رفتن به محتوای اصلی

آیا تعمیق تضاد ملت حاکم با دیگر ملتها، زمینه یوگسلاوی شدن را فراهم خواهد کرد؟
23.10.2020 - 18:09

۱ - عوامل جدیدی که در داخل کشور فراهم شده. 

بعد از آنکه قدرتهای جهانی تصمیم گرفتند قدرت حکومتی، اقتصادی و نفتی را بدست ملت فارس بسپارند، در اثر این حادثه غیر قابل تصور و در اثر تغییر سیاست ژئوپولتیک جهانی فارسها به قدرتی غیرقابل تصوری دست می یابند، جامعه فارسی بدون پشتوانه علمی قادر به تولید علم نمی شود ولی در عوض تحصیل کردگان در اثر رفاه غیر منتظره به تاسیس مجامع داستانپردازی، تاریخ نویسی و شاهنامه خوانی روی می آورند، و در عالم نئشگی و مستی به حالت روانی Mandela Effect یا حافظه کاذب مبتلا می شوند و با خیالبافی اتفاقاتی که نیافتاده است را بیاد می آورند و با خاطرات کاذب برای اتفاقات نیفتاده در ذهن خود داستان می سازند، و در عالم خیال به خیالپردازی های مافوق تصور انسان دست می زنند، و برای خود هویتی کاذب می تراشند، و به آنها مانند وحی معضل باور می کنند و در نتیجه کورش را بانی حقوق بشر می پندارند و شعر بنی آدم را بر سر در سازمان ملل می بینند و شعر چو ایران نباشد را می سرایند و به فردوسی نسبت می دهند و انیشتین را شاگرد دکتر حسابی و فیروز نادری کارمند موقت ناسا  را دانشمند ارشد ناسا در امور کهکشانها به حساب می آورند، و اپوزسیون باورمند به این داستانها نسبت به واقعیتهای موجود نابینا می شوند، و فراموشان می شود که ۴۲ سال است که یک عجوزه ماقبل تاریخی بنام احمد جنتی با ۱/۵ متر قد و ۳۵ کیلو وزن و ۹۵ سال سن، قبل از انتخاب رئیس جمهور و نمایندگان مجلس، بجای هشتاد میلیون ایرانی تصمیم می گیرد، که چه کسی حق دارد کاندید بشود و چه کسی نشود. و چطور ممکن است هشتاد میلیون ایرانی با تاریخی اینجنین درخشان، در دست یک عجوزه، عاجز مانده باشد؟

بدبختانه این حالت روانی Mandela Effect یا حافظه کاذب را بصورت گسترده به سیستم آموزشی کشور هم وارد کردند، و بتدیج همه مردم از کودکی اینطور بار آمده اند که گویا ما ایرانی ها مردم عجیب و غریب و استثنائی هستیم که لنگه ما در دنیا پیدا نمی شود، و اینقدر در تعریف و تمجید از خود اغراق کردند که موقعیت واقعی خود را فراموش کردند، و اینقدر جرئت پیدا کردند که شروع کردند بولدزر وار فرهنگ و زبان دیگر ملل را شخم بزنند تا بجایش فارسی بکارند، تا بتوانند زبان و فرهنگ دیگر ملل را محو و نابود کنند، البته خیلی از زبانها را هم نابود کردند، ولی غافل از این بودند که ترکها برایشان لقمه خیلی بزرگتر از دهانشان بود، امروز ترکها همانند لقمه بزرگی در گلویشان گیر کرده و نفسشان را بریده، امروز ترکها هم به این نتیجه ریسده اند که بدون حفظ هویت ملی در تمام زمینه های اقتصادی و آموزشی عملا متضرر شده اند، ترکها دیگر در هیچ تظاهرات سرتاسری زیر پرچم فارسها شرکت نمی کنند، چون به تجربه دیده اند، شاه فارس را فراری می دهند و خمینی فارس بجایش می آید و باز سر ترکها بی کلاه می ماند و اگر اینبار هم رژیم اسلامی زیر فشار جنبش همگانی فارس محور برود، جریانات سکولار دمکرات یا چپ و یا مجاهد و یا رضا پهلوی و یا هر گروه دیگر فارس جای رژیم را خواهد گرفت و باز روز از نو روزی از نو، طبیعتا بدون شرکت ترکها در تظاهرات سرتاسری، فارسها به تنهائی هرگز قادر به تغییر رژیم نخواهند بود و این بن بست و عدم توازن قوا عملا ایران را بسوی یوگسلاوی شدن سوق می دهد.

۲ - تاثیر گریز ناپذیر جنگ قره باغ و شرایط جدیدی که فراهم خواهد شد.
جنگ قره باغ به نقطه ائی غیر قابل برگشت رسیده و دولت جمهوری اسلامی دیگر نمی تواند نقش خود را در قره باغ همانند (( یمن و عراق و سوریه لبنان و افغانستان)) با دروغ مصلحتی انکار کند و چهره دو رو و مذبذب خود را از هموطنان آزربایجانی پنهان کند و رل دوگانه بازی کند، چون ترکها در زندگی با اینها، خلقیات اینها را خوب شناخته اند، البته ترکهای آزربایجان جنوبی کلیه تحرکات رژیم را در رابطه با ارمنستان زیر نظر دارند، و ارسال هرگونه کمک نظامی، نیروی نظامی و کادوهای مواد غذائی و غیره، زیر نظر مردم عادی آزربایجان می باشد، رژیم طبیعتا نخواهد توانست ماهیت ضد ترک بودن خود را پنهان کند و زندانیان حرکت ملی را آزاد کند، دست از سیستم فارس سالاری در آزربایجان بردارد، و اگر هم بفرض محال رژیم بخواهد خود را بیطرف نشان دهد، طبیعتا زیر فشار پان ایرانیستهای پانفارسیست داخل رژیم و همچنین اپوزسیون داخلی و خارجی، مجبور خواهد شد حمایت خود را علنی سازد، و یا مخفیکاری هایش توسط مردم آزربایجان علنی خواهد شد، و در آن صورت است که رژیم شیعه مجبور خواهد بود رو در روی مردم آزربایجان جنوبی بایستد و بخاطر حمایت از ارامنه مسیحی بر روی هموطنان شیعه آزربایجان در ایران سلاح بکشد، طبیعتا دولت به هیچوجه نخواهد توانست با آزربایجانی ها مقابله کند، و در اینجاست که صحنه عوض خواهد شد و نظامیان آزربایجانی طبیعتا مجبور خواهند شد از ملت خود و خانواده خود دفاع کنند، و در آنصورت است که پانفارسیسم موقعیت و اتوریته خود را بطور کامل در آزربایجان از دست خواهد داد، و طبیعتا پانفارسیستها هرگز حاظر نخواهند شد، از موقعیت برتر خود دست بکشند و در نتیجه تمام جناحهای رژیم و اپوزسیون جبهه واحدی تشکیل خواهند داد، لاجرم آزربایجانی های همگام با آنها بر سر دو راهی خواهند ماند و بطبع خیلی از آزربایجانی ها به آغوش ملت خود باز خواهند گشت، ایران به موقعیت یوگسلاوی سوق خواهد یافت و هر ملتی دور پرچم ملی خود جمع خواهند شد، و میلیسویچ های پانفارسیسم برای از دست ندادن موقعیت خود دست به جنایت خواهند زد و این دقیقا زمانی است که پیوند ایرانیت بطور کامل متلاشی خواهد شد، در این مرحله حتی ترکهای آسیمله شده و مانقورت جائی در پیش فارسها نخواهند داشت، و خواهی نخواهی به آزربایجانی ها خواهند پیوست، و آنها مثل مار زخمی در صف مقدم مبارزه علیه نژادپرستی خواهند جنگید.

۳ - تاثیر عوامل خارجی

تا حالا آمریکا در حق ملت فارس خیلی لطف کرده، ولی این لطف آمریکا عملا تبدیل به غرور کاذب در آنها شده، فارسها یادشان رفته که شپش از سر و رویشان بالا می رفت، و تراخم و کچلی بیداد می کرد، کثافات حمام خزینه و جریان سقاخانه و آتش زدن داروخانه آمریکائی ها را فراموش کردند و با پول باد آورده نفت در عالم خیال در پاسارگاد تمام دنیا را دعوت کردند تا مثل فیلمهای هندی به تمام جهانیان بگویند که ما اشرف مخلوقاتیم و تمام رهبران جهان در برابر لوطی اعظم جهان، یعنی باستانی ترین کشور دنیا ×× ایران ×× باید سر تعظیم فرود بیاورند، روح شعار برتری جوئی و خود بزرگ بینی و شعار مرگ بر آمربکا، و مرگ بر این و آن دقیقا از پاسارگاد تخیلی شروع شد،  
شاه با پول نفت هورمون غرور کاذب را به ایرانیان (فارسها) تزریق کرد و آنها بطور مصنوعی آنچنان باد کردند که همه چیز یادشان رفت، در واقع مبدا پیدایش شعار مرگ بر آمریکا و زمینه پیدایش این شعار زمانی بود که شاه بر سر قبر کورش در حضور همه رهبران جهان گفت اگر شماها بیست قرن قدمت تاریخی دارید ما ۲۵ قرن قدمت داریم، ولی شاه در عمل مجبور بود کفشهای آمریکائی را لیس بزند، ولی بخاطر ابتلا به حالت روانی حافظه کاذب و باور به داستانهای تاریخی فارس تراشیده، در زیر لب شعار مرگ بر آمریکا را ترنم می کرد، در واقع جشن ۲۵۰۰ ساله ماحصل رشد و اوج شدت گرفتن حالت روانی حافظه کاذب برای قدرت نمائی و خودنمائی برای جهانیان برپا شد، و حتی خمینی هم بخاطر ابتلا به حالت روانی حافظه کاذب، شعار مرگ بر آمریکا را بعد از جشن ۲۵۰۰ ساله ورد زبان خود کرد.
ولی کابوهای آمریکائی، لات تر و عمل گراتر از لوطی های ایران عمل می کنند،
و امروز شعار واگیر متکبرانه ایرانی ها، از راست و مذهبی گرفته تا چپ ملیگرا، شعار مرگ بر آمریکا را سر می دهند و امروز بتدریج نتیجه شعار مرگ بر آمریکا نمایان می شود، و مردمی که بدون گفتن شعار واگیر مرگ بر آمریکا شب نمی توانستند بخوابند امروز محتاج نان شب و در صف نانوائی های بدون نان، و برای گرفتن دویست گرم گوشت چرخ کرده ( که معلوم نیست گوشت سگ و گربه است یا الاغ ) باید صف ببندند. و این وضعیت نابسامان بتدریج زمینه استیصال و فروپاشی و یوگسلاوی شدن ایران را فراهم خواهد کرد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

سازاخ

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.