یادی از "قمر" در روزِ زن
07.03.2021 - 04:07
ما دستبهقلمان ايرانى در بزرگداشت روز زن با همهى عقبماندگى دردناكى كه بر جامعهمان - بويژه آنجا كه به حقوق زنان مربوط مىشود - تحميل شده، باز براى يافتن زنانى نمونه، شخصيتهاى استثنائى كم نمىآوريم؛ از طاهره قرهالعين تا نسرين ستوده، از تاجالسطنه تا نرگس محمدى، از پروين اعتصامى تا سيمين بهبهانى، از قمرالملوك وزيرى تا فروغ فرخزاد... كه هر كدام در عرصههاى متفاوتى براى گشايش درهاى بسته به روى زنان از هيچ تلاشى دريغ نكرده و نمىكنند.
از آنجا كه مدتهاست درگير شخصيت استثنائى قمرالملوك وزيرى هستم و يادداشتهاى بسيارى در مورد او از منابع مختلف برداشتهام، حالا در آستانهی هشتم مارس به رسم تبریک، چهار تكه از يادداشتهايم از كتاب "آواى مهربانى" را در اینجا مىآورم. اين کتاب كه به همت خانم "زهره خالقى" تدوين شده مجموعهاى است از خبرهای روزنامهها و خاطرات اشخاص مختلف در مورد این ستارهی درخشان آسمان هنر ایران.
*
اولين كنسرت قمر به زبان خودش (به نقل از دكتر سپنتا):
يكى از خاطرهانگيزترين حوادث زندگى من كه هيچگاه فراموش نخواهم كرد آن شب بود. جمعيتى در راه ايستاده بودند. برخى قيافههاى عصبانى و ناراحت را هم مىديدم. ترسى مرموز سراپايم را فرا گرفته بود. با آن كه تعدادى ماموران انتظامى هم مراقب اوضاع بودند با احتیاط از میان آنها گذشتم و به گراندهتل وارد شدم. چلچراغهای سالن را روشن کرده بودند و سالن پر از جمعيت بود. پس از لحظاتى، هنگامى كه پرده آلبالوئىرنگ صحنه كنار رفت، من با تاج گل زيبائى با گيسوان طلائى روى صحنه ظاهر شدم. حاضران با كف زدن و شور و هيجان ورودم را به صحنه گرامى داشتند و اين همه استقبال از يك زن تنها و بدون پشتيبان به من اميد و اعتماد به نفس داد. بىاختيار اشك شوق در ديدگانم آمد ولى سعى كردم خودم را كنترل كنم. نواى تار مرتضىخان نىداوود به دادم رسيد كه چهارمضراب را شروع كرد و كم كم فرصت يافتم كه حنجرهام را كه بر اثر فشار گريهی شوق منقبض شده بود استراحت دهم و خودم را براى اجراى آواز آماده كنم.
*
خاطره دلكش از قمر (از يك گفتگو در سال ١٣٦٨):
سال ١٣٢٥ بود كه من به راديو رفتم. خُب، خيلى دلم مىخواست كه خانم قمر يا روحانگيز را مىديدم. و بعد موقعى كه رفتم راديو، حالا نمىدانم شش ماه يا يكسال، چند وقت بعد بود كه يكبار خانم قمر را توى راهپله استوديو راديو در جاده قديم شميران ديدم. داشتند با اركسترشان پائين مىآمدند. من آنموقع حدودا بيستوپنج، شش سالم بود. حدس زدم كه او بايد قمر باشد چون صدايش را از استوديوئى كه در آن تمرين مىكردم شنيده بودم و بعد از او هم نوبت من بود كه بروم بالا بخوانم. سلام كردم.
به ايشان خيلى احترام مىگذاشتم. نگاهى به من كرد و پرسيد شما خواننده جديد هستيد؟ گفتم بله.
- اسمتان چيست؟
- عصمت. ولى استاد خالقى نامم را دلكش گذاشتهاند.
گفت: من هنوز صداى شما را نشنيدهام ولى شنيدهام كه خواننده جديدى آمده و مىخواند. اما نه شما را ديدهام و نه صدايتان را شنيدهام.
آنوقت نه نوارى بود و نه من هنوز صفحه پر كرده بودم. چند سئوالى از من كردند و بعد گفتند: دخترجان يك نصيحتى به تو مىكنم. شما اين سكه طلا را از من قبول كنيد (يك سكه پهلوى به من دادند و بعد هم مرا بوسيدند) يادت باشد اگر روزگارى وضع ماديت خوب شد به فكر روزهاى پيرىات باشى تا هيچ وقت محتاج هيچكس نشوى.
*
روزنامه کیهان ٢٦ مرداد ١٣٣٨ نوشت:
ساعت دهونیم بعدازظهر روز پنجشنبه بانو قمرالملوک وزیری که یکی از افتخارات موسیقی ملی ایران بود زندگی را بدرود گفت... متاسفانه جز چند نفر از اقوام مرحوم قمر و موسیقیدانها در منزل قمر کس دیگری حاضر نبود... عدهای زیاد از اهالی محل در جلوی در خانه او جمع شده بودند و با تاثر فراوان گریه میکردند و از اینکه هیچکس برای تشییع جنازه او نیامده است ناله و نفرین میکردند. چند زن پیر و فقیر با ناله میگفتند: دیگه کی به درد ما بدبختها خواهد رسید؟
*
مجله تهران مصور در شماره ٨٣٣ مرداد ١٣٣٨ نوشت:
جنازه قمر صبح روز جمعه براى انجام مراسم مذهبى به امامزاده قاسم فرستاده شد و پس از غسل قرار شد كه جسد را به يكى از مساجد شهر منتقل كرده و به وسيله راديو براى تشييع جنازه قمر از مردم هنردوست دعوت به عمل آورند تا روز شنبه در آن مراسم شركت كنند. متاسفانه هيچكدام از متوليان مساجد به جرم اينكه قمرالملوك وزيرى زن هنرمندى بوده است او را به مساجد خود راه ندادند و چون بيم آن مىرفت كه در نتيجه حرارت هوا جنازه فاسد گردد ناچار جنازه قمر مانند اشخاص مجهولالهويه كه ديوار بر سر آنها خراب مىشود يا زير ماشين مىروند به سردخانه پزشكى قانونى منتقل شد...
روز بعد جنازه خيلى بىسروصدا به وسيله آمبولانس وزارت دادگسترى ابتدا به منزل او واقع در تهران نو منتقل گرديد و از آنجا در حالى كه بيست نفر در تشييع جنازه او شركت كرده بودند به آرامگاه ظهيرالدوله منتقل گرديد.
*
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
کیانوش توکلی
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید