رفتن به محتوای اصلی

در نکو داشت شادروان دکتر عیسی صدیق اعلم
08.12.2020 - 20:16

 

 

شانزدهم آذرماه ۱۳۵۷ سالروز درگذشت دکتر عیسی صدیق اعلم  ازاولین گروه دانشجویان اعزامی به اروپا میباشد که در بازگشت  در وزارت فرهنگ مشغول به خدمت شد و در سال ۱۳۰۹ دانشنامه‌ دکتری فلسفه را در ماموریت دوباره تحصیلی - از امریکا گرفت .

 پس از بازگشت  : مأمور تهیه‌ طرح «تأسیس دانشگاه تهران»  و  راه‌اندازی این دانشگاه گردیدو در سال ۱۳۱۹ ریاست و استادی دانشسرای عالی، دانشکده‌ ادبیات و دانشکده‌ علوم را بر عهده گرفت. شادروان شش بار وزیر فرهنگ شد و تا سال ۱۳۵۳ در مقام استادی دانشگاه انجام وظیفه کردو افزون بر تهیه‌ طرح و قانون تأسیس دانشگاه تهران و ایجاد هسته‌ مرکزی آن، خدمات فرهنگی بزرگ دیگری نیز به انجام رساند .....

با گرامیداشت یاد ایشان ذکر خاطره ای در چهل و دومین سال نبودنش خالی از لطف نیست

در خرداد1342در پی اتمام دوره تربیت معلم وارد این شغل بسیارشریف  شدم و به دلیل معدل مناسب در  سهمیه فرهنگ شمیرانات  قرار گرفتم .

میانسالی که ظاهرا در پی معلمین جوان و بظاهر مناسب بود در کارگزینی اداره باب صحبت گشود و به لویزان دعوتم کرد و گفت مدر سه ای است نیمه خصوصی – مختلط – مدیر منصوب این مدرسه میباشم و.....که سازنده و بانیش «دکتر عیسی صدیق اعلم »و دارای امکانات بسیار ( زمان فراموشتان نشود – 57 سال قبل )

با شرط رعایت دانشجو بودن و ویژگیهای خاص ، آنهم با بعد مسافت تا دانشگاه تهران وارد کادر تدریس این آ موزشگاه شدم و  هر چند وقت یکبار موسس در واقع واقف بدیدار مان می آمد و از منزلت و شکوه خاصی برخوردار بود و پدرانه  که بنام خطابمان میکرد پای صحبتمان مینشست .

نا گفته نماند  در جوار مدرسه بسیار مجهز در درون دهی کوچک که ظرفیت چنین مدرسه ای را با تدبیر شادروان  یافته بود - باغ  بزرگی داشت برای گذران اوقات  فراغت .

همزمان با پایان  دوران دانشجوئی  ، مدیر مدرسه بنای نا سازگاری با یکی از همکاران بسیار صدیق و کوشا را البته بنا به تشخیص نگارنده به اعتبار ساپو رت دکتر در فرهنگ شمیرانات ... گذاشت که آ ن گونه تحدید حرمتها مطلقا در وظایف واختیار او نبود ...

معلم مورد ستم به دلایل خاصی چنانکه افتد و دانی توان ایستادگی در برابراجحاف را  نمیداشت ... به نیابت او شکوه نزد استاد عیسی خان در ویلایش بردم ....

 با وارستگی و آ زاد منشی همان لحظه مد یر را فراخواند و داستان را جویا شد . ....

 برای حفظ ظاهر اما  با ادبیات مناسب مدیر منصوب  مورد حمایت خود را از اسائه اد ب به معلمین بر حذ ر داشت و از همان فرد نسبتا با هوش ، مدیری دیگرو بایسته تا پایان خدمتش  بوجود آور د با معیارهائی که حتی امروز کمتر میتوان با فساد و جهل مرکب حاکم ....شاهد بود .

 دوستانیکه در آن دوران در این مدرسه که امروز نام و نشانی از آن باقیمانده  و کوی سازمانیش ، که برای سکونت معلمین در ده بهزینه خود ساخته بود ، ساکن شده بودند  ماجرا را کماکان بیاد دارند ... و اغلب  هم دوره ای ها ی شاغل در این کوی که هنوز هم  یکدیگر را با رعایت اصول بهداشتی می بینیم ....

 در 42 مین سالگرد نبود این انسان شایسته باید گفت :

« سعدیا مرد نکو نام نمیرد هر گز .....»

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ضیاء مصباح

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.