من نشانه ای از سرکوب شدگی انسان خاورمیانه هستم. ده سال پیش به جرم نوشتن هر جور بلایی را متحمل شدم. طرد شدگی، رانده شدگی، تخریب شدگی... و شدگی های دیگر...
جامعه ها در خاورمیانه نمی توانند ذهن و دل خود را به جهان و به دیگران باز کنند. جامعه بسته، جمعیت بسته تولید می کند. جمعیت بسته، به مرور زمان به عقیده بسته و منجمد تبدیل می شود، و معترضان و عاصی های نسل های جوان این جمعیت بیشتر از آنچه شبیه یک آزادیخواه و از منظر « جهانی شدگی اندیشه » به جامعه بیندیشند مثل عقده های فرو خفته و زخمهای چرکین سر باز می کنند. تناقضات و « تازگی های جهان زیستی و سیاسی» به جنگ و دعواهای لفظی، و میزگردهای سطح پایین تبدیل می شود. در چنین شرایطی آزادی محور و موضوع نیست، بلکه موضوع بحث ریشه در عقده های تاریخی و سیاسی و فرهنگی و جغرافیایی دارد.
ما متخصص سوزاندن فرصت ها هستیم. ترکیب « نسل سوخته»، همان مفهوم « فرصت سوزی » است. مفاهیم سنتی غلط، از ما به جای « آزادیخواه»، « برده ایدئولوژی» ساخته اند. آموزش و پرورشی در کار نبوده است. آنچه شاهدش بودیم و هستیم مکان هایی برای برده پروری بودند و هستند. همه این اماکن در خدمت « سرکوبگری» و در راستای تقویت « سرکوب شدگی » ساخته شده اند.
ما شکل های سرکوب شدگی هستیم.
ما را مجبور جغرافیا و دین و فرهنگ و سیاست و سنت ساخته اند.
اجاق اختیار انسان ما کور است اما آتش به اختیار حاکمان سرکوبگر می باشد!
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید