محمد غرضی وزیر اسبق و نامزد سابق ریاست جمهوری در جمهوری اسلامی ادعا کرده است که پنج هزار تن از فرزندان مقامات در آمریکا زندگی میکنند. پیش از وی برخی از اعضای مجلس، رقم دانشجویان خویشاوند مقامات در خارج از کشور را حدود سه هزار تن اعلام کرده بودند. حتی بدون دسترسی به آمار دقیق هم میتوان بر اساس شواهد موجود گفت که تعداد فرزندان مقامات سابق و امروز جمهوری اسلامی در آمریکای شمالی، شرق آسیا، ترکیه و امارات، اروپا و استرالیا مه در حال تحصیل یا کار هستند، قابل توجه است. در حال حاضر بسیاری از خانوادهها - چه در قدرت و چه بدون قدرت- خویشاوند دور یا نزدیکی را میشناسد که به خارج از کشور مهاجرت کرده است. بسیاری از اعضای مهاجر قشر حاکم نیز یا اقامت گرفتهاند یا در فرایند کسب اقامت و شهروندی هستند و تمایل چندانی به بازگشت به کشور ندارند.
در حد شناختی که نویسنده از مقامات وزارت ارشاد، صنایع و وزرات امور خارجه در دهههای شصت و هفتاد خورشیدی دارد، اغلب خانواده یا تعدادی از فرزندانشان (یک یا دو فرزند از میان چند فرزند) در خارج اقامت گرفتهاند یا شهروند هستند. هیچ یک از مقامات جمهوری اسلامی این پدیده را انکار نکرده است. ممنوعیت تحصیل و کار فرزندان مقامات در مجلس دهم مطرح شد اما به جایی نرسید. طرح «ممنوعیت خروج مسؤولین و مدیران نظام جمهوری اسلامی پس از اتمام مسؤولیت تا سپری شدن مراحل قانونی» از کشور در مجلس یازدهم نیز تنظیم و با قید یک فوریت به هیات رئیسه ارسال شد ولی با توجه به تعداد زیاد مقامات که در کشورهای دیگر اقامت دارند یا میخواهند مهاجرت کنند سرانجامی نخواهد داشت. قید «تا سپری شدن مراحل قانونی» راه را برای مهاجرت باز خواهد گذاشت در حالی که بخش بدون این قید برای فریب افکار عمومی از سوی مجلسی بدون کارنامه است.
در این نوشته به سه پرسش پاسخ میدهم: چرا مقامات فرزندانشان را به کشورهای غربی برای تحصیل و اقامت و بعد شهروندی میفرستند؟ این پدیده نشاندهنده چه واقعیتی در جمهوری اسلامی است؟ و این قشر چه ویژگیها و مشخصاتی دارد؟
چرا مهاجرت؟
مهاجرت مقامات به خارج از کشور معمولا از اعزام فرزندان برای تحصیل یا کار آغاز میشود تا جای پایی پیدا کنند. بعد از این که فرزند در کشور مورد نظر استقرار یافت زمینههای مهاجرت کل خانواده فراهم میشود. اعزام به خارج برای تحصیل چهار دلیل دارد: اول این که علیرغم وفور مراکز دانشگاهی عمومی و خصوصی در ایران هنوز تحصیل در خارج جنبه منزلتی دارد و ابزار فخرفروشی است بالاخص اگر افراد بتوانند به دانشگاههای مشهور وارد شوند. مقامات بهتر از دیگران از کیفیت پایین مراکز آموزش در داخل کشور خبر دارند.
دلیل دوم طغیان فرزندان علیه سبک زندگی والدین (و نه وابستگی و وفاداری آنها به نظام) است. فرزندان مقامات در بهرهگیری از منابع مالی و ارتباطات والدین خود هیچ مشکلی ندارند و آن را حق خود میدانند با این تصور که این منابع حاصل دسترنج یا شایستگی (ژن خوب) پدران و مادران آنهاست اما با محدودیتهای اجتماعی مشکل دارند. حتی آنها که مذهبی بار آورده میشوند میخواهند در حوزه روابط صمیمی، پوشش، اجتماعی شدن، مهمانی و تفریحات خود آزاد باشند. این آزادیها در کشورهای غربی تضمین شده است.
دلیل سوم به آینده شغلی باز میگردد. داشتن منابع برای چند نسل آینده (با اتکا به رانت و امتیاز و فساد) برای فرزندان مقامات کافی نیست. آنها میخواهند با شغل خود منزلت اجتماعی داشته باشند اما نه پستها و هیات مدیرهها و ریاست شرکتهای خصوصی به اندازه کافی است (خود مقامات هیچ گاه عملا بازنشسته نمیشوند) و نه جامعه و بخشی از خودیها که پستها و ریاست شرکتهای دولتی و شبه دولتی را از آن خود میدانند (بسیجیان، وارثان زمین) نگاه خوبی به جایگزینی مقامات با فرزندانشان دارند. از این جهت مهاجرت به خارج گزینهای در دسترس (با توجه به امکانات مالی والدین) و با چشمانداز مثبت است. دول غربی نیز ظاهرا حساسیتی به این که چه کسانی به کشورهایشان وارد میشوند، ندارند.
و دلیل چهارم آن که افراد نزدیک به قشر حاکم به دلیل رابطه با مقامات در داخل از کشور نیز مورد توجه دانشگاهها، رسانهها و دولتهای غربی برای دسترسی قرار میگیرند. نگرش حقوق بشری و اخلاقی در میان رسانهها و دانشگاههای غربی نادر است. کسانی که ادعای مبارزه برای عدالت اجتماعی در دانشگاههای غربی را دارند به دلیل سیاست هویتی با اسلامگرایان و فرزندان آنها با شور و اشتیاق پالوده میخورند، چون آنها را ضد امپریالیست و ضد اسرائیلی مییابند.
جمهوری اسلامی به کدام سو رفته است؟
جمهوری اسلامی از آغاز برای مقامات آن تنها یک پل به سوی کسب مدرک و مقام و ثروت بوده است اما نه رژیمی که بتوان در ذیل آن با آرامش و رفاه زندگی کرد. وقتی قدرت و ثروت با مصادره و کشتار و سرکوب به دست بیاید صاحبان آن هیچ گاه احساس امنیت نخواهند کرد. از همین جهت جمهوری اسلامی همیشه نظامی در حال ریزش بوده است. این ریزش از ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ آغاز شد زمانی که اعدامها و مصادره اموال عمومی و خصوصی به نفع انقلابیهای اسلحه به دست و رهبران روحانی آنها آغاز شد، قدرت قهریه به اراذل و اوباش محلات (تحت عنوان کمیتهچی) انتقال یافت و منطق زور جای منطق قانون و عدالت و همزیستی را گرفت. جمهوری اسلامی همیشه نظامی بحرانزا و بحرانزی بوده است و چنین نظامهایی هر لحظه میتوانند فرو بریزند همان طور که میتوانند دههها به عمر خود ادامه دهند. همچنین امروز جمهوری اسلامی به یکی از خطرات جدی برای امنیت منطقه و جهان تبدیل شده است و مقاماتی که این را میدانند احساس امنیت ندارند تا سرمایه و خانواده خود را در داخل کشور نگاه دارند.
ویژگیهای قشر حاکم مهاجر
این قشر حتی بعد از خروج کامل اعضای خانواده، خروج سرمایهها، خرید ملک، کسب اقامت و شهروندی وفاداری خود را به نظام حفظ میکند. تابلوی اصلاحطلبی برای اکثر اعضای این قشر در واقع نوعی راهکار برای نمایش انتقاد و مخالفت با تصمیمات نظام در عین وفاداری کامل به مبانی آن بوده است. کمتر موردی سراغ داریم که یکی از فرزندان مقامات که در خارج از کشور زندگی میکند انتقادی از ساختارهای نظام یا رهبری آن یا روحانیون به عمل آورده باشد. این امر سه علت مشحص دارد. اول آن که حتی بعد از خروج از کشور مقامات دارای برخی منافع هستند مثل سهم و سهام در مؤسسات و شرکتها یا کسب و کاری که به دیگران واگذار شده اما منافع آن هنوز به مقامات سابق میرسد. علت دوم باز گذاشتن در برای سفر به داخل کشور است. مقامات و فرزندانشان میدانند که باید لب فرو بندند تا بتوانند بدون دردسر به داخل کشور سفر کنند. و علت سوم چشمانداز احتمالی بهرهگیری از منابع داخل کشور با راهاندازی شرکتهای واردات و صادرات یا قاچاق محصولات تحریمی به داخل کشور است. دولت احمدینژاد با سر و صدا از اعضای مهاجر قشر حاکم کمک میگرفت و دولت روحانی بدون سر و صدا.
مثلی در زبان انگلیسی است که میگوید: «سیب چندان دور از درختش روی زمین نمیافتد.» که معنایش برای عموم این است که فرزندان علیرغم تفاوتها با والدین بسیاری از مشخصههای پدران و مادران خود را میگیرند و منعکس میسازند. بخشی از فرزندان مقامات جمهوری اسلامی نیز ویژگیهایی مثل دورویی، طلبکاری از عالم، خود- حق پنداری، مخفیکاری، عدم تساهل، کنار آمدن با فساد و بهرهگیری از آن و امتیازجویی را به خوبی از والدین خود گرفته و در رفتارهای اجتماعی خود حتی در جوامع آزاد بروز میدهند. وفاداری آنها همان پدران و مادرانشان به جمهوری اسلامی که امروز اطلاعات مربوط به جنایات و فساد آن به راحتی قابل دسترس و قابل راستیآزمایی است مثالزدنی است.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید