من سعی میکنم دراین مدت کوتاه چکیده آنچه که بین ما بوسیله واتساپ ردّ و بدل شد در این جا درج بکنم..
25 ژانویه..اولین گفتگوی ما در باره شعر ( سویدلر.. دو بید مجنون ) از حاج صادق بود. هرچه سعی میکنم فایل صوتی این شعر را با صدای خود شاعر در اینجا درج بکنم نمی توانم..
-- ترانه زیبای ( اورمو ) با صدای حزین « آراز ائلسس »...
-- خیلی خوشخال شدم که با شما تماس گرفتم.. چوخ ساغ اول... ( لاچین )..
--سازاخ جند تیکه از برنامه های کمدی ( بو شهرده ) برایم فرستاد..
-- سازاخ جان سلام... اللروز آغریماسین.. ( بوشهرده ) وار یانتیلارین جوخلوسون گورموشَم.. هر دفعه باخسان گینه تازالیقی وار...دستتان درد نکند اکثر برنامه های بو شهرده را دیده ام هر وقت نگاه بکنی باز هم تازه گی دارد.
26 ژانویه.. سالام منیم قارداشیم بو گون کفون نئجه دی؟ سلام برادرم .. امروز حالتان چطور است؟ میتوانم زنگ بزنم؟
--- سلام دوست عزیز سازاخ... خیلی خوشحال شدم که با شما تماس گرفتم.. خواهشمند هستم اگر امکان دارد اسم, شماره تلفن, آدرس بیمارستان و شماره اتفقتان را برایم بفرستید... قوربانام..
سازاخ...بیمارستان کلیه لوازم از قبیل تخت و ویلچیر و دیگر امکانات را در خانه خودم برپا کرده است. من در خانه بستری هستم و دکتر هر هفته به خانه سر میزند.
--- پس خواهشمند هستم اگر امکان داشت آدرس خانه را برایم بفرستید. خیلی ممنون..
27 ژانویه...
سازاخ..لاچین عزیز دوز مورفین را خیلی بالا بردند. فردا دکتر اابطال شتاسنامه برای صحبت و آماده سازی برای رفتن , پیشم خواهد آمد. وقتی نفس عمیق میکشم احساس می کنم که تمام ریه و معده و گلویم بریده بریده میشود. احتمالآ در روزهای آتی دیگر مورفین هم زیاد موثر نخواهد بود.
-- سازاخ عزیز... خیلی خوشحال میشوم اگر توانستید برایم چند تا عکس از خودتان ارسال کنید. این شماره های تبریز ماشین خودم و همسرم هست ( عکس های که من برایشان فرستادم ) . شماره ماشینی که غلامت ( ناتوانی ) دارد متعلق به همسرم هست. ایشان چندین سال است که ( پارکینسون ) دارد. این هم فنجان بزرگ چائی من .. همانطور که میدانی ما ترک ها عاشق چای هستیم...
سازاخ....
سازاخ تعريف ميكند كه اين جعبه مورفيني كه خودشان به همه جا حمل ميكنند مثل همان ضبط صوتهاي كارگران هستند كه در خيابان ها با خودشان حمل ميكردند و به اهنگ ( منم مسافر ، منم)،گوش ميدادند. ايشان بعد اضافه ميكنند كه او هم مسافر است.
سازاخ... عکس خودم و نوه ها... واقعآ نمی دانم از آنها چگونه جدا خواهم شد...
---دوست عزیزم درد شما درد ما ایرانی هاست. متااسفانه مال شما چندین برابر است... از زمانی که ایران را ترک پدرم, مادرم, خواهرم و برادر بزرگم را از دست داده ام بدون اینکه بتوانم در نزدیکشان باشم.. نــــه بیــــلیـــــم بـــــلکـــــه طبیـــــعت اوزی نــــامـــرده گـــون آعلار...این هم نوه من که اسمش پاشا است..
سازاخ... نه گوزل عائله... نه گوزل نوه...
29 ژانویه...
--- سالام منیم قارداشیم.. کئفوز نئجه دی؟ یک جوک...
مشروبات چیست؟...
به اولین روباتی که به مشهد , مشروبات می گویند...
سازاخ...مورفینی اتمئشام بیر آز حالیم یاخچیدی.. مورفینم را خورده ام حالم تا اندازه ای خوب است...
--- ایجازه ور بیر روح داواسین گوندریم کی 40 دقیقه حالوز یاب یاخشی اولسون.. بو داوانین آدی ( بایات شیراز موغامی دیر ) کی عالیم قاسم اوف قیزئینان آلماندا اوخویوبلار... بیر دقیقه لطفآ.. اجازه بده یک دوای (( روح )) برایت بفرستم که حالتان را بیش از این خوب بکند. اسم این دوا موسیقی (( موغام بیات شیراز ) است که توسط عالیم قاسم اوف و دخترشان به مدت 40 دقیقه در آلمان اجرا کرده اند.
بعد از جند ساعت...
سازاخ.. قانیم دورولدی.. ساغ اول لاچین. داد وردی...خونم شفاف شد ..ممنون لاچین .. چسبید..
-- عزیز یولداش بوردا ساعات 2:05 گئجه واقتدی.. اوباشدان دی.. باواش یاواش گئئدیرم یاتام... گوله گوله ... گئنه دانیشاروخ.. گون آیدین... قوربانام.. دوست عزیز اینجا ساعت 2:05 نصف شب است .. یواش یواش میرم بخوابم .. باز هم صحبت میکنیم. روز خوش.. قربانت..لاچین..
30 ژانویه... سالام گوزل قارداشیم... نا وار نه یوخ؟ بعد از تصادقی که کردم , روبات من راه اندازی شد. برای تعمیر بایستی این روبات را به کانادا میفرستادم..این هم عکس ماشین تصادفی من. اگر دو کیسه های هوای بغلی ماشین باز نشده بود , الان در بیمارستان و یا پیش پدر مادرم بودم در آن دنیا...ماشین بکلی داغون شد.می توانم زنگ بزنم؟
سازاخ.. حتما......
1 فوریه..
.سالام گوزل قارداشیم .. ترانه ایلک محبتیم ( اولین عشق ) از نزاکت تیموراوا برایتان می فرستم... میتوانم زنگ بزنم...
سازاخ... این هم ترانه ای از امیل ساین...نوه بزرگم ۸ سالش است، یکی دو بار این موسیقی را در ماشینم گوش کرده، وقتی معنی شعر نرانه را برایش ترجمه کردم، ((یالنئز منیم ایچون باخ یاشیل یاشیل،)) و وقتی گفتم هم رنگ چشمان تو یاشیل است، و هم رنگ چشمان مادر من، خیلی به این موسیقی علاقمند شد، شنبه خانه ما بودند، به من گفت میشه آن نرانه اشیل گوز را در تلفنت برایم بگذاری، من هم برایش پخش کردم، در حالی آه که عمیقی می کشید ، منو بغل کرد، و بعد به آشپزخانه رفت، خانمم پیشم آمد و گفت که چرا نوه ات دلش گرفته و گریه می کند منهم ماجرای یاشیل گوزلر را برایش گفتم، بعد به خانمم گفته بود که بعد از مرگ پدر بزرگم، این ترانه یادآور خاطرات من با او خواهد بود. وقتی پدرم مرد, با اینکه مادرم خیلی جوان بود ولی هرگز حاظر نشد با کسی ازدواج بکند و می گفت دوست دارم شبها فقط تو را بغل کنم. من در کودکی در حال نگاه به چشمان سبز او خوابم میبرد...
--- از عوض من از صورت زیبای نوه ات ببوس.. سازاخ چند ساله بودید که پدرتان فوت کرد؟
سازاخ... 12 ساله...
- واقعآ خیلی متاسفم.. زندگی ما کتابی می ماند که صفحه بعضی ها پر رنگتر و حجمش بیشتر از دیگران می باشد...
-- عزیز سازاخ... تاریخ کلاس پنجم ابتدائی را در تلویزیون آزربایجان نگاه میکنم. امروز درس تاریخ در باره آغ قویونلار و قارا قویونلار است... اولین پادشاهی که در سرزمین فلات به اصظلاح ایران با کشور های غربی روابط سیاسی و تجاری بر قرار کرد (( اوزون حسن )) بود..
و تبریز پایتخت چندین دولت ها در طول تاریخ..
2--- فوریه..
--- سالام گوزل قارداش.. نا وار نه یوخ؟...
سازاخ... از آلمان یک نفر برایم گل فرستاده ... نمی دانم کیست؟ مانده ام که این کی میتواند باشد..
--- گوزل قااداشیم.. من از طریق بین المللی پریروز برای شما از طرف همسرم و خودم برایتان گل فرستادم. اسم فرستنده را که میبینید ااسم خارجی من است که به اسم های المانی نزدیک است. از این شرکت برایتان گل فرستادیم..
سازاخ... خیلی ممنون...
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید