رفتن به محتوای اصلی

چرا نسل جدید ایران ما را نمی شناسد؟ قسمت سوم
31.12.2020 - 04:39
 
فاصله ای طولانی بین ما و جوانان وجود دارد.فاصله ای که بهرمیزان جلوتر می آئیم وبه نسل جدید نزدیک تر می گردیم آن ها دورتر می شوند وازدسترسمان خارج می گردند.دراین دورشدن بخشی از حافظه تاریخی یک دوره نیز کم رنگ وکم رنگ تر می گردد، درخت زندگی شادابی از دست می دهد، ریشه هایش رو بخشگ شدن می رود! نسل جدید تکیه داده براین درخت بی ریشه که در مسیر طوفانهای سهمگین قرار دارد تاوان سنگینی را باید پس دهند سنگین تر از تاوان نسل ما.
برای ایستادن نسل جدید در برابرچنین طوفان هائی نقد راه رفته ،تجربه و نتیجه گیری عمل کرد نسل گذشته که ماهم بخشی از آن هستیم اجباریست! تا اشتباهات ما را تکرار نکنند.گذشته را چراغ راه آینده سازد و با ایستادن بر شانه های ما بر افق دیدی وسیع تردست یابند.
نسلی که در حکم نوادگان ما هستند. همان اندازه که در برابر نواده های خود مسئولیم در مقابل تک تک آنها نیز همین مسئولیت را باید داشته باشیم!بدون درک عمیق چنین مسئولیتی،دوست داشتن و جوابگوئی به آن ، یدک کشیدن عنوان پر طمطراق حزب یا گروه سیاسی که برای تغیرحاکمیت جمهوری اسلامی مبارزه می کند و منادی جامعه ای سکولار ودموکراتیک می باشد. عنوانی بی محتوا ودهان پر کنی بیش نیست.
این گسست عمیق گناه این نسل نیست! گناه عمل کرد حکومتی متحجر، فاسد،شرایطی بسیار سخت تحمل شده برملت، نا بسامانی جامعه وتحولات سریع در عرصه جهان ودنیای مجازیست.نتیجه عمل کرد پاسیف و غیر مسئولانه جریان های سیاسی است که هنوز گرفتارسکت گروهی ،منیت های فردی ،کشمکش های رهبری و عقب ماندگی خوداز قافله زمان وپاسخگوئی به نیاز های روز و تلاششان برای شکل گیری یک وفاق ملی است.
گناه ما که هرگز قادر نگردیدیم بتمامی پوسته گروهی بسته وایدولوژیک خود رابشکافیم!ازپوسته خود دل برکنیم! بیرون بیایئم و با نگاهی پویا بر راه رفته نظر کنیم، مسئولیت خود را در برابر نسل های بعد ازخود در یابیم ودر جهت پاسخ گوئی بر آن حرکت نمائیم.
دردا و دریغا که ما نه تنها برای نسل جدید شناخته شده نیستیم!متاسفانه برای مردم هم نسل خود نیز چهره دلچسب وقابل قبولی بشمار نمی آئیم.چرا که بعنوان روشنفکران بسیار کژ راهه ها رفته وبسیار مردم بخصوص جوانان را بدنبال خود کشیده ایم .با حمایت ازمردی متحجر و جنایت پیشه نقشی بغایت مخرب درحافظه تاریخی هم نسلان خود ونسل های جدید تربر جای نهادیم.
اعتبار از دست دادیم،واز دایره اعتماد مردم خارج گردیدیم. مانسل سپری شده ای هستیم که حتی قادر نگردیدم با گذشت چهل سال از انقلاب با درس گیری از اشتباهات خود ، با نگاه به راه رفته با تامل در وضعیت کنونی خویش نقدی درخور کرده و وتغیری در تفکر ،رفتار و عمل کرد خود انجام دهیم !
متاسفانه ما بیشترشباهت به ارتشی داریم که تمام سپاهیانش از دست رفته و تنها تعدادی فرماندهان باقی مانده اند که با شمشیر های زنگار بسته و مدال های افتخاری که خود طی این سال ها بر سینه خود آویخته اند در صحنه تئاتری تراژیک سرگرم بازی هستند.
گاه در رقابتی پنهان برای یک دیگر دسیسه می چینیم !گاه آشکارا بر روی هم تیغ می کشیم ، اما در مقابل هر انتقادی نسبت به خود متحد شده بر انتقاد کنندگان هجوم می آوریم . بجای منطق وگفتگو، برهان خنجراتهام بر بالای بستر معترضان می نشانیم. خوشخال از بریدن زبان نقد بهم تبریک می گوئیم.سرانجام خسته از پیری ،خسته از شمشیر زدن، باز دست در گردن هم می آویزیم به جلسات پایان ناپذیر خود بر می گردیم. جلساتی از روی عادتی کهن که به یک فریضیه سنتی، دینی لا یتغیر باهمان سبک وسیاق همیشگی تبدیل گردیده است! دل خوش می کنیم.
در چنین بازی یک نواخت وشرطی شده، ما محافظه کاران ،کنسرواتیوها که مجلس خود را محور عالم می دانیم و همه چیز را هنوز بر مبنای گزک قدیمی خویش ، براساس مبارزه ضد امپریالیستی، عدالت خواهانه که اخیرا مبارزه با نئولیبرالیسم،مبارزه با گرایشات سلطنت طلبان فرضی نیز بر آن افزوده شده متر کرده می بریم و می دوزیم و نهایت لباسی بر تن خود راست می کنیم که امکان هر گونه دیالوگ و عمل مشترک با دیگر جریان های سیاسی را نفی می نماید !
لباسی دمده شده که هنوز بیشترشبیه پیراهن یقه سه سانتی های حکومتیان اسلامیست تا شبیه به لباس های مد روزامروز. لباسی که حتی شبیه به لباس های سال های قبل انقلاب هم نیست! در چنین فضا و شعارهائی مسلما جائی برای نزدیکی به جوان ها ونسل جدید که کوچکترین علاقه ای به این گونه بحث های کشاف تئوریک،اطلاعیه ها ،اعلامیه ها ،شعارها، سازماندهی کلاسیک،دایره های بسته تشکیلاتی که هنوزدرعمل باوری به جوان ها و نسل جدید امروز ندارد ومیتوان به جرئت گفت که تمامی گردانندگان آن همان رهبران ویا کادر های دیروزند باقی نمی ماند.
هر چه پیش تر می روم امید خود به یافتن راهی برای نزدیکی به جوان ها و باز کردن دریچه ای بسیار کوچک که حداقل صدای ما را بگوش آن ها برساند از دست میدهم.
یکبار از خود نمی پرسیم مگر می شود یک جریان سیاسی نتواند در چهار دهه فرد جوانی را به تشکیلات جذب کند ؟ در چهار دهه نتواند به زبانی ولو الکن با جوان ها سخن بگوید؟ اگر چنین رابطه و تاثیر گذاری امکان پذیر نیست ؟ پس فلسفه وجودی ما چیست؟ درد از کجاست ؟ ما حتی به تحلیل این سوال نیز نپرداختیم.
از این رو زمانی که ده ها هزار جوان معترض جان برکف گرفته در خیابان ها ظاهر می شوند ما گیج ،متعجب، هیجان زده در فکرتجزیه وتحلیل بر آمد آنها نه بر مبنی رابطه با جوانان بل از طریق روزنامه ها ،توئیت های منتشر شده در دنیای مجازی می پردازیم. ماهرگز قادر نیستیم شعار های واقعی خارج شده از دهان این نسل را قبول کنیم وتغیر افکار آن را بپذیریم وقبول کنیم که نقش "تونل زمان " تلویزیون "من وتو" در تاثیر گذاری روی جوانان صد ها بار بیشتر از ما ست.
ما عمیقا قادر به درک برخاستن سونامی آبان سال نود وهشت نیستیم .از این که چرا "جوان های ايرانی در رفتارسیاسی خود بيشتر مايل به درگیری هستند؟ رفتاری که بيشتر شايد بشود اسمش را رفتار سياسی انفجاری گذاشت. يعنی رفتاری که در يک مدت خيلی خيلی کوتاه به اوج می‌رسد و اگر هم نتيجه‌ای نگرفت باهمان سرعت افول می‌کند"؟ ادامه دارد ابوالفضل محققی
 
 
 
 
 
 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.