با وجود چنین اقبالی، جدایی اصلاحطلبان از بدنه اجتماعی به گونهای پیش رفت که محمد خاتمی به عنوان پدر معنوی این گروه در اردیبهشت ماه سال گذشته گفت اگر "تکرار" هم کنم، دیگر مردم رأی نمی دهند، هشدار رئیس دولت اصلاحات نشان از این داشت که عملکرد دولت و مجلس به گونهای بوده که اعتبار سخن کسی که میتوانست میلیونها رای را به صندوق جذب کند، نزد طرفدارانش خدشهدار شده است.
اعتراضهای گسترده کارگری آبان ماه سال گذشته تیر خلاصی به باقیمانده اعتبار این گروه در بین طرفدارانشان بود چرا که اصلاحطلبان برای اجتناب از درگیری با حاکمیت و به امید تایید صلاحیت در انتخابات مجلس یازدهم، سکوت اختیار کردند یا خشونت حاکمیت در برخورد با معترضان را نادیده گرفتند تا شاید سهمی در قدرت داشته باشند یا پنجره مذاکره با حکومت بسته نشود اما نتیجه عملی آن رد گسترده صلاحیت نامزدهایشان در انتخابات مجلس و بیتوجهی حکومت به این همراهی و واگذاری کرسیهای مجلس بود.
حالا کسانی همچون علی صوفی از اعضای شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان میگوید: در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ نامزد معرفی کنیم.
شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان؛ شورایی در تعلیق
دو سال بعد از پیروزی محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۱۳۷۶، هجده گروه و حزب اصلاحطلب در آبانماه ۱۳۷۸در زیر چتر شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، گردهم آمدند تا سرسامانی در بین گروههای دوم خردادی بوجود بیاورند. یکی از مهمترین آزمونی که این شورا پیش رو داشت رسیدن به یک نامزد واحد بعد از پایان دوره هشت ساله آقای خاتمی بود اما این جبهه با وجود برخورداری از محبوبیت نسبی در جامعه، با داشتن چهارنامزد، مصطفی معین، اکبر هاشمی رفسنجانی، مهدی کروبی و محسن مهرعلیزاده در مقابل محمود احمدی نژاد شکست خورد و با وجود اینکه انتخابات به مرحله دوم کشیده شد بعضی از همین گروهها حاضر نشدند در مقابل آقای احمدی نژاد از آقای هاشمی رفسنجانی حمایت کنند. از همانجا بود که کارکرد چنین شورایی زیر سوال رفت.
پس ازهشت سال، اصلاحطلبان با تجربهای که بدست آورده بودند در انتخابات ۱۳۹۲ رو به ائتلاف با میانهروها آوردند و با حمایتهای محمد خاتمی و اکبر هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی را به پاستور فرستادند و با همین شیوه راهی مجلس دهم شدند و چهارده کرسی از پانزده کرسی مجلس خبرگان رهبری در استان تهران را هم از آن خود کردند.
شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان یا "شعسا"، در همان سال ۹۲، متشکل از افراد حقیقی و نماینده احزاب اصلاحطلب به عنوان اتاق فکر و اتاق فرمان اصلاحطلبان تشکل شد اما در چند سال اخیرانتقاد از این شورا، بیتحرکی اعضا و اختلاف نظرها منجر به استعغای دو عضو ارشد آن، محمدرضا عارف به عنوان رئیس و عبدالوهاب موسوی لاری نایب رئیس این شورا شده است.
با وجود مشکلات تشکیلاتی در بدنه اصلاحطلبان صحبت از پارلمان اصلاحات هم میشود. حزب کارگزاران سازندگی در سال ۱۳۹۷طرحی را به شورای هماهنگی جبهه اصلاحات ارائه کرد که براساس آن نهادی ائتلافی و دائمی به نام پارلمان اصلاحات یا مجمع ملی اصلاحات شکل می گرفت. قرار بود این نهاد جایگزین شعسا شود که در نهایت این طرح از دستور کار خارج شد.
محمد خاتمی؛ در دوراهی مردم یا حاکمیت
محمد خاتمی و اکبر هاشمی رفسنجانی، روسای پیشین جمهوری اسلامی با وجود فراز و فرودی که از نظر تاثیرگذاری دراذهان مردم داشتهاند اما در دهه اخیر بیش از گذشته در بین بخش گستردهای از مردم و گروههای اصلاحطلب و میانهرو نفوذ داشتند. آقای هاشمی رفسنجانی حدود چهار سال پیش براثرعارضه قلبی درگذشت اما محمد خاتمی همچنان در آستانه هفتاد و هشت سالگی یک پشتوانه مهم برای جریان اصلاح طلبی به شمار میرود.
آقای خاتمی در جریان انتخابات جنجالی ریاست جمهوری ۸۸ با طرد و بیتوجهی رهبر حکومت ایران مواجه شد. او تلاش یکسویهای کرد که این رابطه را ترمیم کند و همواره در همه سخنرانیها و پیامهایش صحبت از ارج نهادن به جایگاه رهبری به عنوان شخص اول کشور داشته اما در مقابل، بدنه سخت قدرت اجازه نداده که چانهزنی او موفقیتآمیز باشد. محمد خاتمی برای گشایش سیاسی کشور هم طرح آشتیملی را سه سال پیش مطرح کرد که بازهم با انتقادهای تند محافظهکاران و آیت الله خامنهای مواجه شد و رهبر حکومت ایران گفت این طرح بیمعنی است و گفت «مگر مردم با هم قهر هستند که با هم آشتی کنند».
آقای خاتمی به عنوان یک کشنگر اجتماعی در پس طرح آشتی ملی به دنبال برقراری پیوند اصلاحطلبان با نظام، رفع حصر رهبران جنبش سبز، آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی، و آزادیهای مدنی بوده است. او زمانی که در اوج محبوبیت بود هیچگاه از ظرفیت پایگاه اجتماعیاش بهره کامل نبرده و این بهره بسیار کنترل شده بود: شاید از نگرانی از اینکه این انرژی برای جمهوری اسلامی بحرانساز شود یا شاید شهامت یا قدرت استفاده از آن را نداشت. رهبر حکومت ایران و اصولگرایان هم از این قدرت بیاطلاع نبودند، میدانستند که او توان بسیج مردمی را دارد اما در یک میزان مشخص از آن بهره میبرد. در واقع آنها میدانند آقای خاتمی به عنوان کسی که به دنبال گفتوگو و معتقد به نظام است وارد درگیری و کشمکش با نظام نمیشود. به این شکل، نقطه قوت آقای خاتمی دقیقا به نقطه ضعف او تبدیل شد و نظام هم از جانب او هیچگاه احساسی خطر نکرده و نمیکند.
حفظ نظام برای آقای خاتمی در اولویت است برای همین است که او حتی در اعتراضهای آبان ماه سال گذشته در توصیف چرخه خشونت میان مردم و حکومت، به گونهای بیان میکند که انگار مردم به خاطر افزایش نارضایتی و بیاعتمادی آغازگر چرخه خشونت هستند و خشونت حکومت عکس العملی به کنش جامعه است. با وجود تمام اینها حکومت علاقهای برای استفاده از توان او برای آرام کردن اوضاع جامعه یا همراه کردن مردم با حکومت ندارد بخصوص که او به دلیل کاهش پایگاه اجتماعی بسیار کمتوانتر از گذشته شده است و خودش هم باور دارد که مردم به خواسته او پای صندوق رای نمی آیند.
محمد خاتمی با وجود اینکه در گفتوگو با حاکمیت به بن بست خورده است اما همچنان با همان رفتار و منش سیاسی۲۰ سال پیش میخواهد حاکمیت را راضی به گفتوگو کند و برخلاف توصیههایی که به اصلاحطلبان میکند، خودش ابتکار عملی از خود نشان نداده .به عبارتی اگر برای تحقق طرح آشتیملی باید با آیت الله خامنهای دیدار میکرده، چنانکه در رسانه ها گفته شده، اقدامی جز نامهنگاری و درخواست وقت ملاقات نداشته، او شاید برای دیدار با آیت الله خامنه ای باید راههای دیگری را تجربه می کرد.
با چنین منش و رفتار سیاسی محافظه کارانه است که شماری از اصلاحطلبان بارها صحبت از «عبور از خاتمی» را مطرح کرده و میکنند. حاکمیت هم از جانب او خیالش راحت است و عملا سیاست مهار آقای خاتمی پیام خوبی برای محافظهکارانی است که برای انتخابات ۱۴۰۰ برنامهریزی میکنند و میدانند راه هموارتری خواهند داشت.
صف نامزدها از اصلاحطلب تا میانهرو
اصلاحطلبان برای انتخابات ریاست جمهوری سه راه پیش رو دارند: با توجه به رد گسترده نامزدهایشان در مجلس یازدهم، نامزدی معرفی نکنند و سکوت اختیار کنند. گزینه دیگر در بین افراد شاخص و شناخته شده نامزدی را معرفی کنند یا با کمترین ریسک به سمت ائتلاف با میانهروها بروند و انرژی و تمرکزشان را از حالا روی گزینههایی مثل علی لاریجانی، رئیس سابق مجلس متمرکز کنند کسی که به احتمال قوی تائید صلاحیت میشود و اصلاحطلبها میتوانند با افق روشنتری انتخابات خردادماه را ببینند و برای آن برنامهریزی کنند.
منبع تصویر،TASNIM
محمدرضا عارف( چپ) در کنار اسحاق جهانگیری
گزینه نخست بین سه گزینه مطرح شده، ضعیفترین مورد است چرا که در بدنه اصلاحطلبان چند گروه از جمله کارگزاران سازندگی بیش از گذشته معتقد به مشارکت در انتخابات هستند و گزینه سکوت، حاشیهنشینی، یا تحریم انتخابات منتفی است.
در بین نامزدهای احتمالی اصلاحطلبان اسامی مختلفی به چشم میخورد:
مصطفی معین نامزد انتخابات ریاست جمهوری در سال ۸۴ بود که ابتدا رد صلاحیت شد اما با نظر رهبر حکومت ایران به جمع نامزدها پیوست، حدود ۵ میلیون رای آورد و به حاشیه رفت تا انتخابات ۸۸ که جانب معترضان را گرفت. او در دولتهای اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی سابقه وزارت دارد. آقای معین برای انتخابات مجلس دهم از شیراز رد صلاحیت شد.
محسن هاشمی، فرزند اکبر هاشمی رفسنجانی، به پشتوانه همین سابقه خانوادگی با کسب یک میلیون و هفتصد هزار رای در انتخابات شورای شهر تهران اول شد و رئیس شورای شهر تهران است. آقای هاشمی میگوید بعید است نامزد ریاست جمهوری شود. او در انتخابات دور چهارم شورای شهرتهران رد صلاحیت شده بود.
اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس جمهور، نامزد دور پیش انتخابات ریاست جمهوری هم بود که به نفع حسن روحانی کنار کشید پست معاون اولی، عملا سهمی بود که حسن روحانی به اصلاحطلبان برای حمایتشان در پیروزی آقای روحانی داد. او نسبت به سایر اصلاحطلبان رابطه بهتری با حاکمیت برقرار کرده و احتمال دارد صلاحیتش تائید شود اما مشکل بزرگ او ناکارآمدی و نارضایتی عمومی از دولت حسن روحانی است و منتقدان دولت، او را در اوضاع بد اقتصادی سهیم میدانند که این، شانس او را برای برنده شدن به شدت کاهش میدهد.
محمدرضا عارف، گزینه دیگر اصلاحطلبان است. او سابقه وزارت و معاون اولی در دولت اصلاحات را در پروندهاش دارد، آیت الله خامنهای چند بار از نوع منش اصلاح طلبی او تمجید کرده و نامزد انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ هم بود که با اکراه و دلخوری به نفع حسن روحانی کنار کشید. عملکرد او در مجلس دهم داد و اعتراض همه اصلاحطلبان را درآرود و به نظر نمیرسد آنها حاضر باشند روی او حسابی باز کنند.
محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران، گزینه شناخته شده دیگری است اما بارها گفته به طور قاطع برنامهای برای انتخابات ریاست جمهوری ندارد.
در میان گزینههای دیگر از مسعود پزشکیان نماینده مجلس، علی مطهری نماینده سابق مجلس،عبدالوهاب موسوی لاری وزیر کشور دولت اصلاحات، حسن قاضیزاده هاشمی، وزیر سابق بهداشت دولت روحانی، محسن صفایی فراهانی، قائم مقام وزارت صنایع و رئیس اسبق فدارسیون فوتبال، سورنا ستاری، معاون علمی رئیس جمهور، محمدباقر نوبخت، رئیس سازمان برنامه و بودجه و شماری دیگر از افراد اصلاحطلب و میانهرو نامبرده میشود.
منبع تصویر،TASNIM
اصلاحطلبان؛ زینت الانتخابات؟
جدا از مشکلات سازمانی و فکری در بدنه اصلاحطلبان، سوال اساسی که در مقابل تک تک نامزدهای آنها مطرح میشود این است که کدامیک میتواند از سوی شورای نگهبان تائید صلاحیت شود و شانس پیروزی در انتخابات دارد. در بین اسامی مطرح شده کسانی هستند که امکان تائید صلاحیت دارند اما شانسی برای پیروزی ندارند و عملا حضوراصلاحطلبان با چنین نامزدی در ظاهر به معنی رقابتی بودن انتخابات خواهد بود ودر این شرایط، اصلاحطلبان نمیتوانند هم شرکت کنند و هم به اصطلاح نق بزنند یا نقش «زینت الانتخابات» داشته باشند.
در این صورت چارهای ندارند که بهترین و مهمترین نامزدشان را معرفی کنند و برای تائید صلاحیتش وارد چانهزنی شوند که احتمال تائید صلاحیت چنان نامزدی از سوی شورای نگهبان پایین است و حتی در صورت تائید نهایی با حمایت و دخالت احتمالی رهبر حکومت ایران، مشکل بزرگتری برای آوردن مردم به پای صندوقهای رای دارند.
کسانی مثل محمود صادقی عضو شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان معتقدند حتی اگر نامزدشان از فیلتر شورای نگهبان هم رد شود باز هم افقی برای پیروزی نامزدشان نیست چرا که بدنه اجتماعی به ناامیدی رسیده است و این ناامیدی بطور مستقیم بازتابی از عملکرد خود اصلاحطلبان است لذا شرایط آنها در انتخابات ۱۴۰۰ پیچیده است و شاید بهترین اتقاقی که میتواند برای آنها بیفتد این است که نامزدشان رد صلاحیت شود و بخواهند نقش یک منتقد را در دورن نظام بازی کنند یا چندپاره شوند و بخشی از این گروه و احزاب اصلاحطلب، با وجود ناکارآمدی دولت حسن روحانی که به پای آنها هم نوشته شده، دوباره رو به حمایت از کسی مثل علی لاریجانی بیاورند و ریاست جمهوری امثال او را به روی کار آمدن تندروها ترجیح بدهند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید