رفتن به محتوای اصلی

کجا ایستاده ایم؟
18.12.2020 - 13:47
 

پس از فروپاشی شوروی، جهان دو قطبی به خرده امپراتوری ها تقسیم شده است. امپراطوری های نوظهور با حرص و ولع سلطه طلبی سیری ناپذیر، پا در میدان قطب های قدرت گذاشته اند.

اگر سلطه طلبی جهان دوقطبی میان قطب سرمایه داری و سوسیالیسم آمرانه بود، اکنون جنبه برتری طلبی نژادی، دینی و اشغالگری سرزمین ها بسمت ابعاد فاجعه باری میرود.

امریکا، اروپا، روسیه، چین، اسرائیل، ترکیه در خط مقدم رقابت جهانی قرار دارند. اروپای پس از جنگ جهانی دوم، خود را بلوغ یافته دیده و منافع خود در برابر اروپا را مستقل از امریکا دنبال می کند. دو عنصر قدرت نظامی فرانسه و قدرت اقتصادی آلمان، خاستگاه پایان دادن به سیاست قیمومیت امریکا می باشد. در معادلات شرق، چین، روسیه و ترکیه مدعی بوده و در صف مقدم دخالتگری سیاسی از خاستگاه های خودویژه قرار دارند.

آنچه به سرنوشت ایران ارتباط بی واسطه دارد، ظهور پان ترکیسم با پشتیبانی ضمنی روسیه می باشد. پس از افول اسلام سیاسی، نخستین خطری که منطقه خاورمیانه، اروپا و بویژه ایران را تهدید می کند، ترکیه و راه اندازی فاشیسم نژادی است. جهانیان با چشمان باز نمودهای جنایت علیه بشریت و اشغالگری فاشیسم پان ترک را در قبال کردها و ارامنه دیدند و سکوت کردند.

تحولات سیاسی در امریکا هرچه باشد، به نظر نمی رسد که بتواند پیشروی های روسیه را برسمیت نشناسد و همچنین شتاب پیشروی فاشیسم نژادی را به شکل مسالمت آمیز کنترل کند.

سیاست روسیه، شکستن ائتلاف ترکیه با اروپا و امریکا، صاف کردن جاده برای ژاندارمی تازه در خاورمیانه و متحدی بی مغز جهت تحقق اهداف خود است. از این منظر می توان جواز روسیه به ترکیه برای جنایات و اشغالگری های در قبال کردها و ارامنه را تبیین کرد.

حکومت اسلامی در ایران، در معادلات جهانی و منطقه ای، عددی بحساب نمی آید و شطرنج بازان حرفه ای سیاسی بخوبی آگاه اند که در چند حرکت می توانند حکومت اسلامی را مات کنند، اما از فردای حکومت اسلامی تصور روشنی ندارند و ارزیابی  نیروی برآمده از انقلاب سوم در ایران و همچنین سلسله پیامدهای بعدی آن ندارند. چرکه اندازان امریکائی و اروپائی با آگاهی به پتانسیل جامعه ایرانی و دو تجربه انقلاب مشروطه و بهمن، نمی خواهند ریسک کنند و ترجیح آنها مماشات با حکومت اسلامی و کشیدن دندان‌های نیش این مار است.

جامعه ایرانی پیامدهای نکبت بار نظام های دیکتاتوری شاهی و بربریت، جهالت و استبداد اسلامی را تجربه کرده است.  از لحاظ شعور سیاسی، فرهنگی و دمکراتیک چنان بلوغ یافته که به کمتر از جمهوری لائیک، دمکراتیک و سوسیال رضایت نخواهد داد و سمومات استفراغ شده دو رژیم را، روی سفره سیاست نخواهد پذیرفت.

شهروندان ایرانی، از خاستگاه انسان ایرانی و عضو برابرحقوق جامعه شهروندی، برای منافع و مصالح میهن و مردم، ورای تعلقات دینی، نژادی و قومی مبارزه می کنند. تردیدی نیست مردمان جغرافیای ایران، در تمام استان ها با خودمدیریتی در جغرافیای خود، موجودیت خود را نشان خواهند داد و اجازه نخواهند داد تا بار دیگر شبکه های مافیائی دینی، قومی و فامیلی با تسخیر قدرت سیاسی، هستی کشور و جامعه را در کنترل گیرند.

جمهوری ایران، جمهوری شهروندی لائیک دمکراتیک و سوسیال، پایه های خود را بر اراده سیاسی شهروندان استان های کشوری قرار خواهد داد که مشی سیاسی مجلس ملی و دولت منتخب آنرا تعیین می کنند. برای یکبار باید مسیر تعیین سیاست های کلان را از بالا به بدنه جامعه انتقال داد و مجلس ملی و دولت منتخب آن، مجری اراده مجالس استان های کشوری شوند.

این مسیری می باشد که برای تحقق خودمدیریتی جامعه شهروندی، آزادی، لائیسیته و دمکراسی به جامعه ایران پیشنهاد می شود.

اما عوامل بازدارنده کدام اند؟

مهمترین عوامل بازدارنده بیرونی، دستگاه های مهندسی افکار جامعه ایران است که در فقدان تریبون برای شهروندان و کنشگران سیاسی، در نبود آزادی احزاب و تشکل های مستقل در متن جامعه، کشورهای دیگر افکار عمومی را برای ساختن فردای مطلوب خود مهندسی می کنند.

دومین خطر، استفاده ارتجاع منطقه از وابستگان قلیل خود در کشور، سرمایه گذاری روی پوپولیسم قومی، نژادی و دینی می باشد. در این زمینه شاهد سرمایه گذاری عربستان، ترکیه، امریکا و .. روی محافل قومگرا هستیم و اقدام ترکیه در قره باغ، سرمایه گذاری عربستان روی مذهب سنی و مسلح کردن مزدوران خود در اهواز، کوت عبدالله و .. هستیم.

هدف هر رژیم غیرمردمی که در ایران بقدرت رسد، و همچنین هدف کشورهای خارجی، دستیابی به منابع نفت، گاز و آب است. بخوبی آگاه هستیم که بیش از نود درصد منابع نفت و گاز و همچین 60 در صد آب در جغرافیای فرهنگی و تاریخی لر قرار دارد و این امر، وظایف سیاسی مردمان این جغرافیا را بیش از گذشته برجسته می کند.

این وظایف سه وجهی اعمال کنترل مستقیم سوسیال دمکراتیک بر ثروت، تولید و توزیع، 1) پاسخ به نیازهای مردم این جغرافیا، 2) نظارت بر توزیع قانونمند مازاد نیاز در سراسر کشور، 3) دفاع در برابر تجاوز خارجی و عقد قراردادهای ظالمانه، را شامل می گردد.

مسئله ملی در ایران امروز، با گوهر سوسیال دمکراتیک عجین شده و اگر جز این باشد، شعار ملی گرائی بهانه ای برای کلاهبرداری قانونمند دولتی، پروار باندهای مافیائی تباری، قومی، دینی، فامیلی و .. خواهد شد. خودآگاهی سوسیال دمکراتیک، سازماندهی قوی، آمادگی برای تسخیر خیابان و مهار پوپولیسم در هر شکلی که جلوه یابد، از الزامات سیاست هوشیارانه و حضور در تلاطم های بزرگ است.

اقبال اقبالی

18.12.2020

www.tribuneiran.org

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

اقبال اقبالی
تریبون ایران

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.