رفتن به محتوای اصلی

من پیش این امریکاییها خجالت کشیدم!
07.02.2021 - 03:31
جشنواره فیلمی به نام « دختران شهرزاد» بر گزار کرده ایم در کالج می سا
‏(masa)
( در فینیکس، اریزونا.بهار ۲۰۰۴)
سعادت یاری میکند و موفق میشوم ردی از خانم سوسن تسلیمی بیابم و ایشان هم با بزرگواری دعوت ما را میپذیرند.
هنگام نمایش فیلمی که خودشان کارگردانی کرده اند(
All hell let loose
متوجه میشوم که برخی از هموطنان به تحریک دو نفر ، با عصبانیت دارند سالن را ترک میکنند. از تصور اینکه خانم تسلیمی برای پرسش و پاسخ بیایند و سالن خالی باشد، بدنم یخ می زند. خود را میرسانم به لابی و می پرسم چرا در نیمه فیلم برخاستند. و داد و فریاد این عزیزان ایران دوست به هوا میرود:
- فیلم توهین کرده به ایرانیها
- من پیش این امریکاییها خجالت کشیدم
- زن‌های ایرانی کجا اینجوریند؟ و ....من اما می کوشم صبور باشم و پاسخ دهم به همه شان ، اما زمان دارد می گذرد و باید فکری کرد عاقبت نیم‌جدی،نیم شوخی میگویم:
- شما بیست دقیقه از فیلم را دیده اید از کجا میدانید باقی فیلم درباره شکوه و عظمت ایرانیان نباشد و‌شما را نزد امریکاییها سر بلند نکند؟ پیشنهاد میکنم فیلم را تا پایان ببینید و بعد تصمیم بگیرید.
بهر دلیل- و البته پس از انکه محبت وطن دوستانه شان را نثار programmer
جشنواره که بنده باشم ابراز کردند- به سالن بر میگردند .
در این فاصله خود را میرسانم به هتل خانم تسلیمی و میگویم چنین واکنشی داده شده و من می فهمم اگر مایل باشند پرسش و پاسخ را کنسل کنند. و ایشان با لبخندی می گویند؛ “من برای این کار آمده ام. “
و میرویم به سالن نمایش فیلم.
خانم تسلیمی لباس مشکی خوش دوختی به تن دارند و بازوبندی به بازوی ورزیده شان. موهای مشکی براقشان صورت زیبای سبزه و چشمان زیتونی رنگش را قاب گرفته است. خیره کننده است زیباییشان و تلولوی اراده در آن چشمان درخشان .
زمانی که مقابل جمعیت میایستد و‌با شور و شعور شروع میکند به حرف زند، حس غروری بدنم را گرم میکند: او‌ در نظرم چون ایزد بانویی مبارز جلوه میکند.
پس از پرسش و پاسخی دشوار، با آن صدای محکم افسانه ای می گوید:
«تحمل دیدن فیلمی که تصویر متفاوت از تصویر ذهنی مان میدهد را نداریم ، و انوقت از آزادی بیان حرف میزنیم؟
تا یاد نگیریم تبادل نظر کنیم و پذیرای دیدگاه متفاوت باشیم، به شما قول میدهم به دموکراسی نمیرسیم .»
و سالن از صدای کف زدنها به هوا میرود! و من -مانند همین حالا- اشک به چشمانم میاید.
زادروزتان بر ما فرخنده خانم تسلیمی عزیز ! ببخشید که گزیری جز رفتن برایتان نماند.برقرار باشید و صدایتان رساتر !
Kan være et sort-hvidt billede af 1 person
 
 
 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
برگرفته از:
فيسبوك نويسنده

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.