رفتن به محتوای اصلی

هر ادعّایی باید مُستند به مَدرک اثباتی باشد
02.07.2012 - 03:51

 

گزارش های غیرواقعی، تنها به سود قاتلین زندانیان سیاسی است.

خانم عفت ماهباز در مقاله «حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر: بشتابید برای شکنجه»، ضمن تأکید بجا به رنج و شکنج زندانیان سیاسی، و اینکه شکنجه‌گران هنگام پخش اذان (و نوحه‌های آهنگران) شلاق می‌زدند...

با اشاره به سفر به ترکیه و دیدار فامیل در آنجا، واکنش خودشان را هنگام (پخش) اذان در آن کشور توضیح داده اند.

(در ترکیه)، «زمانی که صدای آذان بر می‌خاست حی علی الصلاة حی علی الفلاح حی علی خیر العمل... تنم به رعشه می‌افتاد»

.....

خانم ماهباز موضوع اذان را با اشاره به محل کار خودشان در لندن هم یادآور شده اند:

«همکار عرب تبارم، به وقت نماز، در اتاقش از رادیو به اصدای اذان گوش می‌داد.با اینکه صدا برخلاف دفعه قبل بسیار پایین بود و در اتاقش هم بسته بود. نزدیک بود مثل دفعه قبل بپرم و به او اعتراض کنم که صدای رادیویش را ببندد... وقتی اذان به اینجا رسید حی علی الصلاة حی علی الفلاح حی علی خیر العمل...»

***

بدون ذره ای تردید در میرایی و پوسیدگی ارتجاع حاکم بر میهنمان و با درود به جانهای شیفته ای که برای روشنی‌بخشیدن به محفل دیگران، چون شمع شبانه سوختند، با احترام به خانم ماهباز یادآور می‌شوم گزارش های غیرواقعی، تنها و تنها به سود قاتلین زندانیان سیاسی است. 

  • مردم ترکیه بیشتر اهل تسّنن هستند و آنان در اذان خودشان ممکن نیست «حی علی خیر العمل» بگویند. «حی علی خیر العمل» ویژه اذان شیعیان است. 
  • «همکار عرب» تبار خانم ماهباز هم لابد شیعه بوده و از رادیو جمهوری اسلامی اذان گوش می‌کرده که «حی علی خیرالعمل» به گوش خانم ماهباز رسیده است.

سهیلا درویش‌کهن 

 

خانم ماهباز از سهیلا درویش‌کهن هم نام برده و با تشکیک در خودکشی وی می‌نویسند:

«سهیلا درویش کهن ۲۲ ساله، به خاطر شلاق نماز کشته شد...بعد ها گفتند خودکشی کرده سهیلا جلوی روی من است و بی طاقت چون من خودکشی می‌کند؟ یا روی تخت شلاق خودکشی اش می‌کنند ؟ » 

...

«سهیلا درویش‌کهن» (سرور)، یکی از چهره های دوست‌داشتنی‌ زندان (وابسته به اکثریت)، در سلول انفرادی دست به خودکشی زد و یکی از دلائل خودکشی وی اذیّت و آزار و نماز اجباری بود. خودکشی وی در سلول انفرادی دلائل شخصی هم داشته باشد، زیر سر قاتلین زندانیان سیاسی است. نیاز نیست حتماً زیر شکنجه کشته شده باشد. 

***

سهیلا درویش کهن

«به خاطر عادت ماهیانه مرا یک هفته از شلاق زدن معاف کردند»

رژیم «مبادی به آداب شرع» (شرع ضد توحیدی و ضد مردمی)، رژیم شکل‌گرا و مرتجعی که به قول خانم ماهباز بخاطر عادت ماهیانه، یک هفته شلاق زدن به زندانی را معاف می‌کرد، اگر می‌خواست زندانی را بکشد، می‌کشت و شرم و حیایی هم از اعلام آن نداشت.

برای زیر سؤال بردن استبداد زیر پرده دین، و اثبات «بی‌همه‌چیز»ی آن، چه نیازی است که سهیلا حتماً زیر شکنجه (به خاطر نماز) کشته شده باشد؟

حقیقت‌داشتن یک ادّعا کافی نیست.

حقیقت‌داشتن یک ادّعا کافی نیست. مهّم اثبات پذیری و دقیق بودن آن است.

