از یادداشت های "آمیرزا تقی خان جنگلی (آهنگ مرد تنها)
09.10.2020 - 10:45
از یادداشت های "آمیرزا تقی خان جنگلی" – 108
آهنگ مرد تنها(فرهاد مهرداد)
با صدای بی صدا
مث یه کوه بلند
مث یه خواب کوتاه
یه مرد بود یه مرد
با دستهای فقیر
با چشمهای محروم
با پاهای خسته
یه مرد بود یه مرد
شب، با تابوت سیاه
نشست توی چشمهاش
خاموش شد ستاره
افتاد روی خاک
سایه اش هم نمیموند
هرگز پشت سرش
غمگین بود و خسته
تنهای تنها
با لبهای تشنه
به عکس یه چشمه
نرسید تا ببینه
قطره، قطره
قطرهٔ آب، قطرهٔ آب
در شب بی تپش
این طرف، اون طرف
میافتاد تا بشنفه
صدا؛ صدا ...
صدای پا، صدای پا ...
پی نوشت: از یکی پرسیدند: شما برای مسافرت نوروزی امسال چه برنامه ای دارین؟ گفت: بسم الله الرحمن رحیم. والله ما تصمیم گرفته ایم اگه امام رضا امسال طلب کنه، با عیال و بچه ها بریم دوبی!
خلاصه این هم حکایت ماست دیگه! چه کار کنیم!؟ روی سلیقه موسیقی با هیچ کس نمیشه بحث کرد و اساساً چنین کاری اشتباه هست.
برای من فرهاد با تک تک ثانیه های زندگی جوانی ام آنچنان عجین شده که نمی تونم هیچ صدای دیگری – در فرمات آوازخوان های ایرانی رو بجایش بنشونم!
در مورد وجوه دیگر زندگی یک هنرمند – بعنوان عضوی از یک جامعه و محدود در سرزمین معینی – من حرف خاصی ندارم. علیرغم اینکه بطور شخصی از اسطوره سازی های سطحی و از سلبریتی های رسانه ای زیاد دل خوشی ندارم.
اینا رو گفتم که مبادا از صحنه تاریخ لال بمیرم و حذف بشم!
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
کیانوش توکلی
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید