رفتن به محتوای اصلی

در آرزوی یک هم صدائی!
06.03.2021 - 12:41
 
عمر نوشتن وبحث کردن اپوزیسیون جمهوری اسلامی در جهت مبارزه با حکومت استبدادی ولابت فقیه وبر پائی جامعه ای براساس سکولاریسم،انتخابات آزادومبتنی بر منشور حقوق بشرو لزوم تشکیل جبهه ای فرا گیراز همان روزی که خلخالی بدستور خمینی قتل عام ها را شروع کرد آغاز می شود.
از نخستین روزیکه بخشی از اقشار جامعه توسط حکومت جدید خمینی،از دولت مردان حکومت شاه گرفته تاطرفداران سلطنت،ملیون طرفدار بختیار تا لیبرال ها ، تکنوکرات ها ،بهائیان،بخشی از نیروهای چپ که مخالف حکومت بودند ونهایت خلق کرد وترکمن در فضای التهابی روزهای انقلاب وجنگ بشدت سرکوب و قتل عام شدند. روز هائی که صدایشان بگوش هیچ کس نمی رسید.روز هائی که سازمان مجاهدین هنوز در صف اپوزیسیون نبود و اعتراضی بر این کشتارها وسرکوب نداشت. زمانی که حزب توده وبااندکی تاخیر سازمان فدائیان اکثریت هنوز جانانه از شخص خمینی ،خط امام و جمهوری بنیاد شده بر خون دفاع می کردند.اپوزیسیون خارج را مورد نقدوشماتت قرار می دادند.
تا این که نوبت به این دو رسید.خمینی مکار آستین بالا زده وحکم بر بگیر وببنداین دو جریان داد.فرمان برشکنجه های وحشیانه بر روی پیرمردان حزب توده،شوهای تلویزیونی همراه با سرکوب و اعدام! طومار این دوجریان نیزدر داخل پیچیده شد.
اکثریت نیرو های اصلی وتاثیر گذاراین دو جریان ازایران خارج شدند و بطرف اتحاد شوروی سابق بادیوارهای آهنی پناه بردند.دیوار هائی که عملا دامنه فعالیت وارتباط این دو جریان با ایران را قطع می کرد و کار سازمانی سازمان بزرگی چون فدائیان را به ارتباط محدود مرزی ورفتن آمدن چند پیک ودل خوشی به چند هسته باقی مانده در ایران تنزل میداد.هسته هائی که در یورش سال شصت وشش،شصت وهفت بیشتر افراد آن دستگیر وتعداد زیادی در قتل عام وحشتناک زندان ها اعدام گردیدند.
حال می توان گفت تمامی اپوزیسیون در خارج از کشوربودندو خمینی به مصداق همان گفته خود در مورد باغبانی که با هجوم سه مردمعمم ،سید و فردی عادی به باعش مواجهه شده بود با نفاق افکندن بین تک تکشان وتکیه بر حمایت توده عامی وفرصت طلبان در قامت انقلابیون اسلامی ونیرو های سیاسی خارجی و داخلی پنهان شده در پشت تحجر خمینی. همه را گرفته طناب پیچشان کرد و آسوده سرگرم کوبیدن ومحکم کردن ستون خیمه حکومت اسلامی گردید .
متاسفانه نیروی عمده چپ گرفتار در اتحادشوروی بوضعیتی دچار گردیده بود که حتی توان اعتراض ومحکوم کردن کشتار وحشتناک زندانیان در سال شصت وهفت در زندانهای جمهوری اسلامی را در چهار چوب مناسبات بین جمهوری اسلامی واتحاد شوروی را نیزآن چنان که باید نداشت.حتی اجازه بر پائی یک تجمع اعتراضی در برابر سفارت جمهوری اسلامی در مسکو!دوره ای که تمامی سال ها صرف بحث های بی پایان شمردن دندان های اسب زیر عنوان بحث های نظری گذشت که در عمل هیچ نتیجه ای جزپراکنده شدن عمده افراد آن ها با آمدن به غرب نداشت. جدا از این که در این پراکندگی نوعی قائم به ذاتی و فردیت افراد فشرده شده در تشکیلات مستقر در اتحاد شوروی نیز وجود داشت.
داستان غم انگیزی است!غم انگیز از این رو که کشتاری با این ابعاد و فجایع بعد از آن هم قادر به ایجاد حداقل یک همگرائی موردی بین نیرو های اپوزیسیون نشد.اپوزیسیون گرفتار در خود هنوزسرگرم بحث در مرده ریگ های گذشته ، جایگاه خود در چنین اتحاد عملی بوده وهست.
دیوار برلین فرو ریخت ،دروازه های اتحاد شوروی گشوده شد!اپوزیسیون چپ محصور شده با چنان سرعتی از سرزمین موعود خارج گردید که فرصت پس دادن دفاتر خود را نیز نیافت با چمدانی از باور های ترک خورده خانه برادر بزرگ را ترک ودر آغوش غربی که همیشه منتقد آن بود سکنا گرفت .بی آن که کوچکترین تغیری در شیوه نگاه و بر خورد کلاسیک او چه در رابطه با تشکیلات وچه نحوه تعامل با دیگر جریان های اپوزیسیون اتفاق افتاده باشد.
دامنه مکرخمینی در جدائی انداختن بین گروها نه تنها موثر در سرکوب داخل بود متاسفانه در خارج نیزکار آئی داشته ودارد. با وجود ضربات عمیق از حکومت اسلامی هستند رهبران وکادر هائی که قادر ببریدن بند ناف خود از این جمهوری نبوده واگر به اکراه دست از خط ورشکسته امام بر داشته اند اماهنوز دامن اصلاح طلبان حکومتی رها نگرده و با جز ومد آن ها بالا وپائین می شوند و دنبال کردن ،حمایت کردن از آن را با وجود چهل سال تچربه این حکومت و اصلاح طلبان حکومتی خواهان تغیر در چهار چوب نظام دینی را بر اپوزیسیون خواهان سکولاریسم و انتخابات آزاد ترجیح می دهند!
دم ازبر کناری رژیم وبر پائی حکومتی سکولار می زننداما دخیل بر امامزاده اصلاح طلبان خواستاراصلاح رفتارولی فقیه می بندند.نگرشی که هنوز بعد چهل سال نمی تواند توضیح دهد نتیجه عملی این سیاست دنباله روی از اصلاح طلبی ودوری و سنگ اندازی در کار وحدت نیرو ها چه چیز مشخصی بوده وچه دست آورد مشخصی جز دلسردی فعالان سیاسی در خارج و دل سردی و قطع امید کردن مردم در داخل از اپوزیسیونی که حتی قادر به نشستن با هم دور یک میز و گوش دادن به استدلال هم هم ندارند داشته است؟
حال سال های سال است که تمامی اپوزیسیون در کارافشاگری فساد ،سرکوب ،کشتار و تحدیدی که حکومت در تمام عرصه های زندگی اجتماعی و خصوصی مردم بوجود آورده هستند! جمهوری اسلامی را باعث این همه نارسائی و سقوط اقتصادی اجتماعی و فرهنگی مردم می دانند.حکومتی مستبد و بی قانون که نظیر آن درطول تاریخ ایران دیده نشده .اکثریت قریب به اتفاق متفق القولند که برای ساختن جامعه نوین ایران هیچ راهی جز سرنگونی این حکومت نیست .امادر عمل مشخص برای پیشبرد چنین سیاستی هیچ سخن تازه و عمل کردی تازه جز تکرار همان گفته ها و متد های قدیمی ندارند!
دریغ از یک نوشته وراهکار برای همگرائی نیروهای اپوزیسیون در مقابل صد ها مقاله که در بررسی تکراری جمهوری اسلامی وناز وغمزه اصلاح طلبان نوشته می شود .پی بردن به مضمون نامه خاتمی به خامنه ای بعد این همه سال شناخت از او مهم تر از نیم نگاه به تحولات افراد درون خود جدائی ها و نیروها در خارج از کشور است .هنوز قادر نیستیم صمیمانه بپذیریم که امید هیچ تغیر مثبتی در جمهوری اسلامی نیست و دل بستن بر اصلاح این رژیم واصلاح طلبان جز گره زدن برباد آن هم از نوع ویران گر ومسموم کننده آن نیست .هدر دادن نیروی های سخت فرسوده شده و باقیمانده چون من وزمان اندکی که برای حداقل نسل ما باقی مانده است.
کاری که معنائی جزحمایت از رژیم،زمان خریدن برای او و تداوم بخشیدن به حکومت اسلامی معنی دیگری ندارد.
چرا نمی توانیم در این مقطع حساس که حکومت اسلامی در ضعیف ترین وضعیت خود قرار گرفته ،دامنه بریدن وسیع مردم از حکومت و اعتراضات به عملکرد های او شدت یافته بعنوان اپوزسیونی جدی و همسو وهم نوا شده باهم به جمهوری اسلامی نه بگوئیم وازمردم بخواهیم با نه گفتن به جمهوری اسلامی در عمل انتخابات ریاست جمهوری سال هزار وچهار صد را نیز بی اعتبار سازند!
کاری که حد اقل باریکه کوچکی از امید رابر قلب این مردم خسته ،سرخورده ودلسرد شده از انقلاب وحکومت اسلامی بتابند .نه به جمهوری اسلامی تاباندن نوراست بر دل ها در این سکوت دهشت انگیرجاصل از سرکوب وکشتارحاصل ازاستبداد بی حد ،تحکم،عدم پاسخ گوئی ولی فقیه بمردم برای این همه هزینه لجاجت ، حادثه آفرینی وکشانیدن کشوربه سقوطی بسیار خطرناک و مشقت بار.بارقه امیدی است در این سالهای سخت معیشت ،در این گستردگی دزدی چپاول وفساد ، در این سال های اعدام های بی شرمانه ،لبریز شدن زندان ها و کوچ ناگزیری اکثریت فرهیختهگان ،دانشمندان ،ورزشکاران وهنرمندان این سرمایه های بی بدلیل از کشور!گفتن نه به جمهوری اسلامی دادن شهامت و امید واری وهویت به افراد و باز یافتن روح مبارزه برای برکنارنهادن این استبداد قرون وسطائی است. زمینه ساز نزدیکی جریانهای مختلف اپوزیسیون هست به یک دیگر.
من که سال هاست بر همکاری وتشکیل جبهه ای از مخالفان رژیم تلاش می نمایم بازبراین نیاز جدی ،درست وتاثیر گذارهمبستگی اپوزیسیون تاکید می کنم وتمامی آرزوهای نیک خود را همراه با هم گامی نیرو های خواهان تشکیل جبهه ای گسترده برای مبارزه با جمهور اسلامی از صمیم قلب فریاد می زنم.طننین هیچ صدای نیک خواهی،آزادی طلبی و صلح جوئی ولو بسیار ضعیف هرگز در فضا، درمزرعه تاریخ گم نمی شود و نهایت به صدای اکثریت بدل می گرددمن به این صدای رسا باوردارم! ابوالفضل محققی
Kan være et billede af landkort og tekst
 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.