بر خلاف اطلاعات نادرستی که سالها پیش خانم عفت ماهباز در سیاتل آمریکا در کنفرانس بنیاد پژوهش‌های زنان ایران (زن ایرانی و حقوق بشر) ارائه دادند و در نشریه کار شماره‌ی ۱۳۸ ارگان مرکزی سازمان اکثریت به تاریخ ۳ مرداد ۱۳۷۵ درج گردید،

برخلاف آن اطلاعات غلط که شهاب‌الدین اشراقی داماد آیت‌الله خمینی را که در سال ۶۰ فوت کرده بود سال ۶۷ در هیئت قتلعام نشاندند، «رازینی» را عضو هیئت قتلعام معرفی کردند و پای مجتبی حلوایی و پاسدار ساده ای چون سرلک را هم (که خودش زندانی شد) به هیئت قتلعام باز نمودند، این بار گرچه آن داده های غلط را تکرار نکرده اند، اما (جدا از بردن مجتبی حلوایی به فدراسیون فوتبال !)، با مرده اعلام نمودن «مرتضی اشراقی» که سُر و مُر و گنده از تهران به گلپایگان رفت و آمد دارد، بهانه به دست قاتلین زندانیان سیاسی هم می‌دهند که مدّعی شوند بیشتر کسانیکه قتلعام سال ۶۷ را عَلم می‌کنند در رؤیا هستند و خیالبافی می‌کنند.

بگذریم که وقتی یادمان های دردناک با اطلاعات غلط همراه است اصل مطلب و جوهر کلام  هم خدشه دار می‌شود. 

دغدغه قاتلین زندانیان سیاسی نماز و شعائر مذهبی نیست.

هدف اصلی نوکران استبداد چه در زندان شاه و چه در زندانهای بعد از انقلاب، درهم شکستن زندانی بود. رفتار امثال مجتبی حلوائی که به دستورُ قضات هرزه و هار در هر وعده نماز با شلاق به جان خداناباوران می‌افتادند، درست آن روی سکه رفتار ساواک شاه است که توسط سرهنگ زمانی و پادوهایش در زندان قصر برای جلوگیری از خواندن نماز صبح، به زندانیان مسلمان شلاق می‌زدند.

اشتباه محض است تصور کنیم دغدغه عمله ستم نماز و شعائر مذهبی و یک ِسری ُفرم و شکل بوده است. قاتلین زندانیان سیاسی چندین هزار زندانی را هم که با اختیار و آگاهی، نماز می‌خواندند به دار کشیدند و بسیاری از آنان را شکنجه نمودند. خواندن و نخواندن نماز مسئله اصلی آنها نبود و نیست.

دوستان سهیلا

خیلی ها از جمله زندانی شریف زندان شاه «علی ماهباز» (برادر خانم ماهباز) شاهد بی‌مروّتی و بی‌همه‌چیزی امثال سرهنگ محرری و سرهنگ زمانی در زندان قصر بودند. آنجا زندانی را زیر هشت می‌بردند و آویزان می‌کردند و کابل می‌زدند چرا؟

بهانه خواندن نماز بود اما هدف ایجاد رعب و درهم شکستن مقاومت زندانی.

اگرچه رهنمود اعلام نشده زندانبانان در جمهوری اسلامی «ابلاغ دعوت، ایجاد عادت و اِعمال قدرت» بود و بر همین اساس زورگویی (اعمال قدرت) را مشروع می‌دانستند اما دغدغه آنان نماز و شعائر مذهبی و یک ِسری ُفرم و شکل نبوده و نیست.

اندرون هر حدیث او شر است

صد هزاران سحر در وی مُضمَر است...

اگر کسی جز این تصور کند، حکومت خرافه و نیرنگ و دشمنان این میهن ستمدیده را نشناخته است.

سایه هایی که بوُد جویای نور

نیست گردد چون کند نورش ظهور

اندر این محضر خردها شد ز دست

چون قلم اینجا رسیده شد شکست...

_________________

پانویس

اذان و عمربن خطاب

از نظر خلیفه دوم مسلمین (عمر بن خطاب)، مبارزه و شرکت مستقیم در نبرد با حق‌پوشان، «خیرالعمل» شناخته شد و «حی علی خیر العمل» از اذان حذف گردید و در مقابل سستی و کرختی «الصلوة خیر من النوم» (نیایش برتر از خواب و بی خبری است)، به اذان (صبح) افزوده گشت.

عن مالک: أنّه بَلَغَهُ انّ الْمُؤَذِّنُ جاءَ اِلی‏ عُمَرَ بنَ الْخَطّابَ یُؤْذنه لِصَلاة الصّبح ، فَوَجَدَهُ نائِماً فَقالَ: الصَّلاةُ خَيرٌ مِنَ النَّومِ فَاَمَرَهُ عُمَرُ أن يجعَلَها فی نِداء الصّبح .

‏ مالک می‏گويد مؤذن نزد عمر آمد تا داخل شدن وقت نماز صبح را به او خبر دهد ولی او را خفته يافت لذا فرياد برآورد :

«الصلاة خير من النوم » نماز از خوابيدن بهتر است . عمر دستور داد تا اين جمله را در اذان صبح قرار دهند.

................................

شیعیان ترکیه

شیعیان در ترکیه (امامی مذهب و علویان) اقلیت کوچکی را تشکیل می‌دهند و اغلب آذری‌هایی هستند که در نواحی شرقی آن کشور زندگی می‌کنند. 

علویان (پیروان حاجی ولی بکتاش)، گروه زینبیه، (که در حاکلالی مستقر هستند) و مهاجرین شیعی آذربایجانی که معمولاً در تکیه خان والده اجتماع می‌کنند، در شمار شیعیان ترکیه هستند.

یکی از مهمترین مراکز شیعیان شهر اغدیر است که در شرق ترکیه قرار دارد و با ایران و نخجوان و ارمنستان همسایه است.

................................ 

شیرنی سخنش در تلخی کشیدن هایش بود. 

علی ماهباز

مبارز شهید علی ماهباز در زندان شاه (بند یک و هفت و هشت) بود و ما باهم خیلی نزدیک و ندار بودیم. انگار دیروز بود. برایم از «احمد عاشورپور»، خواننده پراحساس ترانه های خروسخوان و «جینگی جینگی جان» تعریف کرد و مثل او آواز سر داد...

با هم کتاب «انسان خود را می‌سازد» نوشته پژوهشگر نئو مارکسیست «گوردون چایلد» را می‌خواندیم و همچنین بحث «باستانشناسی و تکامل» وی را دنبال می‌کردیم.

...

«گوردون چایلد» در بحث «باستانشناسی و پیشرفت»، به انسان های اولیه اشاره می‌کند که با ابزارهایی ابتدایی به دنبال ماموت ها و گوزن ها  می‌دویدند تا آنان را شکار کنند... اگرچه تدارک آذوقه مسئله اصلی انسان های اولیه بود ولی گودون چایلد می‌گفت گاه شکار خودشان را در مرداب ها می‌انداختند و آنها را قربانی می‌کردند...و گاه وقت بسیار زیادی صرف می‌کردند تا نقش جانوران را در دیوارهای غار خود نقاشی کنند...

پرسش همیشگی من این بود که انسان های اولیه در تصویرگری های مذکور و یا در قربانی ساختن جانوران و انداختن اجساد دست نخورده آنان در مرداب ها، به چه ابعادی از وجود خود پاسخ می‌گفتند؟ آیا نیازهایی در انسان وجود دارد که او ناچار است برای آن ها جوابی بیابد؟

علی همیشه با روی خندان و با تحسین به پرسشها برخورد می‌کرد.

آخرین بار آبان سال ۶۰ وی را در حیاط زندان اوین دیدم و از پشت پنجره داد زدم علی..علی..نگاه او را که یک دنیا حرف بهمراه داشت هرگز فراموش نمی‌کنم.  اتاق شماره ۴ طبقه پائین بند یک اوین بود.

«زنده خندان» بود و شیرین سخن. شیرنی سخنش در تلخی کشیدن‌هایش بود. 

................................

مقاله خانم عفت ماهباز

http://news.gooya.com/politics/archives/2012/06/142829.php

................................

ایرج مصداقی:ماشین جعل و دروغپردازی راه توده و پیک نت 

http://www.irajmesdaghi.com/page1.php?id=244

 _________________

گوردون چایلذ

منابع

الموطا ج۱ ، ص ۷۲. ‏

مصنف عبدالرزاق ، ج۱، ص۴۷۴ ، 

علامه شرف الدين ، سيد عبدالحسين؛ النص و الاجتهاد، ص ۲۳۸ 

قوشجی، شرح تجريد، ص ۴۸۴ ،

حلبی، ابوالفرج؛ پيشين، ج۲، ص ۱۳۵

Vere Gordon Child ، Man Makes Himself 

Progress and Archaeology ، Vere Gordon Child

سودابه اردوان، ﻳﺎﺩﻧﮕﺎﺭﻩﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﺍﻥ

مثنوی، دفتر سوم 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناشناس

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.