رفتن به محتوای اصلی

سنگلاخهای گذرگاه
05.03.2011 - 11:50

ویراست جدید منشور جنبش سبز، از سوی اصلاح طلبان منتشر شد، و در سطح رسانه ها از مواضع گوناگون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. بدنه جنبش سبز (درشعارها)، ملیتها و اصطلاحاً «سکولار- دموکراتها» و چپها آنرا بر اساس «خواسته های خود» نقد کردند:

- بدنه جنبش سبز: در شعار های خود با نفی نظام موجود از چهارچوبه منشور پا فراتر نهاد.

-ملیتها حق و حقوق خود( رفع تبعیض سیاسی، فرهنگی، اقتصادی-اجتماعی)را در آن ، به صورت شفاف ، نیافتند.

- «سکولار- دموکراتها»، چیزی برای « جدایی دین از دولت»، تغییر بنیادین نظام ولایت فقیه ندیدند.

- کارگران و زحمتکشان و زنان نیز بجز یکسری کلی گوییها درمورد خواسته هایشان چیزی نتوانستند پیداکنند.

- بر اساس پاره ای آگاهیها اکنون حتی بخشی از خود اصلاح طلبان نیز از اصلاح نظام نا امید شده و در موضع «تغییر» قرار گرفته اند. از این زاویه منشور یاد شده دارد بسیار سریع کهنه میشود.

بااین وضعیت رأس جنبش انتظار دارد جنبش در سراسر کشور گسترش یافته و عمومی شود. برای انجام اینکار نیز گروههای اجتماعی و جوانان را به ادامه حرکتهای اعتراضی گوناگون فرا میخواند.

این سیاست منشوری، از آنجاییکه بصورت روشن دربرگیرنده خواسته های اقشار و طبقات و گروههای اجتماعی و ملیتهای مختلف نیست «توان گسترش و عمومی شدن» ندارد.

اما در کنار این سیاست، سیاست عملاً موجود و نانوشته و غیر منشوری دیگری، بر پایه خواسته های مستقل ِخود گروههای اجتماعی و ملیتها ، پیش برده میشود که توانمند و گسترش یابنده است. و اصلاح طلبان و بدنه جنبش سبز اگر میخواهند از حرکت عینی جامعه عقب نمانند چاره ای بجز پذیرش این روند عینی و سیاست ندارند.

در این وضعیت، نیروهای اصطلاحاً «سکولار- دموکرات» از آنجاییکه خود فاقد جبههء مستقل اند و از نظر ذهنی و تشکل پذیری ، نه توان ایجاد آنرا دارند، چاره ای غیر از این نیافته اند که ، با حفظ کم و بیش نظرات انتقادی، به اصلاح طلبان و یا به بدنه جنبش سبز روی آورند. از آنجاییکه نظام فاقد خصلت اصلاح پذیریست، بعد از اینکه سر اصلاح طلبان به سنگ خورد ، بناچار به جبههء تغییر خواهند پیوست . و هم اکنون نشانه های آن هویداست.

بدنه جنبش سبز هر چند خواسته هایی فراتر از چهارچوبه منشور دارد ولی در کل اعتراضات خود را تحت پوشش برنامه های اصلاح طلبان انجام میدهد.و عدم سازماندهی و مواضع مستقل نیز به این امر کمک میکند.

« زحمتکشان، جوانان،دانشجویان،زنان، ملیتها»، در مجموع آن نیروهایی هستند که با ایجاد ارتباط متقابل گرد « برقراری آزادی و دموکراسی و رفع دیکتاتوری، نا عدالتی اجتماعی و تبعیض » بهمراه سکولار دموکراتها که آمادگی کم و بیش ذهنی ملحق شدن به این نیروها را دارند میتوانند جنبش را عمومی نموده و به پیروزی برسانند.

برای ایجاد ارتباط و جلب اعتماد و همبستگی ملیتها، مسئلهء سیاست«غیر متمرکز اداره امور کشور» و حق« اداره امور محلی » و توافق در « رفع دیگر تبعیضات » بسیار ضروریست. دانشجویان،زنان، کارگران و شبکه های اجتماعی میتوانند در این راه نقش مهمی بعهده بگیرند.

اصولی که میتواند در این کار مورد توجه قرارگیرند:

-اذعان به این مسئله که « هیچ یک از نیروها بتنهایی توان پیروز شدن بر نیروی حکومت را ندارند، چه ملیتها و چه غیر ملیتها.

- نگاه به آینده ایکه باید ساخته شود و نه به گذشته ء غم انگیز، بر اساس همزنجیری، احترام متقابل و صلح و دوستی و همبستگی ، با به رسمیت شناختن حقوق یکدیگر. و دوری از دشمنی ها و کینه توزیها در تمام عرصه ها.

من سیاست «تمرکزگرایی» در اداره امور سراسری را درست نمیدانم و بر سیاست «عدم تمرکز» تأکید میکنم. از سوی دیگر «اداره امور مناطق اتنیکی» را حق خدشه ناپذیر مردمان این مناطق میدانم. و تحقق این اهداف را در «همیاری و همبستگی عمومی و جلب اعتماد متقابل » ممکن میدانم.

جای درست بدنه جنبش سبز، و سکولار دموکراتها قرار گرفتن آگاهانه در این «جبهه تغییر» است و نه قربانی نمودن این جبهه در برابر برنامه های اصلاح طلبان .

اصلاح طلبان و رهبران نمادین را بعنوان یک نیروی فعال و اصلاحگر نظام موجود در چهارچوبهء منشور خودشان باید به رسمیت شناخت و از حقوقشان در برابر دیکتاتوری دفاع نمود، ولی نباید سیاست مستقل خود را فراموش نموده و تحت رهبری آنان قرارگرفت و اشتباه سال 57 را که در مورد آیت الله خمینی پیش آمد تکرار نمود.

جنبش ایران برای پیروزی مجبور است راه دیگری غیر از « راه اصلاح طلبان» پیش بگیرد. بدنه جنبش سبز در این وضعیت، «شرایط عدم آلترناتیو» ، تنها امکانیکه برای اعتراضات خود یافته قرار گرفتن تحت رهبری اصلاح طلبان است. اصلاح طلبان بخوبی میدانند به کجا میروند. آنان میخواهند «جمهوری اسلامی دوم اصلاح شده» بناکنند. راه درست، بدنبال خود کشیدن آنان است نه دنباله رو آنان شدن. «جبههء تغییر» اگر آگاهانه حرکت کند توان آنرا دارد که این جماعت را بدنبال خود بکشد. اینان و بخشی از نیروهای بدنه رژیم در روند جنبش تحت تأثیر اوضاع جاری به این جبهه خواهند پیوست.

اعمال قدرت آگاهانه از سوی «جبههء تغییر» در جنبش ایران به کار و تلاش و حرکت سنجیدهء همه نیروهای آن وابسته است. اگر این جبهه واقعاً نمیخواهد نتیجه تمام تلاشهای خود را به «جبههء جمهوری اسلامی دوم » واگذار کند، باید بسیار آگاهانه و با شناخت دقیق از اهداف نیروها حرکت کند.

وضعیت نیروهای درگیر در صحنه نشان میدهد، روند «تغییر حاکمیت» بدرازا خواهد کشید و در کوتاه مدت دست نیافتنی ست. ضروریست فعالان با دقت لازم در این «پارامتر» ، عمل کنند.

مسئله دیگری که میتواند سرنوشت آینده جنبش ایران را به نفع نیروهای به «ظاهر دموکراسیخواه » داخلی رقم بزند «نیروی خارجی»ست. همانطور که شواهد تاریخی نشان میدهند« عامل خارجی » همیشه بدنبال منافع خود در تغییرات سیاسی بوده است. در ایران مسئله «نفت» نقش تعیین کننده در دخالت نیروی خارجی بازی کرده است. این نیرو در نهایت امر دوست دارد رژیم مورد پسندس را در کشورحاکم گرداند. مسئله اش مشکلات مردمان گوناگون ایران نیست. بل نفت است. همانطور که همیشه بوده . از اینرو برای تقویت نیروهای به «ظاهر دموکراسیخواه » همت میگمارد. جبههء تغییر مجبور است این مهم را به حساب آورد.

خصایل حکومت حاکم و بررسی اقدامات ضد انسانی آن در برابر مردم ، بویژه تاکتیک هایش در رابطه با ایجاد انفجارات و درگیریها ی نظامی در مناطق و ترور و غیره نشان میدهند هیچ بعید نیست حکومت در آخرین مراحل عمر خود به انجام اقداماتی در جهت راه اندازی جنگهای داخلی در مناطق اتنیکی کشور دست بزند. و همینطور در پی نقشه تبدیل کردن زندانهای پیدا و پنهان خود به «حمام خون» برآید. در این میان « هوشیاری و اقدام بموقع جنبش» تنها سلاحی ست که میتواند مانع اینگونه فجایع گردد.

سنگلاخهای گذرگاه زیادند. بسیار زیاد! اما مردمان این سامان، این رهنوردان قله ها ، از پس آنها برخواهند آمد.و در این اندیشه مرا تردیدی نیست.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!