رفتن به محتوای اصلی

پلی از ساسانیان به پهلوی
31.08.2020 - 16:22

مقدمه :
این مقاله به بررسی سقوط سلسله ساسانیان و تسلط اعراب بر ایران ، از زاویه خیانت وطن فروشان می پردازد و نشان میدهد که چگونه بعد از هزار و چهارصد سال ، خیانت عده ای به حکومت پهلوی و ایران ، موجب شد تا جمهوری اسلامی که دنباله رو اندیشه تازیان بود در ایران تسلط یابد .

چو پیمان آزادگان بشکنی/ نشان بزرگی به خاک افکنی
(فردوسی)

سلسله شاهنشاهی ساسانیان ، آخرین شاهنشاهی ایران قبل از یورش تازیان بود که مردم به آن ایرانشهر میگفتند و توسط اردشیر بابکان بنا شد. این شاهنشاهی، تنها شاهنشاهی یکپارچه بعد از سلسله هخامنشیان بود که وحدت سراسری کشور را تأمین کرد. در این دوره، تمدن ایرانی به نهایت شکوفایی رسید. پرچم ایران در این دوره درفش کاویانی بود. (این درفش کاویانی ، همانند درفش کاویان فریدونی بود ولی بزرگتر بود و همچنین در بخش پایینی پرچم 4 رشته آویخته شده بود که نوک ریشه ها به گوهر مزین بود .) شاهنشاهی ساسانیان به مدت 427 سال بر سرزمینهای ایران وانیران ( اطراف آن) فرمان راند . این دوران مربوط به سالهای بین 224 تا 651 میلادی میباشد. ازعلتهای اصلی سقوط ساسانیان و تسلط اعراب بر ایران را میتوان شورشهای داخلی دانست که به آنها می پردازیم.
هرمزد چهارم، بیست و سومین پادشاه ساسانی بود . او در سال 579 میلادی به پادشاهی رسید . هرمز فرزند خسرو انوشیروان بود که در سالهای آخر شهریاریش، ستیز سختی برای تصاحب تاج و تخت شروع شد . در آغاز ، برادران انوشیروان و سپس یکی از پسران هرمز به نام انوشزاد، این دسیسه ها را سازماندهی می کردند . وقتی هرمزد برای جانشینی برگزیده شد، مقامهای عالیرتبه دولتی و اشراف و موبدان با جانشینی او مخالفت میکردند . تصور میشود که اصل و نسب ترکی پادشاه ، از سوی مادر در این زمینه اهمیت چندانی نداشته و علت اصلی این مخالفت ، بردباری پادشاه نسبت به پیروان سایر ادیان بوده است. چنانچه هرمز چهارم بیان میکرده است که همانگونه که تخت پادشاهی نمی تواند فقط بر پایه های پیشین خود استوار بماند ، دولت او نیز نمیتواند تنها بر زرتشتیان اتکا کند. هرمز در پاسخ به درخواست موبدان ، مبنی بر طرد یهودیان از کشور می گوید : دولت بزرگ نمی تواند مخالفینی نداشته باشد و در یک شاهنشاهی بزرگ بایستی هرگونه مردمی زندگی کنند.
بردباری این پادشاه نسبت به سایر ادیان ، زبانزد بوده است ، چنانچه در یک کارنامه کلیسایی در سال 585 میلادی علاوه بر ستایش کارهای نیک و گوناگون شاه ، خوش رفتاری او نسبت به مسیحیان نیز درج شده است و این حمایت او از تمام ادیان باعث شد که با عکس العمل سختی از سوی مغان زرتشتی روبرو شود.
هرمز خیلی زود توانست از گزند مخالفانش رهایی یابد ، وی در این راستا فشار بر اشراف را افزایش داد و رفتاری خشونت آمیز با سران سپاه پیش گرفت و اموالشان را از آنها گرفت و این تسویه حساب با مخالفانش را ، چندین سال ادامه داد . این مبارزه او با بزرگان باعث جلب پشتیبانی از طرف بازرگانان، دهقانان و پیشه وران شد . هرمز همیشه سعی در آشتی دادن دو قطب مخالف زیردستان و زبردستان داشت و در دوران او اصلاحات اجتماعی زیادی رخ داد. یکی از این اصلاحات ، اصلاح کار گردآوری مالیات بود ، که در این زمینه مانند پدرش انوشیروان عادل رفتار کرد وماموران ویژه ای مشخص کرد ، که مراقب سوءاستفاده هنگام گردآوری مالیات باشند و به همین سبب او توانسته بود از حمایت مردم برخوردار باشد.
در تمام مدت فرمانروایی هرمز ایران درگیر جنگهای مختلف بود. هنگامی که او بر تخت نشست بین دولت ایران و دولت بیزانس ، گفتگوی آشتی جریان داشت ولی هرمز فرمان پایان این گفتگو را صادر کرد . علت این جنگهای طولانی دسترسی به راههای بازرگانی بود، در دست داشتن ارمنستان راه را برای ایران به دریای سیاه باز می کرد و برای بیزانس ارتباط مستقیم با ترکان ، بدون توسل به بازرگانان ایرانی بود. در ابتدا جنگ با بیزانس موجودیت دولت ساسانی را تهدید نمیکرد ، ولی هنگامی که از شمال خزرها ( قبایل کوچ نشین ترک) و از جنوب اعراب به ایران سرازیر شدند خطر افزایش یافت. درواقع علت حمله این اعراب بیابانگرد ،قحطی و گرسنگی بود و آنها خسارتهای زیادی به شهرستانهای جنوبی ایران زدند و هرمز با فرستادن غذا برای آنها توانست آنها را وادار کند که به بادیه های خود برگردند.
در پاییز سال 589 میلادی ، سپاه بزرگ خاقان ترک ، قلمرو شرقی شاهنشاهی ساسانی را مورد تعرض قرار داد . در نتیجه برای مقابله با سپاه خاقان ترک ،فرماندهی سپاهیان ایران توسط انجمن جنگی به علت کارنامه کامیابی های جنگی بهرام چوبین ، به او داده شد . با توجه به این که سپاه ایران از برتری تاکتیکی برخوردار بود و بهرام چوبین توانست ،خاقان را به هلاکت برساند، سپاه ترکان سرآسیمه شد و شکست خورد . بعد از پایان جنگ، بهرام چوبین یک ماه در بلخ نشست و غنائم را جمع آوری کرد. او قسمتی از غنائم را برای هرمز فرستاد ، بخشی را بین سپاه تقسیم کرد و البته بخشی از غنایم را برای خود نگه داشت . هرمز از این مطلب آگاه شد و نسبت به بهرام چوبین بدبین گشت و خلع بهرام را اعلام کرد و این انگیزه ی شورش بهرام شد . بهرام چوبین با ترکان ، پیمان صلح بست و در خراسان پرچم طغیان را برافراشت. سپاه بهرام ، از خلع هرمز و پادشاهی بهرام حمایت کرد. بهرام چوبین به ری رفت در آنجا سکه هایی با تصویر خسروپرویز فرزند هرمز ضرب کرد و پولها را به بازرگانان داد تا به پایتخت ببرند و خرج کنند تا هرمز تصور کند که فرزندش چنین کاری کرده است و قصد طغیان دارد به این ترتیب بهرام بین خاندان ساسانی نفاق ایجاد کرد. در این راستا ، خسرو پرویز از خشم پدر به آذربایجان گریخت. بهرام آتش جنگ داخلی را در ایران شعله ور کرد و در پایتخت نیز نجیب زادگان به یاری سایر مخالفان طغیان کردند و بدین ترتیب دایی های خسرو پرویز هرمز را بعد از یازده سال و نه ماه پادشاهی ، خلع و کور کردند و به زندان انداختند. از طرفی بعد از خلع و زندانی شدن هرمز، گروهی که با خاندان ساسانی خویشاوندی داشتند نمیتوانستند اجازه دهند بهرام که مرزبانی خودخواه و از خاندانی دیگر ومدعی تاج و تخت است، پادشاه شود ، به همین خاطر با ترتیب دادن کودتایی ، خسرو پرویز را پادشاه اعلام کردند . خسروپرویز از آذربایجان برگشت و بر تخت پادشاهی نشست. اینبار خشم بهرام متوجه خسروپرویز بود. پادشاه جدید سعی کرد برای حفظ تاج و تخت با بهرام چوبین صلح کند و به او پیشنهاد مقام ایران سپهبدی داد ، ولی بهرام پیشنهاد خسروپرویز را با دشنام پاسخ داد و تهدید کرد که او را به چهار میخ خواهد کشید و به همین خاطر دو طرف برای نبرد آماده شدند . خسروپرویز از جنگ سرباز زد و به پایتخت برگشت . بهرام چوبین به ایرانشهر و به اردوگاه خسروپرویز شبیخون زد و تلفات زیادی بر سپاه او وارد کرد.
خسرو پرویز به همراه همراهانش مقر پادشاهی را ترک کرد و دایی های خسرو پرویز به خاطر نگرانی بازگشت هرمز به پادشاهی، به زندان رفتند و هرمز را خفه کردند . خسرو و همراهانش نیز به روم گریختند.
به این ترتیب بهرام چوبین در سال 590 میلادی به تخت نشست. ولی بعد از مدتی خسرو پرویز توانست به کمک رومیان سپاهی فراهم کند . بدین ترتیب جنگی بین شاه و این سردار غاصب در گرفت که طی آن خسرو پرویز توسط طرفدارانش پیروز شد وبه تیسفون برگشت و بر تخت پادشاهی نشست . بهرام چوبین بعد از یک سال پادشاهی خلع شد وبه سرزمین ترکان پناه برد و نزد خاقان محترم شد و به کمک خاقان، سپاهی از گروههای ایرانی و ترک فراهم کرد. قبل از اینکه بهرام چوبین بتواند به ایران تعرض کند ، توسط طرفداران ساسانی کشته شد . تا آخرین روزهای انقراض ساسانی روز مرگ بهرام چوبین در محافل رسمی ، روزجشن و سرور بود. بعد از سرکوب بهرام چوبین، افراد سپاه او توسط خسرو پرویز بخشیده شدند و تعهد دادند که صلح در پیش گیرند و در دیلم ساکن شدند . دایی های خسرو پرویز که در رسیدن اوبه پادشاهی نقش داشتند همیشه خاندان خود را قدیمی تر از ساسانیان میدانستند و ادعا می کردند که شایسته تر از ساسانیان برای پادشاهی هستند و همیشه در امور زمامداری خسرو پرویز دخالت میکردند تا اینکه یکی از دایی های خسروپرویز به نام بندوی که وزیر اعظم او نیز بود به علت سرپیچی از فرمان خسروپرویز کشته میشود و برادرش بسطام به بهانه انتقام خون برادرشروع به جمع آوری سپاه میکند و در این راستا سپاه بهرام را با خود همسو می کند و تمام مخالفان ساسانی را با خود متحد می کند و حتی خیشاوندان خود در عراق را به سپاه خود دعوت می کند به این ترتیب بسطام با سپاه حدود یکصدهزار نفری به سمت پایتخت میرود و جنگ بین بسطام و شاه شروع می شود و بعد از چند روز و کشته شدن افراد زیادی بسطام کشته میشود. به این ترتیب بعد از شورش بهرام، قیام بسطام ،دایی خسرو پرویز برای تصرف تاج و تخت، حلقه دیگری در زنجیره شورشهای داخلی بود که شالوده ساسانیان را متزلزل کرد و زمینه را برای تسلط تازیان فراهم کرد.
در دوره ساسانیان پیشرفت عظیمی درزمینه های مختلف اقتصادی و فرهنگی صورت گرفت .راه بزرگ ابریشم که تا دیوار چین امتداد داشت ، ایران را به آسیای میانه مربوط می ساخت و به همین خاطر ایران در آن زمان از نظر بازرگانی اهمیت زیادی داشت . ایرانیان از طریق دریا تجارت پررونقی با هندوستان و حبشه داشتند و ادویه و سنگهای گرانبها وارد میکردند. به این ترتیب ایران از رونق اقتصادی خوبی برخوردار بود. تقریبا تمام پادشان ساسانی قبل از هرمز چهارم تمام وقت خود را در جهت آبادانی ایران صرف میکردند و به عدل و داد مشهور بودند. به این ترتیب دوره ساسانی ، به علت خیانتهای عده ای ،جای خود را به پسرفت، توسط تازیان داد.
بعد ازدوران شاهنشاهی ساسانی تنها حکومت ملی و ایراندوست ، شاهنشاهی پهلوی است. این حکومت بعد از دولت مستبد قاجار روی کار آمد. برعکس شاهان قاجار، که تمام کشور را ملک شخصی خود میدانستند و مدعی همه اموال و املاک مردم بودند ، رضا شاه بزرگ ، بنیانگذار سلسله پهلوی ، مانند پدری که عاشق فرزندانش است در راه ارتقا و پیشرفت ایران و ایرانی کوشید که البته این دوران باشکوه نیز به علت خیانتهای عده ای جای خود را به تازیان ایرانی نما داد .
رضا شاه بزرگ در ابتدا با ایجاد ارتش توانست امنیت داخلی را تأمین نماید و سپس با توسعه صنعت و تجارت باعث رونق اقتصاد ایران شد. ایشان با تأسیس بانک ملی و چاپ اسکناس در داخل کشور و با تاسیس بانک هایی دیگر قدم مهمی در شکوفایی اقتصاد کشور برداشت. قبل از رضا شاه پهلوی به علت نبود کشاورزی منظم ،کشور اغلب دچار قحطی میشد ولی شاهنشاه با تسهیل در سیستم آبیاری زمینهای کشاورزی و ایجاد سیلوهایی توانست کشاورزی را توسعه دهد . قبل از دوران پهلوی در سراسر ایران تنها یک دبیرستان وجود داشت اما رضا شاه بزرگ ، مانند پدری دلسوز که امکانات را برای تمام فرزندانش می خواهد، شروع به تأسیس دبیرستان و دانشگاه در مناطق مختلف ایران کرد و افراد زیادی را برای کسب علم و دانش به اروپا اعزام کرد . از دیگر مشکلاتی که در آن زمان وجود داشت، فقدان راههای مناسب بود که همیشه مردم را ناراحت میکرد، چنانکه میتوان مثال زد که برای مسافرت از تهران به مشهد، مردم می بایست ابتدا به روسیه میرفتند و از آنجا به مشهد میرسیدند. ایشان در توسعه راهها و ایجاد خط راه آهن کوشید و شاید بهتر است به صورت ساده تر بگویم که رضا شاه بزرگ اولین سیستم اداری و مالی مدرن را در ایران طرح ریزی نمود . اولین بانک ایرانی توسط رضا شاه بزرگ تأسیس شد (در زمان قاجار بانک شاهنشاهی در ایران وجود داشت که طی امتیازنامه استعماری رویتر در دوران ناصرالدین شاه قاجار توسط رویتر تأسیس شده بود و رویتر دارای حق انحصاری نشر اسکناس بود این بانک همچنین از مالیات معاف بود. در واقع این بانک، بانکی دولتی با تابعیت انگلیسی بود و مرکز آن در لندن بود . رضا شاه بزرگ بانک ملی را تأسیس کرد و امتیازنشراسکناس را خرید و به بانک ملی واگذار کرد)، تشکیل وزارت پست و تلگراف و تلفن توسط رضا شاه بزرگ پیشرفت عظیمی در صنعت پست ایران ایجاد کرد.تأسیس اولین شرکت بیمه داخلی، اولین فرودگاه مدرن، اولین اداره ثبت اسناد و املاک و هزاران هزار خدمات دیگر، همگی نشان دهنده وطن پرستی این مرد بزرگ بود. از دیگر اقدامات ارزنده ایشان در راستای مدرنیته کردن ایران، سعی در تغییر پوشش مردم بود. رضا شاه بزرگ سعی کرد لباسهای قدیمی و عبا و قبا جای خود را به لباسهای ساده تر بدهند و این درحالی است که روحانیان ارتجاعی همیشه سعی در عقب نگه داشتن مردم داشتند و این امر را بر خلاف اسلام میدانستند ، ولی عقل سلیم می گوید که جامعه باید با پیشرفتهای روز تغییر کند و حتی ظاهر نابسامان و عقب افتاده افراد جامعه میتواند ، مانع رشد فکری افراد شود.
در واقع دوران رضا شاه بزرگ ، دوران ایجاد نظم نوین بود و محمدرضا شاه پهلوی که بعد از ایشان به پادشاهی رسید ، به راستی که فرزند خلف پدر بود و راه ایشان را ادامه داد. تمام برنامه هایی که توسط رضا شاه بزرگ برای پیشرفت ومدرنیته کردن ایران طراحی شده بود ، توسط محمدرضا شاه با جدیت دنبال شد و ایشان نیز مانند پدری دلسوز برای ارتقا ایران و ایرانی برنامه های جدیدی را طرح ریزی کرد. به عنوان مثال سازمانهای امور خیریه در ایران بیشتر شد و اقدامات آنها زمینه های رفاه اجتماعی مردم را فراهم می کرد که از آنها می توان به بنیاد پهلوی ، بنگاه خیریه فرح پهلوی و جمعیت شیرو خورشید سرخ ایران اشاره کرد. از مهمترین اقدامات برای تغییر وضعیت اقتصادی و اجتماعی، انقلاب سفید محمدرضا شاه پهلوی بود که به اختصار به آن میپردازم. ملی کردن جنگلها و مراتع که طی آن اقدامات وسیعی در زمینه زنده کردن منابع جنگلی و جلوگیری از پیشرفت کویر، صورت گرفت ، یکی از اصول انقلاب سفید شاه بود. اصل سهیم کردن کارگران در منافع کارخانه ها بی شک ، نشان از عشق شاه به میهن و مردمش بود که میکوشید همه مردم از رفاه اجتماعی برخوردار باشند و در حقیقت با اجرای این اصل، مانع ایجاد شکاف طبقاتی گردید. اصلی دیگر از اصول انقلاب سفید شاه ، سیاست تأمین اجتماعی بود که هدف آن بیمه همگانی و تأمین دوران بازنشستگی بود که طی آن هر ایرانی از زمان تولد تا پایان زندگی مشمول بیمه میشد . قانون تأمین اجتماعی همچنین شامل پرداخت غرامت در برابر خطرات ناشی از حوادث و بیماریها و از کار افتادگیها بود . یکی دیگر از اصول انقلاب سفید شاه ،ایجاد سپاه دانش بود که طی آن سعی در از بین بردن بیسوادی و اشاعه فرهنگ و تامین خدمات پزشکی در نقاط محروم شد . تحصیلات رایگان و اجباری از اصول طلایی انقلاب سفید است که طی آن ایرانیان از دوران دبستان تا دانشگاه می توانستند از تحصیلات رایگان بهرمند شوند و حتی دوره های آموزشی بزرگسالان برای مبارزه با بیسوادی به صورت رایگان برگزار میشد . از نشانه های آزاداندیشی این مرد بزرگ می توان به اصلاح قانون انتخابات و آزادی زنان اشاره کرد . به زنان که نیمی از جمعیت کشور را تشکیل میدادند، حق رأی داده شد . تصویب قانون حمایت از خانواده برای حفظ بنیان خانواده و حفظ ارزش زنان ، در آن دوران بود . بر اساس این قانون مرد نمیتوانست چند همسر داشته باشد مگر به اجازه همسر اول و دادگاه ، و دیگر اینکه علاوه بر مرد ، زن نیز حق ارائه درخواست طلاق به دادگاه را داشت و اینکه مادر نیز میتوانست سرپرست کودک محسوب شود . کاملا مسلم است که بعد از تسلط دوره دوم تازیان در ایران، این قانون ، اولین قانونی بود که درهفته های اول منسوخ اعلام گردید چرا که جمهوری اسلامی سعی در پسرفت مردم به هزار و چهارصد سال قبل را داشت. با اینکه نمیخواهم سخن به درازا بکشد اما نمیتوانم اصل تغذیه رایگان برای کودکان در مدرسه ها و تغذیه رایگان شیرخوارگان تا سن دو سالگی با مادران را ذکر نکنم. انقلاب سفید آریامهر نوزده اصل مهم داشت که در اینجا فقط چند اصل را ذکر نمودیم. حال می خواهم به این موضوع بپردازم که چگونه شاهنشاهی با این حجم از خدمترسانی و عشق به میهن و خواستار پیشرفت مردم و میهن، جای خود را به یک حکومت دیکتاتوری میدهد . بی شک از دلایل مهم آن خیانت اطرافیان و افراد مورد اعتماد شاه بود.
محمد مصدق یکی از چهره های شناخته شده وابسته به بیگانه بود چنانچه شرط قبول سمت ریاست وزرا برای او ، موافقت انگلیسیها بود.مصدق فردی قدرت طلب بود و در این راستا در مجلس این استدلال را مطرح کرد که شاه ایران باید سلطنت کند نه حکومت. وی با تشکیل جبهه ملی همیشه سعی در تضعیف قدرت محمدرضا شاه پهلوی را داشت. مصدق در زمان نخست وزیری ، با ادعای اینکه میتواند به عنوان نخست وزیر، حق تعیین وزیر جنگ را داشته باشد عملا سعی در کنترل بر ارتش داشت و در راستای دشمنی با شاه ، طی یک سخنرانی رادیویی اعلام کرد که برنامه ملی شدن صنعت نفت به قوای نظامی نیاز دارد و بدین ترتیب شورش داخلی ایجاد کرد که این شورش را به عنوان قیام ملی سی تیر بر سر زبانها انداخت .بدین ترتیب وزارت جنگ را در اختیار گرفت و نام آن را به وزارت دفاع تغییر داد و 136 افسر نظامی را از ارتش پاکسازی کرد. او بودجه ارتش را کاهش داد و بودجه دربار را قطع کرد و زمانیکه دو مجلس سنا و شورای ملی با وی مخالفت کردند مجلس سنا را منحل کرد . در تیرماه 1332 از تشکیل یک کمیسیون قانونی به ریاست علی اکبر دهخدا (وی در آن زمان سردبیری برخی از نشریات مربوط به حزب کمونیست ایران را به عهده داشت ) برای جایگزینی یک جمهوری دموکراتیک به جای سلطنت سخن گفت و همه اینها در حالی بود که از زمان ملی شدن نفت تا آن زمان ، ایران موفق به فروش نفت نشده بود چرا که شرکت نوبنیاد ملی نفت ایران کارشناسان خارجی را طرد کرده بود و از فروش و صدور نفت عاجز بود . اخراج کارشناسان غیر ایرانی موجب شد که خارجیان نفت را از عراق و کویت به قیمت ارزانتر بخرند و نفت ایران یا در انبارها بماند یا استخراج نشود و بدین ترتیب مصدق با نادیده گرفتن در زمینه مسائل اقتصادی، کشور را به سوی ورشکستگی کشانده بود. بنا برهمین دلایل، شاهنشاه آریامهر در 25مرداد 1332 دستور برکناری مصدق را ابلاغ کرد ولی مصدق بر خلاف قانون اساسی رفتار کرد و به فرمان برکناری اعتنا نکرد و به یک کودتای نظامی دست زد و شاه برای جلوگیری از خونریزی و ارائه حق آزادی به مردم ، برای انتخاب راه آینده، کشور را ترک کرد. طی سه روز بعد از ترک شاه، توده ای ها و مصدقی ها تظاهرات خشونت آمیزی به راه انداختند . اما در روز 28 مرداد همه اصناف جامعه به میدان آمدند و حمایت خود را از شاه اعلام کردند بدین ترتیب مصدق از منزل خود فرارکرد و شاه ایران به وطن بازگشت و با استقبال پرشور مردم روبرو شد.
علی شریعتی یکی دیگر از مهره های خائن به ایران است وی در شرایط کاملا مذهبی بزرگ شد. او با هزینه خاندان پهلوی برای تحصیل به دانشگاه سوربون فرانسه فرستاه شد. شریعتی به جای اینکه به مردمش خدمت کند با تأسیس کانون نشر حقایق اسلامی ، تلاش میکرد اسلام را به یک دین راهبردی تبدیل کند. سخنرانی های او در حسینیه ارشاد به صورت نوار کاست پخش میشد و همه یک موضوع غالب داشت و آن هم انقلاب بر ضد ظلم و ایجاد یک جامعه پویای انقلابی ، او درآثار خود سعی در تحریک افکار روشنفکران جوان داشت . خمینی متوجه علما و مذهبیون بود و سعی در ایجاد و نشر واژه جدیدی بود به عنوان ولایت فقیه ، مبنی بر اینکه بعد از پیامبر و امام در دوران غیبت امام دوازدهم برای اینکه شریعت بتواند به حفظ جامعه کمک کند و آنرا در مسیر درست قرار دهد نیاز به وجود ولایت فقیه است و برای رسیدن به این مقام سعی میکرد نشان دهد که پادشاهی ،به جا مانده از دوران کفر است و مغایر با اسلام است . در میان این انتقادات و قدرت طلبی های خمینی در زیر نقاب اسلام ،ایده های شریعتی به سرعت در بین جوانان در حال گسترش بود . عده ای از پیروان علی شریعتی، سازمان مجاهدین خلق را تشکیل دادند چنانکه این سازمان در سالهای بعد خرابکاریهای متعدی از جمله بمب گذاری ،ترور و تلاش برای ربودن اعضای خانواده سلطنتی انجام داد .
از دیگر وطنفروشان ، حسین فردوست ، یکی از دوستان نزدیک محمدرضا شاه پهلوی است. وی از سن 6 سالگی در کنار محمدرضا شاه پهلوی بود. او توسط رضا شاه بزرگ مورد لطف و مهربانی واقع میشد و هر امکاناتی که در اختیار محمدرضا شاه قرار می گرفت در اختیار او نیز توسط رضا شاه بزرگ قرار می گرفت. رضا شاه بزرگ ، حسین فردوست را درنوجوانی به همراه محمدرضا شاه پهلوی برای تحصیل به سوئیس و بعد از آن به دانشکده افسری فرستاد و محمدرضا شاه پهلوی ، وی را به مقام ریاست دفتر ویژه اطلاعات رساند. با تمام اینها خود به خیانتش به محمدرضاشاه در کتاب خاطراتش اعتراف میکند و همواره با نفرت از ایشان صحبت میکند و اعتقاد دارد که مردم هم از شاهنشاه نفرت داشتند و اورا یک دیکتاتورمیداند. او از علایق خود نسبت به روحانیت می نویسد و از شورش 57 به عنوان انقلاب کامل یاد میکند که تاریخ نظیر آن را ثبت نکرده است .در کتاب خاطراتش برای خمینی همواره از واژه امام استفاده میکند . وی ادعا می کند که ارتش ، محمدرضاشاه را قبول نداشتند و خمینی را مظهر قدرت میدانستند و ادعا میکند که بعد از سفر خمینی به پاریس سقوط پهلوی را قطعی میدانسته است.
همچنین اعتراف میکند در روزهای حکومت بختیار بعضی از نمایندگان مجلس از ترس یا از کشور خارج میشدند یا با انقلاب اعلام همبستگی میکردند و بقیه از من کسب تکلیف میکردند که من هم به آنها از پایان حکومت پهلوی خبر میدادم.
ابراهیم یزدی عضو شورای انقلاب و از مشاوران ارشد خمینی در فرانسه بود اوهمچنین در زمان مصدق از طرفداران وی و عضو نهضت مقاومت ملی بود. ابراهیم یزدی نهضت آزادی ایران را به کمک علی شریعتی و مصطفی چمران و صادق قطب زاده در سال 1340تأسیس کرد که این نهضت همیشه بر اعتقادات مذهبی پافشاری میکرد و اعتقاد بر این داشت که دخالت در امور سیاسی توسط مذهبیون یک فریضه دینی است.
ابراهیم یزدی در نامه ای که در سال 69 برای احمد خمینی می فرستد اعتراف می کند که برنامه سیاسی و اجرایی خمینی را تنظیم کرده است

بدین ترتیب دو عنصر قدرت طلبی و خیانت به ایران و ایرانی ، باعث می شود جمهوری اسلامی که دنباله رو راه تازیان بودند و هدفی جز حفظ و گستری شیعه در دنیا نداشتند ،حکومت را در دست بگیرند .

نتیجه :
ایران با داشتن موقعیت جغرافیایی مناسب و قدمت چندین هزار ساله و داشتن منابع طبیعی ارزشمند میتوانست کشوری توسعه یافته باشد اما تلاشهای حکومتهای پادشاهی دلسوز به جایی نرسید چون عده ای ، چیزی در مورد وطنپرستی نمیدانستند و منافع خود را بر منافع ملی ترجیح میدادند و امروز هر ایرانی موظف است تاریخ را به نسلهای دیگر منتقل کند و حس میهن پرستی را در نسلهای جدید متبلور نماید تا با درس گرفتن از گذشته ، ایران و ایرانی بتواند به جایگاهی والا در جهان برسد.

منابع :
کتاب تاریخ کامل ایران نوشته دکتر عبدالله رازی
کتاب ایران در آستانه یوروش تازیان نوشته کولسنیکف ترجمه م.ر. یحیایی
کتاب تاریخ ایران مدرن نوشته یرواند آبراهامیان ترجمه محمد ابراهیم فتحی
کتاب پاسخ به تاریخ نوشته اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی
کتاب خاطرات حسین فردوست
کتاب شیر و خورشید نشان سه هزار ساله نوشته دکتر ناصر انقطاع

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

سازاخ
برگرفته از:
ایمیل ارسالی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.