یکی از صفات بارز انسانهای دوران پست مدرن، محبت به حیوان و گیاه و کوه و دشت، و در مقابل پریشان حالی و اوج شقاوت درونی و شدت و حدت با همنوع خود است.
بنابراین می کوشم در این مطلب به کنه دو موضوع ذات و شخصیت و درجه نزول و صعود انسانها بپردازم.
از نگاه قرآن و بیشتر تفاسیر دینی، انسان اشرف مخلوقات است و هیچ مخلوقی غیر از انسان، توانایی شناخت خالق را نداشته و چنین امانتی را نپذیرفته است.
" إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ ۖ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا " سوره احزاب آیه ٧٢
اما باید دانست که انسان علیرغم برتر بودنش در چگونگی خلقت و وظایفش، بر تمامی موجودات برتری ندارد، بلکه فقط بر بعضی یا بسیاری از موجودات برتری دارد، و هر انسانی نیز نمی تواند صرف بر انسان بودنش، اشرف مخلوقات باشد.!!
" وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا " سوره اسراء آیه ٧٠
ما آدمیزاد را گرامی داشتیم؛ و آنها را در خشکی و دریا، (بر مرکبهای راهوار) حمل کردیم؛ و از انواع روزیهای پاکیزه به آنان روزی دادیم؛ و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کردهایم، برتری بخشیدیم، آن هم چه برتری (روشنی)؟!
پس در هیچ آیهای به صورت مستقیم نمیخوانید که ما " انسان را اشرف مخلوقات قرار دادهایم "؛ بلکه از آیاتی که در مورد "خلیفة الله" بودن انسان، مظهر تمام و کامل اسم الله بودن انسان، یا مُسخّر (رام) بودن همه چه چیز برای انسان، و این که همه چیز را در زمین برای انسان خلق نموده است، و یا حضرت آدم علیه السلام خلیفة الله است، و یا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم "رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ" میباشند و غیره ...، این چنین نتیجه گرفته میشود که پس "انسان افضل یا اشرف مخلوقات میباشد ".
اما در قرآن کریم، آیات بسیاری نیز وجود دارد که در آن به شدت انسان را مورد نکوهش و مذمت قرار داده است:
" إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ، همانا انسان در خسران است "
" فَإِنَّ الْإِنْسَانَ كَفُورٌ، پس انسان بسیار ناسپاس است "
" إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ، قطعا انسان ستم پيشهی ناسپاس است "
" كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى، هرگز چنین نیست، بلکه انسان طغیان میکند " و نیز آیاتی دیگر.
اما سوال اینجاست، که آیا این آیات در تضاد و تناقض و در عرض هم قرار دادند؟!
خیر؛ بلکه حالات گوناگون انسان را در شرایط گوناگون بیان میدارند. از آنجمله ذات غیرقابل تغییر و شخصیت موم آسای بشر انسان که مدام در حالت دگردیسی و تحول است، حال بصورت صعود و بسوی سعادت یا در امتداد سقوط و در نهایت تزلزل.
حالات مختلف وجود انسان:
آمیزاد، یک موجود تک بُعدی و یا یک تک سلولی نمیباشد، بلکه سرشتی پیچیده در او نهفته است. اگر عالم حیات در زمین به "جامدات، گیاهان، حیوانات و انسانها " تقسیم کنید، و بگویید به ترتیب هر دسته " افضل " از دستهی پیشین خود میباشد، چرا که از حیات جامعتر و کاملتری برخودار میباشد، میبینید که در آدمی، هر چهار وجه حیات، همیشه وجود دارد. این چهار صنف، چهار سنخ هستند، لذا نه تنها بدن مادی انسان از هر چهار برخوردار است، بلکه انسانیت انسان نیز در این چهار ودای سیر میکند و باید از این مراح عبور نماید؛ و البته گاه عبور نمینماید و هرگز به مرحله فنافي الله شدن و شایستگی که می بایست بدان دست یابد، نمی رسد.
بدین ترتیب، برخی از آدمیان در طی مسیر رشد، در یک مرحله و درجه میمانند و بالاتر نمیروند و در همان مرتبه، نسبت به همسنخ خود، افضل یا برترند.
دقت کنیم که " افضلیت انسان به معنای برتری"، همیشه جنبهی مثبت و ممدوح ندارد، بلکه گاه بسیار مذموم و بد است. مثل این است که بگویند: " در انسان خریت هم وجود دارد، پس اگر خر شود، خرترین خرهاست" یا " اگر گرگ شود، افضل از همهی گرگها و درندگان خواهد بود "! پس چنین حالتی هرگز برای انسان امتیاز نخواهد بود.!!
قرآن و کلام خداوند، "انسان" را در تمامی این مراحل تعریف کرده است و فرموده که در هر مرحله، برتر از هم نوعان خویش میباشد؛ و این " فضیلت "، یا شدیدتر بودن، همیشه نشانهی امتیاز مثبت نمیباشد.
بعد جمادی در انسانها:
جمادات به موجودات بیجان گفته میشود و سمبل آنها "سنگ" است، چرا که ذرات فشرده و متراکم، آن را سخت نموده است.
خداوند دراین مورد میفرماید: قلب آدمی اگر احیا و زنده نگردد و اگر دچار قساوت شود و بمیرد (مانند تمام بدن که پس از مرگ جامد میگردد)، مانند سنگ و بدتر شدیدتر (سختتر) میشود، چون سنگ گاهی میشکافد و از آن چشمهای بیرونی میآید، اما قلب اینها هیچ نمودی و تراوشی از حیات ندارد، مضافاً بر این که سنگ به لحاظ تکوینی هم که شده در خشیت خداست، اما به قلب سنگ شدهی اینها، هیچ خشیتی راه ندارد! پس نسبت به هر سنگی، سنگتر میباشند، قلبش سنگترین سنگهای محکم است: " ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً " سورە بقره آیه ٧٤
خداوند حتی در مورد کسانی که به مرض شقاوت قلب مبتلا شدە اند، شدیدا هشدار می دهد و البتە بدترین حالت انسان و شاید خطرناکترین عذاب برای کسانی است که "قاسی القلب" شدەاند.
" أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٍ مِّن رَّبِّهِ ۚ فَوَيْلٌ لِّلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِكَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ. سوره زمر آیه ٢٢
بعد نباتی در حیات انسان:
همچنین هم در خلقت مادی انسان و هم در رشد مادی و نیز معنوی او، حیات نباتی جریان دارد. مگر نمیبینیم که برخی تمامی عمرشان صرف این میشود که به موها و ناخنهای خود، برسند؟ آنها جز بُعد زندگی نباتی خود، هیچ بُعد دیگری را نشناخته و رشد ندادهاند!
از این رو، انسان و مجموعهی شاکلهاش را به "درخت" که سمبل گیاهان است، تشبیه نموده و میفرماید مجموعهی او، اگر بر حق بود، " شجرهی طیبه یعجی درخت پاک " میشود، " كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ " کلمه پاك كه مانند درختى پاك است. سوره ابراهیم آیه ٢٤
اگر هم بر باطل بود، " شجره خبیثه، درخت ناپاک" میشود: " وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ و مثل سخنى ناپاك چون درختى ناپاك است. سوره ابراهیم آیه ٢٦
همچنان که می دانیم، هم به میوههای درختان " ثمرات " گفته میشود و هم به اولاد آدمی، و نیز به حاصل عمل و کردار بشر. و این ثمرات، گاه همچون میوههای بهشتی، روشنی چشم و حلاوت دارند و گاه چون درخت زقوم، میوههایی تلخ دارند که شکلشان نیز وحشتآور است: " طَلْعُهَا كَأَنَّهُ رُءُوسُ الشَّيَاطِينِ، ميوهاش گويى چون كلههاى شياطين است. سوره صافات آیه ٦٥
بعد حیوانی در حیات انسان:
حیات گیاهی، کاملتر از حیات جمادی است و حیات حیوانی نیز کاملتر از حیات گیاهی میباشد. گفته میشود که سقف جمادات مرجانها هستند که در عین سنگ بودن، حیات و رشد گیاهی دارند و سقف گیاهان نیز نخل خرماست؛ چنان که اگر سر هر گیاهی را قطع کنید، از بدنه رشد میکند، اما اگر سر نخل خرما را قطع کنید، هم چون حیوانات میمیرد و خشک و جمادی میشود.
آدمی نیز بُعد حیوانی دارد، نَفس حیوانی دارد، چرا که بدن حیوانی دارد، پس حیات حیوانی نیز دارد؛ همچون حیوانات به خوردن، آشامیدن، مسکن، تولید مثل، تعیین حریم مادی، دفاع از آن، زندگی اجتماعی و ...، نیاز دارد.
آدمی نیز در مسیر رشد، پس از گذر از مراتب جمادی و نباتی، به وادی حیوانی و حیات حیوانی قدم میگذارد. تنوع حیوانات در خزندگان، چرندگان، پرندگان، درندگان و ... بسیار است و هر کدام خصوصیاتی و خصالی دارند، و اگر دقت کنید، تمامی خصال و صفات تمامی حیوانات، در انسان جمع است، از مالاندوزی مورچه، تا گزندگی عقرب، تا درندگی گرگ، تا خونآشامی خفاش در تاریکیها (ظلمات)، تا روباه صفتی و تقیه، و ...؛ پس در وادی حیوانی، انسان، افضل (برتر) از آنهاست. لذا خداونددر قرآن فرمودند که برخی در همین مرحلهی حیوانی میمانند و از آن نیز گذر نمیکنند، و " اولئک كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ، اینها همچو حیوان، بلکه پستتر میگردند.
بعد تکاملی و انسان بودن:
پس از گذر از جمادی، نباتی و حیوانی، نوبت به حیات انسانی میرسد؛ اگر کسی از وادی حیوانیت عبور کرد، و به هر مقدار که عبور کرد، به وادی حیات انسانی و به همان مقدار قدم میگذارد.
احکام اسلام، همه برای کنترل و هدایت حیوانیت است، تا آن که آدمی در کنترل حیوانیت خویش باقی نماند، بلکه جهت رشد خود در این دنیا، از آن استفاده نماید.
به قصهی قربانی کردن پسر به دست پدر نگاه کنید(ماجرای حضرت ابراهیم و فرزندش اسماعیل) که در آخر قوچی فرستاده میشود و این واقعه در هنگام حج به عنوان مناسک تکرار میگردد؛ یعنی امتحان را خوب پس دادی، تو خالصی، اما نیازی نیست که فرزندت را قربانی کنی، حیوان و حیوانیت وجودت را که قربانی کردی، کار تمام است و انسان میشوی.
بنابراین، " فضیلت "های انسانی، که در آیات و احادیث بیان گردیده، در شأن کسی است که به وادی حیات انسانی قدم گذاشته است، نه هر موجودی که شبیه انسان میباشد. البته " انسانیت " نیز مراتب و درجات دارد، پس فضایل نیز مراتب و درجات دارند و حد کامل آن، در " انسان کامل " ظهور مییابد و اوست که " خلیفة الله في الارض" میگردد؛ و مابقی انسانها؛ کسانی که وارد عرصهی انسانیت شدهاند، به تناسب شناخت، محبت، مودت، اطاعت، پیروی، الگوپذیری و تبعیت، به این درجات کاملتر از حیات میرسند:
" وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ ". و اوست كسى كه شما را در زمين جانشين (يكديگر) قرار داد و بعضى از شما را بر برخى ديگر به درجاتى برترى داد، تا شما را در آنچه به شما داده است بيازمايد آرى پروردگار تو زودكيفر است و او بس آمرزنده و مهربان است.
و اما در باب احترام به حیوانات و قواعدی دینی که در این مورد وجود دارند، به روشنی می توان تفاوت آن با هجمه تبلیغاتی و بعد اغراق گونه و رفتار دروغین بشر عصر پست مدرن را فهمید. چرا که چنین رویکردی غریب و کاملا با سرشت انسان كامل متفاوت است و ظاهرسازی اینگونه صفات؛ نه تنها اوج انسانیت و حرمت به حیوانات تلقی نمی شوند، بلکه روان پریشی و فرافکنی بشر امروز را در مقابل حقوق حیوانات بیشتر نمایان می سازد.!!
همه موجودات اعم از انسان ها، پرندگان، حیوانات، حشرات و غیره؛ موجوداتی هستند که شایسته توجه و احترام هستند. چون همگی بخشی از خلقت خداوند است، بنابراین در قرآن و احادیث صحیح همیشه چنین مباحثی بصورت منطقی گنجانده شده است. انسان همیشه مسئول همه وقایع پیرامونی است و از جمله این مسئولیت ها، ضمن امرار معاش خود، چگونگی رفتار با حیوانات است، که همانطور که در قرآن ذکر شده است، حیوانات نیز دارای حقوقی هستند که باید از آنها محافظت کرد و بدانها احترام گذاشته شود.
قرآن کریم، احادیث و تاریخ اسلامی نمونه های بسیاری از مهربانی و عطوفت نسبت به حیوانات را ارائه می دهند. با بازگشت به تاریخ اسلام و سیره بزرگان، متوجه می شویم که از دیدگاه آنان، حیوانات بخشی جدایی ناپذیر از سلسله مراتب خلقت هستند و همچنین از رفتار انسان واقعی روشن می شود؛ که وجود حیوان و اطمینان از استمرار آن بر روی زمین، مسئولیت انسان است و رفتار نیک انسان با حیوان و حتی جماد، نباید بعنوان مواد تبلیغاتی و وجه و صفت برتر بشر مدرن معرفی گردد، چرا که در این عصر جامعه انسانها و حقوق آنها حتی بیشتر از حیوانات و دیگر موجودات در حال ضایع شدن و تباه گشتن است.!!
قرآن کریم و اصولی در باب رفتار با حیوانات:
قرآن کریم شامل مثالها و رهنمودهای بسیار زیبا در مورد نحوه برخورد انسانها با حیوانات است. کتاب خداوند، به درستی توضیح دادە است که حیوانات بە مانند انسانها دارای جوامعی هستند که در آنها زندگی و تولید مثل می کنند. در آیه ٣٨ سوره انعام خداوند چنین می فرماید:
" وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ ۚ مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ ۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ ". و هر جنبندهای در زمین و هر پرندهای در هوا که به دو بال پرواز میکند همگی طایفههایی مانند شما (نوع بشر) هستند. ما در کتاب (آفرینش، بیان) هیچ چیز را فرو گذار نکردیم، آن گاه همه به سوی پروردگار خود محشور میشوند.
در واقع، این آیه توصیف می کند که همه حیوانات به گونه ای زندگی می کنند که خداوند آنها را در زمین و در جوامع گوناگون تحت فرمان خود قرار داده و قوانینی نیز برای آنها قرار داده است.
و همچنین در سوره نور آیه ٤١:
" أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ ۖ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ ". آیا ندیدی که هر کس در آسمانها و زمین است تا مرغهایی که در هوا پر گشایند همه به تسبیح و ثنای خدا مشغولند؟ و همه آنان صلاة و تسبیح خود بدانند، و خدا به هر چه کنند آگاه است.
چنین آیاتی در حقیقت، قوانینی فطری تلقی می شوند و به دنبال چیز زیادی هم نیستند. برعکس بشر مدرن؛ بهتر است حقوق حیوانات را به همان اندازه که خداوند از ما انتظار دارد، حفظ و بدان احترام بگذاریم، نه اینکه حقوق حیوان را بر بشر مقدم و اولی تر برشماریم.
البته این بینش دینی، از چگونگی رفتار انسان با حیوانات، هرگز مصداق ضدیت ما با فعالیت دولت ها و افراد مختلف جامعه برای ایفای نقش در آموزش مردم و ایجاد موسسات برای حمایت از رفاه حیوانات نیست.
بلکه در پایان باید گفت، هدف تنها پرداختن به حرمت نوع بشر و اولویت قراردادن آن و نفی دیدگاه کسانی است که ضمن مشاهده مصائب انسانهای امروزی، در ارتباط با آنها خشک و سرد بوده و انگار تنها مسئولیت شان، ریکلام برای احترام به حیوانات و غافل شدن از حیوان ناطق و مظلوم است.