از صادق قطب زاده، از نزدیک ترین یاران آیت الله خمینی پیش از پیروزی انقلاب، دستنوشتههایی بر جای مانده که حاوی توصیفات قابل تامل از بنیانگذار جمهوری اسلامی در زمان تبعید در نجف است.
قطب زاده در این یادداشتها، با تمجید از "سیاست مداری کامل" آقای خمینی می نویسد که او برخی اقدامات مناقشه برانگیز را "تلویحا و بدون اشاره مستقیم" مورد تایید قرار میداده، هرچند پس از انجام، برای آنکه "دهن مخالفین" را ببندد با "نحوه" عمل مخالفت میکرده.
یادداشتهای شخصی صادق قطب زاده، که بی بی سی به نسخه ای از آن دسترسی پیدا کرده، مربوط به سفر ۲۸ خرداد ۱۳۴۹ وی به شهر نجف، اقامتگاه وقت آیت الله خمینی در دوران تبعید است. قطب زاده این سفر را، به عنوان یکی از رهبران انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی خارج از کشور انجام داده.
نسخه ای دیگر از دستنوشته های او در سفر نجف، در اختیار علی سجادی روزنامه نگار مقیم آمریکا قرار دارد که وی در سال ۱۳۹۶، آن را در کتاب خود راجع به زندگی قطب زاده -با عنوان "غروب صادق"- مورد استفاده قرار داده است.
در بخشی از دستنوشته ها، در توصیف ویژگی های آیت الله خمینی آمده: "یک صفت بارز ایشان سیاست مداری کامل ایشان است. بعضی کارها را تلویحاً و بدون آنکه بدان بطور مستقیم اشاره کند و یا آنکه حرفی درباره آن بزند و سخنی گوید تأیید می کند به شرط آنکه طرفی که اینکار را می کند حماقت ننماید و مطلب را بر زبان آورد [نیاورد]."
صادق قطب زاده می افزاید: "در عین حال وقتی قبلا با ایشان به طور غیر مستقیم مشورت می شود و یا مطلبی به اطلاع ایشان می رسد حرفی نمی زند و سپس، بعد از آنکه آن کار انجام شد که کسی نتواند آب رفته را به جوی بازگرداند، برای آنکه از عواقب بد آن در مورد مقام و موقعیت خودش به عنوان یک مرجع جلوگیری کند و دهن مخالفین را که کار را مستقیماً به او نسبت می دهند بدوزد، با 'نحوه' عمل مخالفت می کند."
به نوشته قطب زاده، نتیجه این رویه آیت الله خمینی آن بوده که "از یک طرف مطالبی که باید گفته شود گفته شده ولی اتهاماتی را که ممکن است به شخص ایشان به عنوان مرجع -نه شخصی- زده شود خنثی میکند".
فیلم مستند زندگی و مرگ صادق قطبزاده را ببینید:
''عده ای از فضلای نجف به گریه افتادند و نفهمیدند ''
در قسمتی دیگری از دستنوشته های صادق قطب زاده آمده که آیت الله خمینی از اقدام دو مرجع تقلید در ارسال تلگراف به شاه "به شدت ناراحت" بوده و علت این اقدام مراجع را "گول خوردن" آنها از اطرافیانی عنوان کرده که "مامور" حکومت هستند. در همین قسمت، قطب زاده نقل کرده که آیت الله خمینی حاضر نشده "نفیا یا اثباتا" در مورد برخورد تند حامیان خود با مراجعی که به شاه تلگراف زده اند نظر بدهد.
او روایت کرده: "عرض شد که ما هم بسیار ناراحت بوده ایم و هستیم ولی نخواستیم عکس العملی از طرف ما باشد که خدا ناکرده چماق تکفیر [مراجع] بلند شود که حضرت آقا باعث شده اند که یک عده فُکلی [غیرروحانی] به مراجع تقلید فحش بدهند. در این مورد نفیاً و اثباتاً نظری ندارند."
قطب زاده در ادامه مینویسد اما وقتی وی در جریان گفتگو به نام آیت الله حکیم اشاره کرده (محسن حکیم مرجع اصلی شیعیان در زمان خود که به تازگی درگذشته بود)، آیت الله خمینی "حمله نکردن" به او را مورد تایید قرار داده: "همین مطلب را در مورد آقای حکیم عنوان کردم گفتند بسیار خوب کردید که حمله ای به ایشان نکردید و تلویحاً سکوت ما را در این مورد تأیید فرمودند."
دو مرجع مورد انتقاد آیت الله خمینی که به محمدرضا شاه پهلوی تلگراف زده بودند، آیت الله احمد خوانساری و آیت الله کاظم شریعتمداری بودند که در پی درگذشت آیت الله حکیم، شخص اول حکومت به آنها پیام تسلیت فرستاد و متقابلا، آن دو نیز با ارسال تلگراف هایی که از رادیو پخش شد، به پادشاه ایران پاسخ دادند.
زمان مبادله تلگراف میان محمدرضا شاه پهلوی و این دو مرجع تقلید، حدود دو هفته پیش از گفتگوی صادق قطب زاده و آیت الله خمینی در نجف بوده و از مضمون گفتگو برداشت می شود که آقای خمینی موضع قطب زاده و همفکرانش در پرهیز از حمله لفظی به آیت الله محسن حکیم را تایید کرده، ولی در مورد برخورد با دو مرجع دیگر که با شاه ایران پیام های دوستانه مبادله کرده بودند، "نفیا یا اثباتا" سخنی نگفته است.
صادق قطب زاده در بخشی دیگر از خاطرات خود، از گلهمندی شدید آقای خمینی از "فقهای شیعه" حکایت می کند. او در جایی می نویسد: "در تمامی مسائلی که مربوط می شود به کار کردن [با] فضلای حوزه در موارد مختلف، ایشان با ناراحتی مطلب را می شنیدند و حرفی نمیزدند. معلوم بود که امیدی به کار کردن حضرات ندارند."
به نوشته او، آیت الله خمینی همچنین به بیان دیدگاه های خود در مورد "ولایت فقیه" پرداخته و افزوده که این دیدگاه ها مخالفت شدید عده ای از روحانیون نجف را برانگیخته، تا حدی که باعث گریه برخی شده است.
قطب زاده به طور مشخص، یک روز بعد از ورود به نجف و نخستین دیدار با آقای خمینی نقل می کند: "صحبت ایشان در مجموع همان مطالبی بود که در ضمن درس ولایت فقیه گفته بودند و اینکه این درس هم در این نجف به قدری تازگی داشته است که عده ای از فضلای نجف به گریه افتاده اند و نفهیمده اند، ولی چون قم را قبلا آماده کرده بودیم این مطلب را فهمیده اند."
آیت الله خمینی در عین حال، خطاب به قطب زاده تاکید کرده است که "باید این مطالب گفته شود و اگر روشن شود خریدار به اندازه کافی خواهد داشت".
Image captionقطب زاده می نویسد در حضور آیت الله خمینی در خصوص "فحش" دادن یا ندادن برخی از حامیان انقلاب به مراجع تقلید صحبت کرده و در ادامه روایت خود آورده: "در این مورد نفیاً و اثباتاً نظری ندارند"
'آقا گفتند من عقلم را دست جوانها نمی دهم'
مطابق دستنوشته ها، سفر قطب زاده به عراق، حدود ۱۰ روز به طول می کشد و وی در جریان آن علاوه بر آقای خمینی و فرزند او مصطفی، با برخی از دیگر روحانیون مقیم نجف -از قبیل محمدباقر صدر- و همچنین با ماموران دولت وقت عراق، که به انقلابیون علیه حکومت شاه کمک می کردند، ملاقات هایی جداگانه انجام می دهد.
شیفتگی قطب زاده نسبت به آیت الله خمینی، در بخش های مختلف یادداشتهای شخصی او مشخص است.
