"خوزه دونوسو" و قصه کوتاه "آن زن"
19.01.2021 - 06:08
"ماريو بارگاس يوسا" نويسندهى نامدار پروئى و برنده نوبل ادبيات سال ٢٠١٠ در کتابی با عنوان "ديكشنرىِ يك عاشق آمريكاى لاتين" نظر و احساسش را در مورد هرچه به امريكاى لاتين، مستقيم و غيرمستقيم مرتبط است به ترتيب الفبائى آورده كه گاهى در چند سطر، و گاهى در حد يك مقاله نوشته شده است.
در مدخلِ حرف "د" در مورد "خوزه دونوسو" نویسندهی فقید شیلیائی نوشته است:
"از همه نویسندگانی که میشناسم بیشتر اهل ادبیات بود، نه تنها به این خاطر که بیشتر کتاب خوانده بود یا از آنچه میتوان از زندگی و مرگ دانست بیشتر از همه میدانست، بلکه به این دلیل که زندگی خودش را مثل شخصیتهای قصهها شکل داده بود..."
"یوسا" با این جملات شروع میکند و در ادامه از دیدارهای متعددش با "دونوسو" در طول سی سال آخر زندگی او، نسبتا به تفصیل، حرف میزند؛ از دیدارشان آنگاه که دونوسو در میانهی خلق شاهکار ادبیاش، رمانِ "پرندهی شهوتناکِ شب" بود تا وقتی که به شوخی یا جدی از گورستانی که دلش میخواست در آن دفن شود با او سخن گفته بود!
من هم اول بار با نام و نوشتههای "خوزه دونوسو"، چهرهی درخشان ادبیات شیلی، با خواندن همان رمانِ "پرندهی شهوتناکِ شب" آشنا شدم که برای او شهرتی جهانی به همراه داشت. او یکی از برجستهترین نویسندگانی است که سهمی بهسزا در خلق زبان خاص قصهپردازی در ادبیات آمریکای لاتین داشته است.
دونوسو علاوه بر نوشتن چندین رمان، داستانهای کوتاه بسیاری منتشر کرده که "آن زن" یکی از آنهاست. این داستان کوتاه که رمز و رازی تخیلبرانگیز در بافتِ روائیِ به ظاهر سادهاش وجود دارد، حالا در "رسانه ادبی بانگ" با ترجمه من منتشر شده است.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
کیانوش توکلی
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید