رفتن به محتوای اصلی

سرزمین گل وبلبل "ام القرای اسلام "در آئینه یک تصویر."بخش دوم "
03.01.2021 - 20:18
 
تاکسی از خیابان های شلوغ وپر ازدحام عبور می کند سیمای شهر چندان تغیری نکرده است .هنوز قادرم خیابان ها را،کوچه ها را ،خانه ها را به خاطر بیاورم ایستگاه در دار ،کوچه آبشار ،بازار چه آسید اسماعیل. خانه پدری درانتهای کوچه با درخت خرمالوی بزرگش که هنوز تک وتوکی خرمالوهای درشت رسیده بر آن باقی مانده بمن خیر مقدم می گوید.
می دانم این خرمالوهای چیده نشده را برای من نگاه داشته اند.هنوزمادران رنج کشیده ازغم دوری فرزندان سهم نان ما را در کنار سفره ومیوه های رسیده بر شاخه درختان خانه را برایمان محفوظ نگاه می دارند.دلم ماغ می کشد! حسی از عشق وعاطفه وجودم را می گیرد. آه مادران نباید در فراغ فرزندان چشم بر در خانه ها بدوزند و در چشم انتظاری با آه حسرتی بردل دیده برجهان بربندند.
این محله تقریبا جنوب شهری قرارگرفته درمرکز قدیم شهر در ملتقای جنوب وشمال چه خاطراتی با خود دارد. ازخیابان ری تا هفده شهریور از دروازه دولاب تا بازار از کوچه وپس کوچه هائی با صد ها حجله آئینه بندی شده جوانان کشته شده در جنگ. هم نسلان من که هنوز چهره برخی از آن را در خاطر دارم .از اعدام شدگان درهردورژیم.ازکوچه های خاکی تا رواق های قدیمی که نخستین لرزش های قلبم را ازنگاه های دختران نشسته بر سکوی خانه ها تجربه کردم.
محله ای که روزی یکی از مراکز اصلی اعتراضات بود .حال بی چهره و بیحس شده درازدحام جمعیت تازه از راه رسیده بسختی نفسش بیرون می آید. بیشتر خانه هائی که صاحبان قدیمی آن ها در هئیت های مذهبی، در میدان های کوچک وبزرگ میوه تره بار، درتیمچه ها و چهارسوهای بازار، در زور خانه ها میدان داری می کردند، گنده لات های محلی که زمانی شاهی بودند بعد کمیته ای گردیدند! و حال از سردمداران رژیم شده به خانه های بزرگ بالای شهررفته اند جای خود را به خانواده های شهرستانی تازه آمده از شهرها عمدتا ترک زبان وگذار کرده اند.تعدادی از خانواده های قدیمی سیاسی هم بازندانی شدن فرزندانشان و اعدام برخی از آنان که مجاهد و یا چپ بودند خانه وکاشانه رها کرده تن به مهاجرت نا خواسته سپرده اند.
کوچه حافظه تاریخیش را از دست داده و درملقمه ای ازفرهنگ سنتی،شهرستانی و در بخش هائی با فرهنگ به غایت عقب مانده روستائیان شهری شده در هم آمیخته و گرفتارگردیده است.
کم نیستند بچه هائ آن ها که دست پا زنان بدون کمترین پشتوانه فرهنگی تحت تاثیر مدیای جهانی، در تقابل دنیای مجازی ،کانال های ماهواره ای با فرهنگ حکومتی تلاش می کنند خود را بشکل جوانان غربی در آورند .
نوجوانانی که سر کوچه ها می ایستند با شلوارهائی که خشتکشان تا زانو پائین آمده با موهای الاگارسونی جدید و گوشی هائی که جان می کنند تا بهر قیمتی که شده مدل جدیدی باشد! با گویش خاص مرسوم شده بعد انقلاب بین جوانان که همه چیز وهمه کس را بسخره می گیرند! مشغول کل کل کردن بایک دیگرند.با گوشی هائی که بخشی از هویتشان است واجب تراز نان شب ! داستان تلخیست نوجوانانی که ظاهرشان غربی شده اما در باطن در کشاکش دائم با اعتقادات دینی.دنبال آخرین کلیپ های غربی هستند، اما در محرم دنبال علم کشی وسینه زنی، راندوی عاشورائی ودل بری عهد شباب. تعدادی از این جوانان سخت عصبی و پرخاشگرند زود جوش می آورند وگلاویزمی شوند.بر سر هیچ و پوچ. کوچه درقرق آن هاست.
تعدادی عاشق کافه شاپ های شمال شهرند اگر در توانشان باشد. در عین حال جدال کننده برای ظرفی قیمه نذری شب تاسوعا.همراه حجمی عظیمی از خبر و اطلاعات. آش در هم جوش دیگ واجاق انیستاگرام،تلگرام،واتساپ و....
آن ها هزار مرتبه چشم وگوش باز تر از نسل من به جهان وحساس به منافع شخصی خود هستند با شخصیتی چند لایه در اجبار برای بقا در سرزمین مفتشان و آتش به اختیارانی که تا خصوصی ترین مسائل مردم دخالت می کند.
جوانان و نو جوانان دور شده از فضای آرمان خواهی پا نهاده برزمین ناهموار،گل آلود، شخم شده و آغشته به تفکر قرون وسطائی جمهوری اسلامی، درام القرای اسلام که چالشی روزانه وسخت را بهمراه دارد . کم نیستند حونان و نوجوانانی که در هیاهوی ارزش های اسلامی بدنبال واژه جدید سلبریتی و چهره های مطرح آن کشیده می شوند!در تنهائی خود الگوی زندگی رویائی خویش را در شکل زندگی و شمایل آن ها جستجو می کند. رفتن به کافه شاپ هائی که هیچ چیزی کمتر از مدرن ترین کافه شاپ های غربی ندارند. قیمت یک کاپوچینوی ساده دو برابر قیمت غرب است. آرزوی بسیاری از جوانان خانواده های متوسط و حتی متوسط به پائین است.
دختران جوانی که عمدتا با بینی های عمل کرده ،ابرو های تاتو شده وچشمان خمار سیگار بر گوشه لب برای ساعتی لم دادن بر مبل ها راحت کافه شاپ های شمال شهردست بهر کاری می زنند.کافه شاپ های حمایت شده آقا زاده ها که پای دایره منکرات و نیروهای انتظامی به آن ها را قطع گرده اند. جزایر خود مختار جدا از محدوده دولت اسلامی !
وضعیتی که من را بیاد واپسین سال های قبل از فرو پاشی اتحاد شوروی می اندازد .بیاد دو ماراتون عمومی جوانان اتحاد شوروی اما در شکل فوتبال امریکائی که دست پا می شکستند و برای رسیدن به دنیای غرب پا بر روی هم می گذاشتند ،تنه می زدند ،می افتادند ،بلند می شدند تا اگر شده زمانی کوتاه زندگی غربی را این بار در صف مراکز مدرن افتتاح شده با اجناس غربی با قهوه اسپرسو که آن جا هم صاحبانشان آقا زاده های مافیای دولتی بودند تجربه کنند . چه تشابهی!
عموی تازه آمده از اروپا که هم خوان تصورشان ازاروپائیان نیست جندان چنگی بدل نوجوانان نمی زند.ادامه دارد ابوالفضل محققی
 
 
 
 
 
 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.