رفتن به محتوای اصلی

شطرنج خاورميانه به سوي مات ديكتاتورها آنچه در موج چهارم بهار عربي
02.07.2012 - 14:22

شطرنج خاورميانه به سوي مات ديكتاتورها

آنچه در موج چهارم بهار عربي كليد مي خورد

 

پس از موج اول تحولات خاورميانه كه در تمامي دنيا طنين انداز شد، تونس و مصر به سرعت و البته به شيوه اي مسالمت آميز تغييرات اساسي در حاكميت شان دادند و با قانون اساسي و انتخاباتي جديد، فصلي تازه را در دوري از ديكتاتوري ورق زدند. در موج دوم، حكومت هايي كه اصلاحات را در پيش گرفتند، كم و بيش موفق شدند تا انفجارهاي نارضايتي ها را با تغييرات كنترل كنند؛ در اين راه مراكش موفق بود و الجزاير نيز تا حدي، اردن هنوز در حال كجدار و مريض است و بحرين با وجود فشارهاي خارجي هوز تغييرات اساسي را اعمال نكرده است. بايد افزود كه عربستان نيز در راه حقوق برابر زنان با مردان، گام هاي خوبي برداشته كه بايد ادامه يابد. اما ديكتاتورهايي كه در مقابل اعتراضات مردمي، سلاح و زور و كشتار را به عنوان راهكار برگزيدند، كشورشان را به سوي مبارزات مسلحانه سوق دادند. حاكمان ليبي، يمن و سوريه از اين جمله بودند كه همگي عوض شده و مي شوند و تنها آناني كه زودتر تسليم خواسته هاي مردمي شدند با تاوان هاي كمتر (مثل يمن) و آناني كه بر زور بيشتر تكيه كردند، با هزينه هاي بيشتر براي خود و خانواده شان، چنان كه قذافي خود و برخي از فرزندان و مقامات رژيم اش كشته شدند و اسد هنوز قدرت را كاملاً از دست نداده، تقريباً بخش بزرگي از خانواده اش را كه در كشتارها دست داشته اند، مردگاني يافته كه اجسادشان به بشار اسد اشاره مي زنند كه چه سرنوشتي پيش روي اش است.

پس از مدتي معترضان و مردم كه حالا نيروي مسالت آميز خود را باور كرده بودند، دريافتند كه انقلاب هايشان هنوز تمام نشده، بلكه آغاز شده است و از اين سبب بايد براي تهييج حاكماني كه بهار عربي را موجي گذرا مي شمارند، باز به ميدان بيايند و اين بود كه اعتراضات مردمي در مصر، بحرين و اردن موجب حركت بيشتر و در مسير درست دموكراسي شد. مهمترين چرخش در ميان اسلامگرايان مصري رخ داد كه در ابتدا چون فضا را باز يافته بودند، وعهده هاي سابق را براي در كنترل گرفتن بيشتر قدرت، زير پا گذاشتند و تا ديدند كه در حال از دست دادن بخش بزرگي از ثمره انقلاب اند، به حقوق ديگر اديان و اقوام و جنسيت ها احترام گذاشتند و تنها اگر در عمل ثابت كردند كه بدان پايبندند در قدرت خواهند ماند و گرنه به همان سرعتي كه آمدند، خواهند رفت. اين گونه بود كه موج سوم تحولات بهار عرب رقم خورد. براي شناخت غلظت استبداد حاكم بر كشورها و ميزان ديكتاتوري حكومت ها نيز كافي است تا فرآيندي را كه اعتراضات مردمي براي اعمال تغييرات در پيش گرفتند، بازشناخت. سوريه و ليبي شديدترين و تونس و الجزاير خفيف ترين تاوان ها را داشتند و البته در عراق با وجود سيطره تيم امنيتي ايران، مكانيسم دموكراسي آنقدر قدرتمند هست كه تحولات توسط مجلس و نمايندگان مردم دنبال مي شود و اعتراضات به وسيله جامعه مدني تعقيب مي گردد، گرچه اگر تعلل كنند، رژيم ايران تصميم دارد كه يك مهندسي انتخابات را در عراق نيز راه بياندازد (پيشنهاد براي انتخابات زودرس توسط مالكي نيز براي همين است كه تيم او انتخابات را برگزار و مهندسي كند). جاي شگفتي بود كه بهار عربي عاقبت در سودان نيز سبز شد، اما سركوب معترضان غيرمسلح، خبرهاي خوبي را براي حاكمان سودان نويد نمي دهد! در اين ميان، فلسطين نيز توانست گام هاي مهمي براي آشتي ملي در راه انتخاباتي آزاد و دولتي برگزيده بردارد و در راه تشكيل كشوري مستقل موفقيت هايي كسب كند كه البته هنوز كافي نيست.

آنچه در موج چهارم بايد كليد بخورد، قابل آينده نگري و برنامه ريزي است تا تاوان هاي مردمي حداقل و روند صعود به دموكراسي مناسب تر و سريعتر صورت گيرد. حكومت سوريه به شكلي برگشت ناپذير به سوي سقوط مي رود و پس از عمليات موفق در حذف هسته بحران، رژيم مديريت و كنترل امنيتي اش را كاملاً از دست داده، از اين سبب به كنترل نظامي از طريق حمله ارتش با سلاح هاي پيشرفته به شهرها روي آورده است. اقدام سنجيده مقامات تركيه در عدم ورود به جنگ با سوريه -به شكلي رسمي- نيز بار ديگر ثابت كرد كه مردم تركيه از امتيازات دولتمرداني بادرايت مستأفيض مي شوند و اتفاقي نيست كه رهبري بهار عربي و جهان اسلام را در دست گرفته اند. رژيم سوريه ممكن است در آخرين لحظات پيش از سقوط دست به كارهاي انتحاري بزند، بنابراين مقامات تركيه با وجود تلاش براي عدم ورود به جنگ رسمي با رژيم سوريه، سناريويي را براي آن نيز درنظر گيرند. بايد توجه كرد كه حضور پرشمار نيروها در مرزها مي تواند فضا را به سوي درگيري علني سوق دهد و آن نيز براي كنترل سريع قدرت در سوريه به اندازه كافي سريع نخواهد بود. در نتيجه، بايد تركيه سناريويي را ببيند كه در صورت ماجراجويي حاكمان سوريه، نيروهاي كماندويي اش با شناسايي مناطق فرماندهي و نظامي سوريه، به سرعت وارد عمل شوند و ظرف كمتر از 72 ساعت كنترل را در دست گيرند كه كار به درگيري هاي خونين نظامي كشيده نشود. از حالا بايد چند تيم كماندويي را با مشاركت كشورهاي ديگر جهت كنترل اين مراكز تمرين دهيد و آماده نگه داريد. همين حالا سقوط اسد شتاب گرفته و كافي است كه تركيه و كشورهاي عربي به كمك هاي نظامي و پشتيباني شان به ارتش آزاد سوريه بيافزياند تا همه چيز تمام شود. سلاح هاي سبك كافي نيست و بايد سلاح هاي نيمه سنگيني داشته باشند كه هليكوپترها و هواپيماهاي سوري در امان نباشند و موشك هاي دوش پرتاب كاملاً مفيد خواهند بود. ارتش آزاد سوريه براي زدن مناطقي كه تنها سران حكومت سوريه در آنجا حضور دارند، هشدار ندهد، چون آنان اقدامات لازم را براي فرار انجام مي دهند، چون قبلاً هشدار گرفته اند و كافي است تا از موشك هاي غنيمتي براي زدن كاخ ها و ديگر مقر سران رژيم بهره برند تا درگيري ها بسيار زودتر و با قربانيان كمتر پايان يابد.

در عراق بمب گذاري هاي اخير و سركوب معرضان، بستن رسانه هاي جمعي توسط دولت، خود خبر از خوابي مي داد كه تيم امنيتي مالكي براي عراق ديده بودند. آنان نقشه يك دموكراسي صوري چون ايران را در سر دارند و با تمام بازي اي كه تيم مالكي جهت فرار از سقوط دارد، نشان دادند كه خرابكاري هاي در عراق توسط خودشان مديريت مي شود و هر گروهي كه حالا در مقابل به زير كشيدن مالكي كوتاه بيايد، چوب اش را بزودي خواهد خورد و آنان منتظرند تا با باج، رشوه، تهديد و ترساندن و حتي حذف ديگران، با از سر گذراندن بحران، به موقع سراغ تك تك معترضان بيايند و زماني كه قدرت را كامل در دست دارند. نمايندگان عراق بدانند كه به هر ميزان تاواني كه اينك براي سرنگوني دولت مالكي مي دهند، اگر تأخير كنند، بايد براي تغيير ديكتاتوري سخت تر، تاوان هاي بيشتري را خود و مردم دهند. مالكي اگر خود كنار نرود، منتظر بماند تا به سرنوشت بشار اسد دچار شود، بدون تعارف.

بحرين و الجزاير بايد اصلاحات را با اقدامات عملي و ملموس تر دنبال كنند و در بحرين وضع نگران كننده است. اما خطرناكترين شرايط را سودان در پيش رو نشان مي دهد. اگر حاكمان كنوني سودان تصور مي كنند كه با دستگيري و سركوب معترضان غيرمسلاح مي توانند مشكل شان را حل كنند، بدانند كه سخت در اشتباه اند و سودان كشوري است كه در آن دسترسي به سلاح بسيار آسان است و تازه از جنگي داخلي نجات يافته و مي تواند به سرعت به ليبي يا سوريه اي ديگر بدل شود. عربستان بايد از حمايت سلفي ها در منطقه اجتناب كند و ايشان را از ورود به سياست منع كند و به كمك هاي انسان دوستانه اجتماعي به فقرا و مستمندان اكتفاء كنند و گرنه به جاي مفيد واقع شدن، بيشتر مضر خواهند بود. در مصر به نظر مي رسد كه مرسي فهميده كه بايد چه نقشي را به عنوان رئيس جمهور مردم بازي كند (نقشي كه هرگز رهبران ايران نفهميدند و رفتارشان به گونه اي است كه انگار نماينده قليلي از شيعيان حكومتي هستند) و براي انتخاباتي جديد برنامه ريزي كنند. انتخابات قبلي به سبب عدم رعايت يك سوم كرسي نمايندگان مستقل منتفي است و بايد احزاب با شرايطي مشخص امكان شركت در انتخابات را داشته باشند، نه هر گروهي كه دور هم جمع شدند، حزب شمرده شوند كه وگرنه باز ماجراي اشغال كرسي هاي مستقل توسط افراد غيرمستقل تكرار مي شود و نظاميان مصر هم نقشي مهم در اين راه دارند و بايد چون نظاميان تركيه پاسدار قانون اساسي باشند. قانون اساسي همه كشورهاي بهار عربي بايد ملتزم به دموكراسي و حقوق همه آحاد مردم و براي حقوق اديان و اقوام و زن و مرد باشد و شريعت نمي تواند حتي به مسلمانان تحميل گردد –چون در دين اجباري نيست- چه رسد كه ضوابط اش را به غيرمسلمانان تحميل كند.

اقداماتي كرزاي در افغانستان شروع كرده، نويد بخش تحولي مهم در افغانستان است كه بايد توسط مديراني قابل توسط كرزاي هدايت و تعقيب شود. فلسطين در تاريخي ترين لحظات اش به سر مي برد و محمود عباس تا حالا خوب جلو آمده و اگر تصور مي كند اين چند گام آخر را كه چيدن ثمره بخش بزرگي از مبارزات و مذاكرات فلسطيني با اسرائيل را بدنبال دارد، به سبب ملاحظاتي نمي تواند بردارد، كنار رود و كار را به كسي ديگر بسپارد. او و هر كسي كه در فلسطين سكان رهبري را در دست مي گيرد، بايد بداند كه مسئول تعهدات بين المللي اش هست، اما مسئول وقايع داخلي ساير كشورها نيست. انتخابات رياست جمهوري آمريكا مسئله اي داخلي است و همان گونه كه اسرئيل هيچ تعهدي را به آمريكا در اين خصوص نداده و مقامات آمريكا مجبور شده اند كه برنامه هايشان را با خواسته هاي اسرائيل هماهنگ كنند، فلسطينيان مسئول انتخابات آمريكا نيستند و بيش از 60 سال است كه از اين وعده ها شنيده اند. كشور مستقل فلسطين بايد درخواست اش را پيش از انتخابات آمريكا به مجمع عمومي ارائه دهد، با محمود عباس يا بدون آن، انتخاب با خودش است.

اما مضحك تر از همه ماجراي حاكمان ايران است كه چون متحدان اش را در خاورميانه از دست داده و حتي گروه هايي را كه سال ها برايشان هزينه كرده، در حال فرار از ايران و سياست هايش هستند، و به لولوي اصلي بهار عربي بدل شده است، تصميم گرفته كه از ترس مرگ پيش رو، زودتر دست به خودكشي بزند. بسيار خوب، اگر خود مصرند كه اين گونه عدالت در موردشان اجرا شود، پس چرا بايد جلوي شان گرفت!

 

دكتر كاوه احمدي علي آبادي

عضو هيئت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري

عضو جامعه شناسان بدون مرز

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناشناس
برگرفته از:
ایمیل رسیده

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.