به عنوان نمونه، در پی نخستین دیدار با آقای خمینی در ۳۱ خرداد ۱۳۴۹، قطب زاده جملات زیر را در توصیف فضای ملاقات خود به قلم آورده: "خدمت ایشان شرفیاب شدم. حضرتش در نهایت سادگی متانت خاصی داشت و وقار و ابهت از سر و رویش میریخت. حقیر آن روز را صرف بیان مطالب گذشته یعنی سالهای گذشته کردم و فعالیتهایی که شده بود و بی نتیجه مانده بود و علل آنها. در حدود یک و نیم ساعت طول کشید و احساس کردم حضرتش خسته شده است و لهذا برای روز بعد همان ساعت قرار گذاشتیم و بیرون آمدم."
وی در بخش دیگری از یادداشتهای سفر نجف، رهبر خود را چنین توصیف می کند: "مردی است در نهایت متانت و وقار ساده و بی آلایش. در کمال هیبت متواضع. متعهد به نفس، قدرتمند و با شخصیت و با ابهت، صریح و کم گوی و گزیده گوی، از اهمیت و عظمت خود آگاه است و به آنچه دارد مطمئن است."
نتیجه گیری قطب زاده از ویژگی هایی که برای آیت الله خمینی قائل می شود به این شرح است که "اگر اطراف ایشان یک عده آدم با شعور و با فهم و مومن باشند می تواند بهترین نوع رهبر هم باشد و خوب اداره کند"، هرچند میافزاید: "متاسفانه از این جهت قدری در مضیقه میباشند، چه چند نفر افرادی که به ایشان نزدیک هستند آدم های مومن و معتقد هستند ولی اختصاصات ضروری دیگر را ندارند".
در اشاره ای دیگر به ویژگی های شخصی رهبر انقلاب اسلامی، قطب زاده نقل می کند که به دنبال مرگ محمدرضا سعیدی در زندان، عده ای از طلبه های مخالف حکومت خواستار موضعگیری سریع آقای خمینی بوده اند ولی با مقاومت او مواجه شده اند. انقلابیون مسلمان، مرگ این روحانی حامی آیت الله خمینی در ۲۰ خرداد ۱۳۴۹ را "شهادت زیر شکنجه" توصیف کرده بودند.
به نوشته قطب زاده: "آقا گفته بودند من که عقلم را دست جوانها نمی دهم. من از جریانات بهطور دقیق اطلاع ندارم و اخبار متفاوت است و علت شهادت ایشان را دو سه جور ذکر کرده اند. تا این مطلب دقیقا روشن نشود من حرفی نخواهم زد و اقدامی نمی توانم بکنم... بالاخره یک نفر مسافر به ایران فرستاده شد که از جریانات دقیقا اطلاع حاصل کند و خبر بیاورد و این شخص روز بعد فرستاده شد."
آقای خمینی چند هفته بعد، در ۲۰ تیر ۱۳۴۹، ضمن پیامی از "قتل مرحوم سعیدی" ابراز تاثر میکند و میگوید: "این تنها مرحوم سعیدی نیست که با این وضع اسفانگیز در گوشه زندان از پای درمیآید بلکه چه بسا افراد مظلوم و بیگناه به جرم حقگویی در سیاهچالهای زندان، مورد ضرب و شَتم و شکنجههای وحشیانه و رفتار غیرانسانی قرار میگیرند."
Image captionصادق قطب زاده مصطفی خمینی را به این متهم می کند که "ارزشهایی که در سیاست بدان پایبندیم [را] یا قبول ندارد و یا لازم نمیشمرد؛ یعنی معتقد است از هر کس و در هر زمان که امکان دارد باید استفاده کرد"
'خداکند زرنگی مصطفی خمینی باعث جوانمرگیاش نشود'
صادق قطب زاده در بخشی از دستنوشته های خود، از "عملگرایی مصطفی خمینی" در فعالیتهای سیاسی و آنچه بیاعتنایی وی به "ارزشهای" سیاسی دانسته ابراز نگرانی میکند.
قطب زاده در اشاره عجیبی به پسر ارشد آیت الله خمینی -که چند سال بعد در سن ۴۷ سالگی درگذشت- چنین می نویسد: "تصور نمی رود که بسادگی جایی بخوابد که آب زیرش برود، ولی خدا کند که زرنگی زیادش باعث جوانمرگیاش نشود."
او البته مصطفی خمینی را "مردی خوش مشرب، دوست داشتنی، باهوش و خوددار" توصیف میکند، هرچند میافزاید: "بر خلاف پدر بزرگوارش که تا تمامی حقایق را درنیابد نظر نمی دهد، آقا مصطفی قدری در این زمینه زودتر از وقتش قضاوت می کند ولی خوشبختانه به حرف حساب گوش میدهد ولی ... جان آدمی را میگیرد."
صادق قطب زاده مشخصا فرزند آیت الله خمینی، که با نفوذترین فرد بر روی پدرش محسوب می شد را، به این متهم می کند که "ارزشهایی که در سیاست بدان پایبندیم [را] یا قبول ندارد و یا لازم نمیشمرد؛ یعنی معتقد است از هر کس و در هر زمان که امکان دارد باید استفاده کرد".
قطب زاده، که مطابق برخی روایتها روابط چندان خوبی با مصطفی خمینی نداشته، ادامه می دهد: "لهذا این امر که یک عده از آدمیزدگان از نظر اخلافی از حیّز انتفاع خارج شده اند و در هیچ شرایطی قابل همکاری نیستند به نظر ایشان امر صحیحی نیست."
او از همه اینها نتیجه می گیرد که پسر آقای خمینی "سیاستمدار هست ولی سیاست بازی اش حداقل بظاهر سیاست مداری را تحت الشعاع قرار میدهد و برای بینده در درجه اول اینطور وانمود میشود که فقط سیاست باز است نه سیاست مدار".
صادق قطب زاده در بخشی دیگر از یادداشتهای شخصی خود روایت میکند که در گفتگو با آیت الله خمینی، با اشاره به مصطفی خمینی، هزینه های رفتار فرزندان برخی از روحانیون معروف را برای پدرانشان یادآوری کرده است.
وی می نویسد: "در مورد مصطفی عرض شد که خلاصه تجربیات مرحوم کاشانی و مرحوم حکیم باید در نظر گرفته شود و ایشان بیشتر از پیش باید مراقب اعمال و رفتار خود باشند، که ایشان [آیت الله خمینی] گفتند نگرانی در مورد ایشان [مصطفی] نداشته باشید، چه او را در کارهای خود دخالتی نمی دهم."
قطب زاده نقل میکند: "حقیر عرض کردم که این مساله البته بسیار بهجاست ولی در عین حال او به عنوان فرزند شما است و اسم شما را دارد و مخالفین و معاندین هم مترصد فرصت اند که از کوچکترین اشتباه بزرگترین بهره برداری تبلیغاتی را علیه اسم آن حضرت بنمایند و ایشان گفتند که البته باید مواظب بود."
در پی درگذشت مصطفی خمینی در نجف در اول آبان ۱۳۵۶، مخالفان پادشاه ایران ماموران حکومتی را به کشتن او متهم کردند، هرچند در پیام خود آیت الله خمینی به مناسبت مرگ فرزندش، نشانهای از تایید این اتهام دیده نمیشود.
سوال از بعثی ها در مورد کمک به "انقلاب مسلحانه" در ایران
در یادداشتهای شخصی صادق قطب زاده، اشاراتی متعدد به ارتباطات یاران آیت الله خمینی و سایر انقلابیون با دولت عراق وجود دارد. در زمان نوشته شدن خاطرات نجف، حزب بعث بر عراق حکومت می کرد و صدام حسین معاون رئیس جمهور بود.
در بخشی از دستنوشته ها، قطب زاده از جلسه ای در تیرماه ۱۳۴۹ خبر می دهد که در نجف، با نماینده ای از حکومت عراق -که در مورد هویت او توضیحات بیشتری نمی دهد- برگزار کرده است.
وی می نویسد در این جلسه، پرسش هایی مشخص را از نماینده دولت عراق پرسیده و قرار شده هر وقت پاسخ آنها معلوم شد، جلسه مجددی میان طرفین برگزار شود.
به روایت صادق قطب زاده، سوالاتی که از دولت عراق پرسیده شده از این قبیل بوده: "آیا مخالفت با رژیم ایران مربوط است به نفس آن یا مسائل بین دو دولت؟ در صورتی که مسائل بین دو دولت حل گردد، تکلیف مخالفین چیست؟ شرایطی که به موجب آن دسته یا دسته هایی از مخالفین را می پذیرید [چیست]؟"
مابقی سوالات مطرح شده از دولت عراق به شرح زیر بوده اند: "آیا اصلی وجود دارد از نظر شما که به موجب آن فعالیت و نجات باید با یکدیگر هماهنگ شود [؟] و خلاصه یک رهبری مرکزی بوجود آید؟ آیا کمک های شما محدود می شود به فراهم آوردن وسایل تبلیغاتی و یا اصل فراهم آوردن انقلاب مسلحانه است؟ آیا برای یک برنامه طویل المدت آماده اید و یا می خواهید هر چه زودتر کاری شود ولو آنکه مقدمات آن چندان فراهم نباشد؟"
در بخش هایی دیگر از دستنوشته ها، قطب زاده به تفصیل به استفاده گروه های متنوع مخالف حکومت پهلوی -اعم از کمونیست ها یا اطرافیان آیت الله خمینی- از "رادیو بغداد" برای تبلیغات ضدحکومتی اشاره میکند.
وی در جایی می نویسد: "رادیو بغداد برای مدتها در دست دستجات مختلف بوده است، یعنی هر دار و دسته ای که حرفی داشته در رادیو می گفته است. توده ای ها قدری حرفهای حساب خود را میزدند و مقداری هم تبلیغ مرام خود را میکردند. سرپرست آنها همان عربشاهی معروف بوده است."
صادق قطب زاده به محمدعلی مولوی عربشاهی، از اداره کنندگان رادیو بغداد، اتهاماتی مشخص را وارد میکند: "عربشاهی عمامه نیز بهسر می گذارد و در نجف هم مدتی بوده است و از کم و کیف کار آخوندها مطلع است و به تنها چیزی که اعتقادی ندارد همان مذهب است."
محمدعلی مولوی عربشاهی از اعضای حزب ملل اسلامی بود که با حزب توده هم روابط خوبی داشت.
قطب زاده از میان دیگر دست اندرکاران رادیو بغداد، همچنین از یک طلبه نزدیک به انقلابیون مذهبی به نام "سید حمزه که برنامه روحانیت را اجرا میکند" و نیز "موسی اصفهانی به عنوان حزب جمهوری خواه" یاد می کند.
موسی اصفهانی، به دستگاه امنیتی عراق و تیمور بختیار نخستین رئیس ساواک (که بعدها منتقد شاه شد) نزدیک بود و ایده برقراری نوعی جمهوری را در ایران دنبال می کرد. صادق قطب زاده در بخشی از دستنوشته های خود آورده که موسی اصفهانی با مصطفی خمینی "روابط نزدیکی دارد".
صادق قطب زاده، همچنین از اقدامات مشترک تیمور بختیار و موسی اصفهانی برای اخراج توده ای ها از رادیو بغداد خبر می دهد و می افزاید: "بنا به برداشتی که من داشتم آقا مصطفی [خمینی] نقشه کش اصلی این برنامه بوده است". وی در عین حال می نویسد که این نقشه "به هم خورده است".
قطب زاده در جای دیگر مینویسد که در گفتگویی با مصطفی خمینی کوشیده وی را از همکاری با منتسبان حزب توده، همچنین با دولت عراق و وابستگانش برحذر بدارد.
او می نویسد: "بحث درباره همکاری با رادیو بغداد و کارهایی از این قبیل شد که من نظرات خود را در این زمینه نسبتاً مشروح بیان داشتم که مختصرا اینکه: صرف همکاری و مطالبی را [در رادیو] در بوق گذاشتن و خود را غیر مستقیم به افرادی مانند بختیار و موسی و دستجات چپ وابسته کردن کار منطقی و صحیحی نیست."
صادق قطب زاده ادامه اظهارات خود خطاب به مصطفی خمینی را چنین روایت می کند: "این به معنی آن نیست که من همکاری با یک دولتی را که هیچ گونه چشم داشتی به منافع و مصالح مردم ما نداشته باشد اصولا مردود می دانم، بلکه به معنی آن است که هرکس و یا هر دولتی تحت هر شرایطی و بنابر هرمنفعتی که داشت و خواست مقداری امکانات در اختیارما گذارد نباید آن را پذیرفت."
وی البته در دستنوشته هایش، توضیحی در مورد پاسخ مصطفی خمینی به اظهارات خود نمی دهد.
به هر ترتیب، قطب زاده بعدها و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، به یکی از فعال ترین عوامل مذاکرات پشت پرده انقلابیون نزدیک به آیت الله خمینی با فرستادگان دولت های غربی تبدیل می شود.
Image captionقطب زاده با ابراز نگرانی از نوع ارتباط فرزند ارشد ایت الله خمینی با دولت عراق می نویسد: "هرکس و یا هر دولتی تحت هر شرایطی و بنابر هرمنفعتی که داشت خواست مقداری امکانات در اختیارما گذارد نباید آن را پذیرفت"
سرانجام قطب زاده
هشت سال بعد، به دنبال سفر آیت الله خمینی از نجف به پاریس در ۱۴ مهر ماه ۱۳۵۷، صادق قطب زاده در حلقه نزدیکترین یاران او قرار میگیرد.
به فاصله چهار ماه، آقای خمینی در حالی از پاریس به تهران بر می گردد که تصاویر او در هواپیما در کنار قطب زاده، معروفیت جهانی می یابد.
پس از پیروزی انقلاب، قطب زاده به سمت های مهمی همچون ریاست رادیو-تلویزیون و وزارت امور خارجه ایران می رسد. حتی در ۵ بهمن ۱۳۵۸، در نخستین دوره انتخابات ریاست جمهوری به رقابت با ابوالحسن بنیصدر می پردازد که ناکام میماند.
قطب زاده به دنبال گروگانگیری دیپلمات های آمریکایی در تهران، مذاکرات محرمانه ای را با نمایندگان دولت آمریکا انجام می دهد تا واشنگتن را به آزاد کردن گروگانها از طریق بازگرداندن محمدرضا شاه پهلوی به ایران متقاعد کند، که این تلاش نیز به جایی نمیرسد.
با وجود این، پرهزینهترین ناکامی صادق قطب زاده در سال های پس از پیروزی انقلاب، در عرصه روابط او با روحانیون نزدیک به آیت الله خمینی است که به تدریج یاران غیرروحانی رهبر وقت در زمان انقلاب را، از نهادهای حکومتی ایران بیرون میرانند.
با گسترش شکاف میان قطب زاده و نزدیکان آقای الله خمینی، انتقادات او از حکومت افزایش می یابد و حتی در ۱۶ آبان ۱۳۵۹، به خاطربیان انتقادهای تند در یک میزگرد زنده تلویزیونی، به مدت ۲ روز زندانی می شود.
قطب زاده اما در ۱۷ فروردین ۱۳۶۱ ، یک بار دیگر و این بار به خاطر تلاش برای کودتا علیه جمهوری اسلامی و نیز به اتهام تلاش برای "قتل آیت الله خمینی" به زندان میرود.
وی شش ماه بعد، در ۲۴ شهریور ۱۳۶۱ اعدام میشود.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید