پروژه «غنیسازی» اورانیوم به عنوان بخشی از یک سودای اتمی، نتایج فاجعهبار خود را نشان داده: تنش در روابط ایران و جهان، مسابقه تسلیحاتی در منطقه، انزوای ایران، تحریم اقتصادی کشور، همبسته با آن گسترش فقر و از سوی دیگر غنی شدن مافیای سودبرنده از قاچاق و تحریم. بعد از پنج سال از برجام چه باقی ماند؟ امید میرفت که برجام عقلانیت را به رژیم ایران تحمیل کند و از طرف دیگر گشایشی در وضع اقتصادی کشور پدید آید. اما این امید هم زایل شد. عدهای هنوز بر این گمان هستند که برنامه اتمی به خودی خود اشکالی ندارد و خیلی هم مفید است، مشکل به مجریان آن برمیگردد. آیا چنین است؟ آیا ایران اصولاً به غنیسازی اورانیوم نیاز دارد؟
برنامه غنیسازی هستهای ایران عملاً در سال ۱۳۶۶ با یک دستگاه سانتریفیوژ که علی اکبر ولایتی، وزیر خارجه وقت با هواپینای اختصاصی از پاکستان به تهران آورد آغاز شد. سانتریفیوژ آلودگیهای اتمی داشت. درصد غنای آلودگی سانتریفیوژ موجب شک آژانس بین المللی انرژی اتمی شد. برنامه هستهای ایران با بدگمانی آغاز شد و با بدگمانی جامعه جهانی هم ادامه پیدا کرد. مهران مصطفوی در سیاست هستهای ایران سه مرحله را شناسایی کرده است: مرحله نخست از اواخر جنگ ایران و عراق تا سال ۱۳۸۲ که برنامه هستهای ایران محرمانه تلقی میشد
و مرحله دوم که بر شعار «انرژی هستهای حق مسلم ماست» تکیه داشت و سرانجام مرحله آخر: برجام. او معتقد است:
«ایران از غنیسازی و تمایل به ساخت راکتور آب سنگین فقط به عنوان یک ابزار برای پیشبرد مقاصدش استفاده میکند. این مقاصد اقتصادی و برای تولید انرژی نیست بلکه جمهوری اسلامی ایران قصد دارد از آن برای توازن قوا در منطقه و با غرب استفاده کند.»
با این حال جمهوری اسلامی ایران اما همچنان ادعا میکند که برنامه هستهای یک برنامه ملی است. فرج سرکوهی با این ادعا اینگونه مخالفت میکند:
«اقتصاد کشور ما متاسفانه بر صادرات نفت و گاز متکی است. به نفع منافع ملی ماست که در خلیج فارس صلح و ثبات برقرار باشد. اوارنیوم غنیشده به چه درد ما میخورد؟ مگر آنکه بخواهیم بمب اتم بسازیم. مصرف دیگری در جامعه برای اورانیوم غنیشده نداریم.»
با خروج آمریکا از برجام و با اعلام سیاست فشار حداکثری دولت ترامپ علیه ایران، وزارت خزانهداری آمریکا مجموعهای از بیش از هزار شرکت و فرد را تحت تحریم اقتصادی قرار داده است. صادرات نفت ایران هم به ۷۰ هزار بشکه در روز کاهش یافته است. با این حال تحریمها نه تأثیری در رفتار جمهوری اسلامی در خاورمیانه گذاشته و نه ایران برای حصول یک توافق تازه که دربردارنده فعالیت موشکی سپاه و نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی باشد پای میز مذاکره آمده است. در اثر فشار حداکثری دولت ترامپ ریال بیش از ۷۰ درصد از ارزش خود را از دست داد. تبعیضهای اجتماعی سبب خیزشهای اجتماعی شد. جنبش خستگان. حرکت بدنها در خیابانها. سرکوب. با افزایش ۲۰۰ درصدی قیمت بنزین اعتراضات در آبان ۹۸ بالا گرفت. اینترنت قطع شد و خامنهای دستور کشتار داد و بعد هم اعلام پیروزی کرد.
منیره برادران معتقد است بحران هستهای جمهوری اسلامی تاثیرات منفی بسیاری بر جنبشهای اجتماعی از جمله جنبش دادخواهی دارد و یکی از اهداف اصلی آن، خفه کردن صداهای داخلی به بهانه «امنیت» است:
«باید توجه داشت که برنامه هستهای در درون خودش اصولاً بحرانآفرین است. بحران هستهای بر حرکتها و جنبشهای دادخواهانه و حرمتهای مدنی مردم اثر منفی گذاشته است. یکی از اهداف جمهوری اسلامی [با تکیه بر بحران هستهای] هم این است که صداهای داخلی را در ایران خفه کند – به بهانه امنیت، ماجراجوییهای منطقهای و ایجاد ناامنی فضا را بستهتر میکند.»
شهلا شفیق، جامعهشناس در گفتوگو با زمانه سویه دیگری از پیامدهای برنامه هستهای ایران را آشکار میکند: فروپاشی اعتماد عمومی مهمترین سرمایه اجتماعی یک کشور. شهلا شفیق در این ارتباط به زمانه میگوید:
«در آغاز فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی، تعدادی در داخل نظام بحث رفراندوم را پیش کشیدند. بحثی که میتوانست گفتمانی در سطح اجتماعی به وجود بیاورد تا مردم بدانند تبعات برنامه هستهای چیست، اما به دلیل نبود آزادی بیان در ایران همه این بحثها خفه شد. در نتیجه با توجه به اینکه جمهوری اسلامی تلاش فراوانی کرد تا برنامه هستهای را یک برنامه ملی نشان دهد، اما با امنیتی کردن مسئله هستهای، اعتماد عمومی را از بین برد و حال دیگر کسی باور ندارد که این یک برنامه ملی است.»
…
خلاصه کنیم: برنامه هستهای حکومت ولایی بار گرانی است بر دوش اقتصاد، جامعه، فرهنگ، امنیت و محیط زیست کشور و همچنین تحریککننده است به تنش و مسابقه تسلیحاتی در منطقه.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید