افسر اطلاعاتی آمریکا، صلحدوستتر از «چپ»های سبز
منبع: روسیه امروز
نویسنده: اسکات ریتر
تارنگاشت عدالت
اسکات ریتر، افسر اطلاعاتی سابق آمریکا است. او در اتحاد شوروی به عنوان بازرس اجرای پیمان منع موشکهای اتمی میانبرد خدمت کرد، در جنگ خلیج [فارس] در ستاد فرماندهی ژنرال شوارتسکف عضویت داشت، و از ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۸ بازرس تسلیحاتی سازمان ملل بود.
مقایسه نوشتار زیر با آنچه که تاکنون در سایتهایی مانند «اخبار روز»، «نامه مردم»، «تودهایها»، «نوید نو»، «صدای مردم» و امثال آنها، درباره ترور سردار قاسم سلیمانی منتشر شده، نشان میدهد که این افسر اطلاعاتی سابق آمریکا در زمینه شناخت مسائل ژئوپليتیک جهان و منطقه خاورمیانه، بسیار فهیمتر، واقعبینتر، و نهایتاً صلحدوستتر از «چپ»های سبز است.
ایالات متحده ناخواسته به خلق قاسم سلیمانی کمک کرد، سپس او را به قتل رساند!
ایالات متحده برای پیآمدهای ترور قاسم سلیمانی آماده نیست، زیرا هیچچیز درباره واقعیت مردی که به قتل رساند نمیداند، و نمیتواند تأثیر مرگ او را بر ایران و خاورمیانه بسنجد.
قاسم سلیمانی، یک فرمانده نظامی ایران که سازمان شبهنظامی او موسوم به «نیروی قدس» به تبدیل ایران به یک قدرت منطقهای مدرن کمک کرد، در ۳ ژانویه ۲۰۲۰ به دستور دونالد ترامپ، رییسجمهور ایالات متحده ترور شد. رهبران سیاسی آمریکا از دو حزب در توصیف سلیمانی به مثابۀ مرد شریری که مرگ او را باید جشن گرفت، حتا در حالیکه پیآمدهای مرگ او هنوز نامشخص است، متحد بوده اند.
اما، شادی از مرگ سلیمانی زاییدۀ جهالت درباره رویدادها و اقداماتی است که به کارهایی که او هدایت میکرد شکل داد، و جهانی را که او در آن عمل میکرد، تعریف نمود.
در حالیکه ایالات متحده سلیمانی را به مثابۀ نتیجه فرعی نیت بدخواهانه ایران در خاورمیانه ترسیم مینماید، واقعیت بسیار نیرومندتر است: سلیمانی نتیجه مستقیم سیاستهای تجاوزکارانه عاری از مسؤولیتپذیری آمریکا است. در جهانی که با روابط علت–معلول تعریف میشود، پیوند بین سلیمانی و ایالات متحده غیرقابل انکار است.
قهرمان ساختن از یک دشمن
سلیمانی در طی انقلاب ایران و هشت سال جنگ با عراق، برجسته شد و توجه رهبران ارشد ایران، از جمله رییسجمهور وقت علی خامنهای را به رهبری، شهامت و قاطعیت خود جلب نمود. در آن زمان، سلیمانی مهارتهایی را به دست آورد که بعداً به او به مثابۀ رهبر نیروی قدس، سازمان شبهنظامی که پس از جنگ ایران–عراق تشکیل شد، بسیار کمک کرد.
نیروی قدس برای گسترش نفود ایران به وسیله ابزار غیرعلنی تشکیل شد. سلیمانی و نیروی قدس برای نخستین بار در سال ۱۹۹۸، پس از آنکه طالبان در پی تصرف شهر مزار شریف صدها شیعه افغانستان و ۹ ایرانی (هشت دیپلمات و یک روزنامهنگار را به قتل رساند) توجه را به خود جلب کردند.
در حالیکه رهبری نظامی ارشد ایران هوادار یک لشگرکشی تنبیهی عظیم به غرب اففانستان بود، سلیمانی یک پاسخ خویشتندارانهتر را از طريق ارايه آموزش و تجهیزات به ائتلاف شمال که گروههای فراگیر از مخالفان طالبان بود، توصیه نمود. سلیمانی شخصاً این تلاش را هدایت نمود، و ائتلاف شمال را به نیروی جنگنده کارآمد تبدیل ساخت.
پس از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر، ایالات متحده از ائتلاف شمال برای ایجاد جای پا در افغانستان و نهایتاً خلع قدرت از طالبان استفاده کرد. سلیمانی در پشت صحنه، از جمله از طريق پشتیبانی عملیاتی و اطلاعاتی، نقش مهمی در کمک به رشد مشارکت ایالات متحده–ائتلاف شمال، ایفاء نمود.
عمر همکاری ایالات متحده– ایران کوتاه بود؛ رییسجمهور بوش با تعیین ایران به مثابۀ بخشی از «محور شیطانی» موحب متوقف شدن همکاری ایران با آمریکاییها شد.
آموزش شورشیان ضدآمریکایی عراق
حمله ایالات متحده به عراق در سال ۲۰۰۳، فرصت دیگری برای همکاری ایران–آمریکا به وجود آورد، که ایالات متحده فوراً آن را از دست داد. در حالیکه ایران تمایلی به افزایش حضور نظامی آمریکا در منطقه نداشت، در برکناری دشمن اصلی خود، صدام حسین از قدرت، با ایالات متحده اتفاقنظر داشت.
اما، ایالات متحده برای روبهرو شدن با واقعیت عراق پساصدام، به ویژه در جاییکه اکثریت شیعه جمعیت آن یک نقش اصلی در تعیین چگونگی حکمرانی در عراق را طلب مینمود، آماده نبود. زمانیکه ایالات متحده برگرداندن تفنگها به سوی نیروهای شیعه را آغاز کرد، سلیمانی و نیروی قدس او رهبری سازماندهی مقاومت ضدآمریکایی در عراق را به دست گرفت، که به برخوردهای خشونت بار فزایندهای با تلفات چشمگیر آمریکایی منتهی شد.
امروز، سربازان جنگ ایالات متحده در عراق، شخص سلیمانی را مسؤول مرگ صدها سرباز آمریکایی میدانند که به وسیله میلیشیاهای عراقی که از سوی نیروی قدس سلیمانی آموزش دیده و تجهیز شده بودند، کشته شدند.
مغز متفکر نقشه سلطه منطقهای ایران
سلیمانی در خلاء ظهور نکرد، بلکه تجلی پاسخ منطقی ایران به تهدیدات خارجی بود که به وسیله اقدامات دیگران، به وجود آمده بود. نقش ایران در لبنان به وسیله تصمیم اسرائیل برای حمله و اشغال جنوب لبنان در سال ۱۹۸۲ تعریف شد؛ در پی آن ایجاد جنبش حزبالله لبنان رخ داد.
همینطور، مداخله ایران در سوریه در پی مداخله عظیم قدرتهای خارجی، از جمله ایالات متحده، ترکیه و عربستان سعودی، برای به وجود آوردن یک مقاومت برای برکنار کردن بشار الاسد رییسجمهور سوریه از قدرت، رخ داد. اقدامات سلیمانی در هدایت نیروی قدس در سازماندهی میلیشیای شیعه هوادار اسد در سوریه به طور ساده واکنش به این مداخله خارجی در امور داخلی سوریه بود.
همینطور، زمانیکه «دولت اسلامی» در سال ۲۰۱۴ در صحنه ظاهر شد، این سلیمانی بود که به دعوت دولت عراق، به سازماندهی و تجهیز میلیشیاهای گوناگوت شیعه زیر چتر «نیروی بسیج خلقی» کمک کرد. سلیمانی پیش از آنکه ایالات متحده در جنگ درگیر شود، «نیروی بسیج خلقی» را در یکسری نبردهای خونین که امواج را علیه «دولت اسلامی» چرخاند، هدایت نمود. پس از ۱۱ سپتامبر، سلیمانی نقش مهمی در شکل دادن به خاورمیانه، و تبدیل ایران، اگر نه به قدرت اصلی، بلکه به یک قدرت بزرگ در منطقه، ایفاء نمود.
اقدامات سلیمانی در تحقق بخشیدن به این نتیجه، بخشی از نقشه بزرگ ایران برای سلطه منطقهای نبود، بلکه بخش لاینفکی از توانایی ایران به نشان دادن واکنش مؤثر به اشتباهاتی بود که ایالات متحده و متحدین آن در اجرای سیاستهای تجاوزکارانه در منطقه مرتکب شدند.
پس از خروج ایالات متحده از توافق اتمی ایران در سال ۲۰۱۸، و در پی آن به اجرا نهادن به اصصلاح کارزار «فشار حداکثری» تحریمهای اقتصادی و مهار ژئوپليتیک صورت گرفته به وسیله ایالات متحده، سلیمانی به رییسجمهور ترامپ نسبت به پا نهادن در مسیر درگیری هشدار داد.
سلیمانی در یک سخنرانی که در تابستان ۲۰۱۸ ایراد نمود گفت: «شما از قدرت و تواناییهای ما در منطقه مطلع هستید. شما میدانید ما در جنگ نامتقارن چقدر قدرتمند هستیم.»
اظهارات سلیمانی پیامبرانه بود؛ پس از آنکه ایالات متحده فروش نفت ایران را مسدود نمود، نیروی قدس سلیمانی یکسری حملات غیرفابل انکار را به نفتکشها در تنگه هرمز هدایت نمود، و از حوثیها در یمن برای حمله ویرانگر پهپادی علیه تأسیسات استراتژیک تولید نفت عربستان سعودی استفاده کرد.
سلیمانی آگاه از آسیبپذیری موضع ایالات متحده در عراق، برای پایان دادن به حضور نظامی ایالات متحده در عراق، فشار آوردن به دولت عراق را آغاز کرد. این فعالیتها حتا پیش از آنکه ایالات متحده یکشنبه گذشته «نیروهای میلیشیای خلقی عراق» را بمباران کند، و موجب رویدادهایی شود که به ترور سلیمانی ختم شد، در جریان بود.
آیا مرگ او جهان را امنتر میسازد؟
واقعیت این است که جهانی که سلیمانی در آن مرده است– به فرمان رییسجمهور آمریکا به قتل رسیده است– تنها چیزی است که برای ایالات متحده خطرناکتر از جهانی است که سلیمانی در آن زندگی میکرد.
سلیمانیِ زنده، با اعتباری که داشت میتوانست صبوری و احتیاط را به رهبری ایران توصیه، و بر اعضای رادیکالتر دستگاه دفاعی ایران برای در پیش گرفتن یک موضع کنشگرانهتر در مقابله با سیاستهای آمریکایی، سعودی، اسرائیلی در منطقه، فشار وارد نماید.
سلیمانیِ به قتل رسیده، به یک شهيد قهرمان مبدل شد که از آن برای تهییج آنهایی بهرهبرداری خواهد شد که میخواهند بدون خویشتنداری و خِرَدی که زاییده تجربه بود، راه او را علیه دشمن آمریکایی ادامه بدهند.
ترور عجولانه قاسم سلیمانی به وسیله ترامپ، خاورمیانه و جهان را برای زندگی و کار، نه فقط امن نمیکند، بلکه نسل دیگری را به تحمل پیآمدهای تراژیک از حد خود فراتر رفتن ایالات متحده در عصر پسا–یازده سپتامبر محکوم مینماید.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید