رفتن به محتوای اصلی

گذشته ،حال و آینده جنبش سبز
23.06.2012 - 12:34
اینکه جنبش سبز یک حرکت پر قدرت در عرصه سیاسی ایران بود ،شکی‌ در آن نیست اما نبود رهبری قاطع و شفاف و متجانس با مطالبات مردم و جنبش  سبز باعث گردید تااین جنبش ،توازنی بین حرکات و مطالبات مردم با کادر رهبری نداشته باشد و قبل از آنکه سرکوب‌ها کارگر افتد ، اصطکاک صداهای موجود در جنبش با یکدیگر  بدون وجودهماهنگ کننده ای‌ درميان، موجبات فرسايش جنبش  رافراهم آورد .
 شاید این سوال پیش آید که مگر جنبش سبز رهبر یا رهبرانی داشت که در اینجا صحبت از کادر رهبری میشود؟در پاسخ باید عنوان نمود ؛ این درست که آقایان موسوی و کروبی هرگز خود رارهبر،عنوان نکردند اما جنبش سبز با شعار "رای من کو"یی شروع گردید که مردم آن رای‌ها را به نام موسوی و کروبی به صندوق‌ها ریخته بودند .بنا بر این موسوی و کروبی بعنوان یک طرف ذی‌ نفع این جنبش  در شکل گیری آن نقش به سزایی ایفا نمودند و در واقع از دید افکار عمومی‌ آنها رهبران جنبش سبز در آن مقطع به شمار می‌رفتند .
وقتی‌ از عدم تجانس صحبت می‌کنیم باید روشن کنیم که تجانس مورد بحث چه باید می‌بود و مطالبات جنبش و رهبریت جنبش از چه نظر،دچار عدم تجانس گرديدند ؟بهمين منظور، جنبش را در انواع آن  تعریف می‌کنیم تا  نقطه تفاوت وعدم تجانس وتناسب رهبران با مردم راشناسايي کنیم.
در تعریف جنبش ،از دو نوع جنبش نام برده میشود :۱جنبش دگرگون ساز  ۲- جنبش اصلاحی‌.
جنبش دگرگون ساز یکی از انواع جنبش‌های اجتماعی است که هدف آن دگرگونی فراگیر در جامعه است. تغییراتی که اعضای این جنبش‌ها در پی آن هستند، دگرگونی‌های سریع و عظیم، جامع و فراگیر .این جنبش‌ها اغلب به انقلاب منجر می‌شوند و ساختار جامعه را تغییر می‌دهند.
اماجنبش اصلاحات معمولاً هدف‌های محدودتری دارد و می‌خواهد تنها برخی جنبه‌های نظم اجتماعی موجود را تغییر دهد. این جنبش به انواع ویژه‌ای از نابرابری یا بی‌عدالتی و تبعیض توجه نشان می‌دهد.
یکی‌ از شرایط اصلی‌ برای به نتیجه رسیدن جنبش در هر دو نوع دگرگون ساز واصلاحي، داشتن رهبر و یا گروه هماهنگ کننده میباشد .فاکتوری که در جنبش اصلاحات در ایران به دلیل تفاوت میان مطالبات مردم با خواست اصلاح طلبان هرگز نتوانست شکل بگیرد و یا پس از شکل گیری اولیه به دلیل ترس از تبديل جنبش اصلاحات به جنبش دگرگوني ،از سوی رهبران اصلاحات به کناری گذاشته شد.
توجه کنیم که جنبش سبز یک جنبش دگرگون ساز بود اما رهبران آن از جنس رهبران جنبش‌های اصلاحی‌ بودند یعنی‌ عدم تجانس در رهبری و ماهيت جنبش وجود داشت . و همین موضوع سبب فاصله گرفتن موسوی و کروبی از جنبش سبز و جنبش سبز از آنها گردید و افت ناگهانی اعتراضات خیابانی رادر پي آورد .
جنبش دگرگون ساز نیاز به رهبریتی دگرگون خواه  و جنبش اصلاحی‌ نیاز به رهبریتي اصلاح طلب  دارد و نمی‌شود فردی اصلاح طلب را در راس جنبشی دگرگون ساز قرار داد.از همین رو بود که رهبران جنبش دچار انفعال شدند و جنبش را از تک و تا انداختند.
صحبت از انفعال و رهبریت انفعالی میباشد نه از خیانت .موسوی و کروبی ناخواسته تبدیل به رهبران حرکتی شدند که به سرعت شکل حرکت بر اندازی به خود گرفته بود و ازهمینجا،انفعال در رهبری آغاز گردید وبه خود جنبش سرايت نمود،چرا که آنهابه عنوان رهبرانی اصلاحی‌، هرگز خواستار براندازی نظام و ايجادجنبشی دگرگون ساز نبودند .تنها راهی‌ که پیش روی آنها در خروج از بًن بست ایجاد شده وجود داشت خزیدن در یکی‌ از خانه‌ها و پیشه کردن سکوت بود و بس .لذا بر اساس تاکتیک" پات" به بازی خویش با اصولگرایان با نتیجه مساوی پایان دادند و این پایان جنبش سبز در آن مقطع بود.البته باز هم باید تکرار نمایم که آقایان موسوی و کروبی هرگز به مردم و جنبش سبز خیانت نکردند بلکه بر اساس ایمان و اعتقادی که به اصل نظام داشتند و بر اساس ملاحظات سیاسی و اعتقادی خویش ، وعدم تجانس با ماهيت جنبش در برخورد با موضوع رهبری جنبشی که شعار جمهوری ایرانی در آن سر داده میشد ،پای خود را پس کشیده  و دچار انفعال شدند ،انفعالی که سخت تلاش کردند آنرا به اجبار و یا تاکتیک نسبت داده و پنهانش نمایند.اولين حرکت انفعالی‌ آنها در سلب مسئولیت رهبری از خود و دومین حرکت انفعالی شان، لغو اعتراضات خیابانی بود .اگر آنها مطابق آنچه که ادعا مینمودند خود رارهبران جنبش نميدانستند ،چرا در قامت رهبر ،بیانیه در لغو اعتراضات خیابانی صادر کردند؟آنها خود را رهبران جنبش ميدانستند اما نه رهبران جنبش دگرگون ساز بلکه رهبران جنبش اصلاحي و زمانی‌ که دریافتند جنبش سبز ،جنبشی دگرگون ساز است نه اصلاحی‌ ،از پذیرش مسئولیت رهبری چنينی جنبشی شانه خالی‌ کردند.
آنها مجبور به سکوت شدند نه بخاطر فشار حاکميت بلکه بخاطر جلوگيري از دگرگوني نظام و حرکت انفعالي سوم از همينجاآغاز شد که کاري ترين ضربه بر پيکر جنبش در جهت کنترل آن بود.
حرکات انفعالی سوم رهبران جنبش سبز ،سکوت آنها به بهانه حبس خانگی میباشد.
چگونه است که زندانیان سیاسی میتوانند از درون زندان نامه و بیانیه بنویسند و منتشر نمایند اما آقایان موسوی و کروبی از عهده چنین کاری بر نمی‌آیند؟اینرا باید به حساب نخواستن آنها گذاشت ،نه نتوانستن آنها .
اینک پس از گذشت بيش از سي ماه از عمر جنبش سبز ،جنبش سبز را آنگونه که موسوی و کروبی می‌خواستند (اصلاحي )باید تمام شده دانست .
این موضوع هرگز به معنی پایان جنبش سبز نیست بلکه جنبش سبز با شفاف تر کردن مواضع دگرگون ساز خود در پی‌ یافتن رهبرانی با مواضع شفاف و همسو با مطالبات جنبش ،میرود تا وارد فاز جدیدی بشود که پس از ورود به فاز جدید ، دیگر نام جنبش برخودنخواهد داشت بلکه انقلابی‌ تمام عیار خواهد بود بارهبرانی دگرگون خواه و به قصد بر اندازی جمهوری اسلامی.با توجه به آنکه انقلاب محصول نهایی‌  هر جنبش دگرگون سازی میباشد، لذا شرایطی که برای آغازونتيجه دادن یک جنبش در هردو نوع آن لازم است ،مورد نیاز انقلاب نیز هست.
گفتيم که جنبش‌های دگرگون ساز همواره به انقلاب منتهی‌ میشوند لذا جنبش سبز به عنوان جنبشی دگرگون ساز، راه انقلاب را میپیماید و روز به روز به انقلاب سبز نزدیکتر میشود.
 جنبش سبز، ماهيت خود رابه عنوان جنبشي دگرگون ساز نشان داده و به دنبال عنصر رهبری متناسب ومتجانس با خود میگردد .این رهبری دیر یا زود ،ظهور و با هماهنگی‌ جنبش ،کنترل آنرا در مسير تبديل به انقلاب، در دست خواهد گرفت.اما آنچه که باید بدان توجه کرد این است که در نظام‌های سرکوبگر و توتالیتر، پس از پیوند رهبر دگرگون خواه با جنبش دگرگون ساز ،جنبش تبدیل به انقلاب میشود که این انقلاب بر اساس نوع برخورد حاکمیت میتواند توأم با خشونت باشد و یا عاری از خشونت که خود، بحث دیگری را می‌طلبد.
با تمام این تفاسیر و با توجه به شرایط بغرنج اقتصادی و سیاسی در ایران و همچنین وضعيت شکننده  منطقه ،به نظر میآید دیری نخواهد پایید که جامعه ایران دچار  تلاطمي جدی شود .
موج نارضایتی‌ سیاسی‌ که ریشه در در مسائل اجتماعی‌ و اقتصادی نيز دارد ،به اوج خود رسیده و میرود تا حرکتی که تحت نام جنبش سبز  از سال ۱۳۸۸ آغاز و با شدیدترین شکل، مورد سرکوب واقع شد ،بار دیگر و این‌بار به شکل انقلابی‌ سهمگین ارکان نظام را به لرزه در آورد.
همانگونه که در بالا اشاره شد جنبش‌های دگرگون ساز اگر با برخورد میلیتاریستی و سرکوبگرانه حاکمیت روبه رو شوند ،سريعتراز حالت عادي تبدیل به انقلاب میشوند.جنبش سبز هم به عنوان جنبشی دگرگون ساز از این قاعده مستثنی نیست .
با تبدیل محتمل  جنبش سبز به انقلابی‌ که به تبع جنبش سبز آنرا نیز باید سبز نامید ، رهبران اصلاحی‌ جنبش ،خود به خود کار کرد خود را از دست خواهند داد چرا که انقلاب، برای دگرگونی میآید و نافی امکان اصلاح نظام میباشد ،بر همین اساس اصلاح و رهبران اصلاحی‌ موضوعیت خود را از دست میدهند .در چنین شرایطی انقلاب نیاز به رهبرانی دگرگون خواه  خواهد داشت
 برای اثبات این فرض ،باید منتظر روزها و ماههای آینده ماند و سیر  تحولات را به نظاره نشست ،تحولاتی که بر خلاف انتظار، بسیار سریع بوقوع مي پيوندند و ممکن است بسیار سریعتر از آنچه که فکر می‌کنیم روی دهند.سیر تحولات ماه‌های گذشته،خبر از سرعت غیر قابل پیش بینی‌ تحولات سیاسی ایران در آينده را ميدهد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناشناس

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.