کرد.
این موضع گیری، البته چندان هم غیرمنتظره نبود. او همان رئیس جمهوری بود که در ۸ مرداد ۱۳۹۷، اعلام کرد حاضر است با همتای ایرانی خود "بدون پیش شرط" مذاکره کند، در ۱۹ اردیبهشت، انتظار خود از مذاکره با مقام های ایرانی را به این محدود کرد "فقط نمی خواهیم که آنها سلاح هسته ای داشته باشند"، و در ۶ خرداد گفت "ایران با همین رهبران موقعیت تبدیل شدن به کشوری بزرگ را دارد"، با تاکید بر اینکه "میخواهم به صراحت بگویم که ما به دنبال تغییر رژیم نیستیم".
آقای ترامپ حتی در آستانه اجلاس سالانه سازمان ملل در نیویورک، و در میانه میانجیگری فرانسه برای مذاکره مستقیم روسای جمهور ایران و آمریکا، جان بولتون سرسختترین مخالف این مذاکرات را برکنار کرد و در همان روز (۱۹ شهریور)، وزیر خارجه اش بهصراحت از آمادگی رئیس جمهور آمریکا برای ملاقات "بدون پیش شرط" با رئیس جمهور ایران خبر داد.
البته در ۲۵ شهریور، دو روز پس از حملات ۲۳ شهریور به یک پالایشگاه و یک میدان نفتی عربستان -که به قطع شدن موقت نیمی از صادرات نفت این کشور انجامید- دونالد ترامپ آمادگی خود برای دیدار با مقامهای ایرانی "بدون پیش شرط" را رد کرد. ولی بعدا معلوم شد با میانجیگری رئیس جمهور فرانسه، قرار بوده رئیس جمهور آمریکا در شامگاه ۲۴ سپتامبر به حسن روحانی زنگ بزند، اما رئیس جمهور ایران در آستانه تماس از گفتگو انصراف داده است. به عبارت دیگر، حتی حملات صورت گرفته به تاسیسات نفتی عربستان، آقای ترامپ را از تلاش برای گفتگوی مستقیم با آقای روحانی در روز بعد از حملات باز نداشته بود.
علی رغم تمام شواهد فوق، استدلال قابل فهم بسیاری از ناظران مسائل ایران این است که دونالد ترامپ، با وضع تحریم های بیسابقه بر جمهوری اسلامی ایران، آن را در معرض بحرانی بنیادین قرار داده است. به عقیده این ناظران، فارغ از آنکه انگیزه نهایی رئیس جمهور ایالات متحده چه باشد، رویکرد فشار حداکثری او باعث شده تا حاکمان ایران در اداره جامعه و اقتصاد "ناتوان تر" شوند و توسعه تصاعدی نارضایتی اقتصادی، به اعتراضات خیابانی بی سابقه بینجامد.
قابل انکار نیست که فشارهای اقتصادی واشنگتن، در عمل چنین نتایجی را بر جای گذاشته و به عنوان نمونه، تحلیل اعتراضات دی ۹۶ و آبان ۹۸ مستقل از تاثیر اقتصادی-اجتماعی تحریم های اقتصادی ایالات متحده امکانپذیر نخواهد بود. به همین ترتیب، میتوان پیش بینی کرد که اعتراضاتی از جنس این دو، در آینده هم در شهرهای مختلف ایران تکرار شوند.
با وجود این، پرسش مشخصی که در ارتباط با تاثیر عملی سیاست های واشنگتن بر اوضاع ایران وجود دارد آن است، که اگرچه رئیس جمهور آمریکا با ادامه فشار اقتصادی زمینه اعتراضات خیابانی بیشتر را در ایران فراهم می کند، ولی توقع نهایی او از این سیاست چیست؟ به عبارت دیگر، دونالد ترامپ آیا به دنبال تحت فشار گذاشتن تهران تا زمان "تغییر رژیم" است، یا زمانی که رهبران نظام ناچار به معامله با واشنگتن برای "تضمین بقای حکومت" شوند؟
شاید برای ملموس تر کردن موضوع، فکر کردن به پاسخ های قابل تصور برای سوالاتی از این قبیل مفید باشد که اگر تعداد قربانیان اعتراضات اخیر در ایران، فرضا دو برابر تعداد موجود بود ولی تهران کماکان یک زندانی آمریکایی را آزاد می کرد، آیا معتقدیم دونالد ترامپ مشکلی برای تشکر از حکومت ایران داشت؟
از آن مهم تر، اگر -در حالتی فرضی- زمانی تعداد قربانیان اعتراضات ضدحکومتی در ایران ده برابر شود ولی آیتالله خامنهای به ملاقات رو در روی روسای جمهور ایران و آمریکا برای یک "توافق هسته ای" جدید رضایت دهد، آیا پیش بینی میکنیم آقای ترامپ چنین ملاقات و معامله ای را رد کند؟
ابهاماتی از نوع فوق، قطعا به این معنی نیستند که جمهوری اسلامی ایران همواره قادر به مهار اعتراضات مردمی خواهد بود، یا -از آن بالاتر- نظام مصون از امکان فروپاشی است. ولی به نظر می رسد این فرضیه که تغییر حکومت، از مسیر سیاست های دونالد ترامپ انجام شود، با تردیدهایی مواجه است.
آن گروه از مخالفان حکومت ایران که در چنین تردیدی شریک هستند، لابد این فرض را غیرمحتمل نمی دانند که فشار تحریم ها، زمانی باعث شود که این حکومت به معامله ای -هرچند تلخ- با واشنگتن یا عکس یادگاری دولتمردان دو کشور هم تن بدهد. اما در صورت تحقق این فرض، احتمالا مهمترین میراث دولت آمریکا برای اپوزیسیون ایران، بالابردن شدید انتظارات و سپس منتفی کردن یکشبه این انتظارات خواهد بود.
تحولی که در محاسبه نهایی، ممکن است دولت ترامپ را نه به یک فرصت، که به یک تهدید برای سرمایه اجتماعی اپوزیسیون تبدیل کند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید