رفتن به محتوای اصلی

پاسخ به نامه گلايه اميز دكتر عبدالستار دوشوكي !
09.02.2021 - 15:24

روزهایی که در بیمارستان بودم، قدرت نوشتن و به عبارتی تایپ کردن نداشتم. مغز م در اثر ترافیک چیزهایی که به ذهن ام می آمد و توان نوشته شدن نداشت، به شدت جوش آورده بود و واقعا مستاصل و درمانده شده بودم.

الان چند روزی ست از بیمارستان به خانه آمده ام و هنوز با درد شدید جسمی در حال کلنجار رفتن ام. خدا را شکر تنها هستم و کسی با من زندگی نمی کند و می توانم راحت موقع اوج گرفتن درد، داد بزنم و فریاد بزنم و به زمین و زمان فحش بدهم و صداهایی شبیه به صدای گریه و فغان از خودم بیرون بدهم.

حالا با این وضع و اوضاع، برای کم کردن از بار ذهنی و کم کردن وزن مطالبی که در ذهن ام این چند وقته انباشته شده و پدر مغز م را در آورده شروع کرده ام به نوشتن مطالبی که قبلا به آن ها فکر کرده بودم.

امروز هم مطلبی نوشتم در باره ی کسانی که این روزها مدام می گویند غلط کردیم که سال ۵۷ انقلاب کردیم و بیشتر روی سخن ام با بچه های گروه های چپ و مسلح است که انگار آن ها باعث روی کار آمدن حکومت نکبت فعلی شده اند و اگر در آن زمان مثلا شاهدوست بودند، و عقل درست حسابی داشتند، کشور به این روز نمی افتاد.

در این مطلب خواسته ام بگویم نه جان ام! این طوری ها هم که شما تصور می کنید نیست و هر اتفاقی در آن زمان افتاده، بنا به ضرورت بوده و از آن گریزی نبوده چنان که کارهایی هم که امروز می کنیم -و یا نمی کنیم- همه اش در اثر ضرورت روزگار است و ده سال بعد هم که به امروز نگاه کنیم می بینیم طبق معمول گند زده ایم به دنیا با کارها ی مان! :)))

حالا در این حیص و بیص و افتادن بر روی تخت بیماری و فریاد کشیدن های از روی درد و بیچارگی، دوست گرامی ام آقای دکتر عبدالستار دوشوکی، نامه ای گلایه آمیز برای من فرستاده که تو در مطلب اخیرت روی سخن ات با من بوده و فلان و بهمان که نامه را همین جا می گذارم تا خودتان بخوانید.

قربانت گردم دکتر دوشوکی جان. من با این وضعی که دارم، اصلا مطلب قبلی شما را ندیده ام که بخواهم بر اساس آن خطاب به شما، به صورت پوشیده و پنهان مطلبی بنویسم! من در حال از درد به خود پیچیدن، حال و حوصله ام کجا بود که بخواهم خدای نکرده به پر و پای شما بپیچم؟!

باری. اگر کاری باید بکنم، پاسخ دادن به دوستان نازنینی ست که در طول مدت بیماری جویای حال و احوال ام بودند و تشکر از محبت های آن ها اولین و مهم ترین کاری ست که باید انجام دهم.

 

اعتراضی انتقادی به جناب آقای ف. م. سخن گرامی، عبدالستار دوشوکی

Missing media item.

‎اولا خیلی خوشحالم که سلامتی خود را بازیافته اید چون همواره آرزومندی سلامتی و بهروزی شما بوده و هستم و خواهم بود. دیروز مقاله ام را برای برخی از دوستان از جمله جنابعالی ایمیل کردم. امروز در خبرنامه گویا نوشته آمیخته با لعن و توهین جنابعالی را خواندم؛ آن هم تحت عنوان "حکایت فرو ریختن نظام پادشاهی و پشیمانی احمقانه خواهندگان آن" . نوشته های تند و انتقادی جنابعالی ارزشمند هستند, اما به شرطی که عجز و عصبیت به توهین و افتراء نیانجامد؛ که شوربختانه باز یکبار دیگر انجامیده است. در ضمن مطلب جنابعالی را طبق سفارش جنابعالی دو بار "درست و کامل" خواندم تا موجب بدفهمی و سوءتفاعم نشود. دفعه پیش در خبرنامه گویا بنده را متهم کردید که مطلبی را نخوانده و نظر داده ام.

اولا بنده یا دیگران (اگرچه مقاله ای مشابه مقاله خویش در خبرنامه گویا ندیدم) هرگز مدعی نشده ایم که "به تنهایی و صرفا بر اساس اراده و عمل فردی، موجب تغییرات بزرگ در عرصه ی سیاست کشور شده ایم". بنده , مثل دیگران، به مثابه یک قطره از جمعیت میلیونی (خودم در تظاهرات میلیونی شانزده شهریور ٥٧ در تهران حضور و شرکت داشتم, و از نزدیک شاهد بودم) سهم ناچیز اما "ساده لوحانه ای" و حقیری داشتم (این را بر خلاف متوهمین از خود راضی) در مقاله ام تاکید کرده ام. البته بنده نمی دانم جنابعالی در آن زمان کجا بودید و چه موضعی داشتید. ولی هر سکه دو رو دارد. مخالفت ما با شاه که بر خلاف قانون اساسی همه کاره اجرایی کشور و تنها تصمیم گیرنده (مثل ولی فقیه مطلق امروزی) بود, امری بود کاملا منطقی و درست و درخواستی بود کاملا قانونی و دموکراتیک. پس از اینکه تلاش کردیم تا از چاله استبداد شاه و ساواک بیرون بیائیم کار درستی بود. اما از اینکه آخوندها با دروغ و تزویر و خدعه می خواستند چاه بزرگتر و عمیق تری بکنند, واقعا خبر نداشتیم. چون در آن زمان تجربه و اطلاعات و دانش ما مثل امروز نبود. نه تجربه طالبان بود و نه داعش و نه بقیه گروه های اسلام سیاسی. دانشمندان بزرگ تاریخ بشریت مثل ابن سینا, ارسطو, افلاطون و غیره فکر می کردند خورشید به دور زمین می چرخد. این دانش و اطلاعات بشری در آن زمان بود و باید با معیار و متراژهای زمان خویش سنجیده شود. بنابراین نباید نوشت که ارسطو و افلاطون ابله و احمق بودند چون بدیهی ترین اطلاعات در مورد گردش زمین به دور خورشید را نمی دانستند.

 

اگر روزی و روزگاری بعد از کرونا از آلمان به دانمارک رفتی, حتما سری به موزه تاریخ پزشکی در کپنهاک بزنید. حیرت زده خواهی شد که مثلا دویست سال پیش با جراحی و برداشتن بخشی از مغر انسان برای علاج بیماری های ساده روانی بهترین روش های پزشکی آن زمان را بکار می بردند. اما امروزه نه تنها آن روش ها ابلهانه, جنون آمیز, وحشتناک و غیر علمی, بلکه جنایتکارانه تلقی خواهد شد. اما آن زمان سقف دانش علمی و شعور بهترین پزشکان در همان حد بود. امروز نه تنها آنها را ابله نمی نامیم, بلکه بعنوان پیشقراولان علم پزشکی مورد احترام همه هستند.

 

اینکه برخلاف برخی از عیاران همه فن حریف, چرا سواد و علم و دانش و شعور تحصیلکردگان ایران قبل از انقلاب آن قدر پائین بود یا حتی دانشجویانی مثل من اطلاع نداشتند که خمینی در خرداد ٤٢ با دادن رای به زنان و شریک کردن کارگران در سهم کارخانه و دیگر نکات مثبت انقلاب سفید شاه و مردم مخالفت کرده؛ این را باید از شاه و ساواک بپرسی که بقول سعدی چرا سنگ را بسته بود و سگ را آزاد گذاشته بود. چرا کتاب های آخوندها مثل مکارم شیرازی و حتی شریعتی و غیره آزاد بودند. اما کتاب امثال کسروی ده سال زندان و شکنجه داشت. حتی نخست وزیر مملکت گفته بود: این همه هی نگوئید "شخص اول مملکت", "شخص اول مملکت". چون در این مملکت شخص دوم و سومی وجود ندارد ؛ مملکت است و یک شخص!

 

گذشته چراغ راه آینده است. مرقوم فرموده اید که تاریخ یک روند اجتناب ناپذیر است. نخیر ! این حرف جنابعالی کاملا غیرعلمی و بر خلاف مستندات تاریخی است. برخلاف وقایع طبیعی و یا گردش زمین به دور خورشید روندهای اجتماعی, سیاسی, اقتصادی و غیره حاصل تلاش انسانها و نهادها و دولتها هستند و مسیر آنها قابل تغییر است. حتی امروزه مسیر تاریخی فرایند طبیعت (که تا دیروز غیر قابل کنترل توسط انسان به نظر می رسید) مثل تغییرات محیط زیستی یا گرم شدن سیاره یا تغییرات قطبی) توسط اراده انسانها تغییر پیدا می کند. در نتیجه برخلاف گفته شما اجتناب ناپذیر نیستند, چه برسد به حوادث سیاسی و اجتماعی. اگر تاریخ اجتناب ناپذیر بود اکنون ما در سال ۲۵۷۹ شاهنشاهی ایران می بودیم و آخوند در حجره تاریک خویش.

 

بنده نیز مانند جنابعالی و میلیونها ایرانی دردمند و عاصی و آزرده هستیم. بنده نیز از عملکرد خود و دیگران انتقاد می کنم. زیرا نقد لازمه تکامل و پیشرفت و تغییر است. اما نباید با مَنیّت و عصبیّت دیگران را ابله نامید و خود را عقل کل!. درخت هر چه پر بارتر، افتاده تر. افتادگی آموز اگر طالب فیضی، هرگز نخورد آب زمینی که بلند است.

با آرزوی سلامتی و بهروزی

عبدالستار دوشوکی»

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.