رفتن به محتوای اصلی

ریزگردهای سرطان زا در جمهوری اسلامی
20.07.2012 - 19:35

میلیونها شهروند ایرانی رنج میبرند وزندگی اشان در خطر است. یکی از مشکلات اساسی زیست محیطی در ایران هوای ناسالم و در این میان افزایش و هجوم ریزگردها و غبار سنگینی است که بخش مهمی از شهرها و مناطق روستائی ایران را فراگرفته است. گاه تمام فضای شهر از غباری زرد و سرخ آکنده شده و مردم در خیابان و کوچه با ماسک وبدون ماسک با شتاب حرکت میکنند و احساس نفس تنگی دارند. مردم از هوای سالم برای یک زندگی ساده محروم هستند، زیرا آلودگی های صنعتی و ریزگردها هوا را سنگین و مسموم کرده اند. ریزگردهابه ذرات کوچکتر از دو میکرون گفته میشود که در اثر پدیده فرسایش بادی بوجود میاید. این پدیده دردوره های خاص بطورروزافزون در شهرهای جنوبی وغربی و مرکزی و نیز تهران بیداد میکند. یکی از نتایج این آلودگی به خطر افتادن جدی سلامت شهروندان کشور ماست. مطابق بررسی سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۱۱، چند شهر ایران از جهت میزان سالانه ذرات گرد و غبار معلق در هوا از میان ۱۱۰۰ شهر از ۹۱ کشور دنیا در رده آلود‌ه‌ترین شهرهای دنیا قرار گرفتند. در سال ۲۰۱۱ میلادی سازمان بهداشت جهانی شهر اهواز را از نظر میزان ذرات گرد و غبار موجود در هوا، آلوده‌ترین شهر جهان معرفی کرد. پس از اهواز، اولان باتور پايتخت مغولستان، دومین و سپس سنندج با متوسط سالانه ۲۵۴ میکروگرم سومین شهر آلوده دنیا از نظر میزان ذرات کوچکتر از ۱۰ میکرومتر در هوا شناخته شدند.

درایران در زمینه آلودگی هوابطورعموم، دو نوع آلودگی از نظر ساختار و منشاء آلودگی‌های هوای تنفسی وجود دارند. تفاوت اصلی ریزگردها با آلودگی‌های صنعتی هوای شهرها در نحوه تولید نهفته است. یکم، منشاء تولید آلاینده‌های هوای تنفسی شهرها، مونوکسید کربن و ذرات معلق هستند که در بیشتر مواقع ابعادشان کمتر از 10 میکرون است و ناشی از فعالیت خودروها و سیستم شوفاژشهری  و تولید صنعتی میباشد. دوم، ریزگردها، که بسیار کوچک هستند ودارای منشا صنعتی نیستند. آنها به طور "طبیعی" وبه لحاظ گردش باد، سبب بروز آلودگی‌ها و خفگی هوای شهروروستا می شوند وبراحتی در دستگاه تنفسی نفوذ میکنند. هرچند این پدیده بظاهرطبیعی ودارای کانونهای گرد وغبار است، ولی پخش ماده چسبنده "مالچ پاشی" نفتی درعراق وسایر نقاط که برای تثبیت ماسه ها و شن های روان اند، این ریزگردها را متاثر ساخته و تخریب محیط طبیعی توسط انسان و بهم ریختگی و نابودی مناطق مرطوب درایران وکشورهای همسایه، این بحران را شدت بخشیده و امروز ایران قربانی عوامل نامساعد ویرانگری زیست محیطی داخلی و منطقه ای میباشد.

Missing media item.

مرگ خاموش شهروندان

 

مردم ما در ایران کنونی از آلودگی هوا رنج میبرند زیرا جان آنان در این حکومت ارزشی ندارد و انباشت پی درپی عوامل خطرناک در محیط زیست و درآب و هوای موجود، سلامتی آنان را هدف قرارداده است. "همشهری" در گزارشی تازه از:"مرگ خاموش شهروندان بر اثر هجوم ریزگردها" صحبت نمود. همشهری افزود:" مشاور زیست‌محیطی معاون ‏شهردار تهران درباره هجوم ‏ریزگردها به کشورمان گفت: این ‏پدیده یک موضوع امنیتی در ‏ابعاد کلان و در سطح ملی است ‏که دست کمی از جنگ ندارد اما ‏تا این لحظه عزمی برای رفع این ‏مشکل وجود نداشته است." (24 تیر 1391).

بدرستی صحبت از "جنگ" میشود، جنگی مخرب وآرام که بیان تخریب محیط زیست است و سلامتی انسانها را بطور مستقیم تهدید میکند. جنگی که بطرز خاموش وموذیانه سلامتی را میخورد. وحید نوروزی معاون ‏شهردار می افزاید: "وقتی ‏شاخص استاندارد آلاینده هوای ‏تنفسی شهرها از مرز 200 رد ‏می‌شود و وضعیت هوا در ‏شرایط اضطرار قرار می‌گیرد، ‏پدیده‌ای مرگ‌آور شکل می‌گیرد." ‏ وی تصریح میکند: ‏"در شرایط اضطرار آلودگی هوا، ‏خروج مادران باردار، نوزادان، ‏خردسالان، کودکان، کهنسالان ‏و بیماران از خانه، آنها را یک قدم ‏به مرگ نزدیک‌تر می‌کند و ‏جسم و جان آنها را در معرض ‏خطر قرار می‌دهد."، " پدیده ریزگردها زندگی و سلامت ‏شهروندان به ویژه اقشار حساس ‏جامعه را مورد تهدید قرار می‌دهد. ریزگردها با آلاینده ‏های هوا متفاوتند و تأثیرات آنها ‏نیز با هم تفاوت دارد اما ‏ریزگردها همانطور که از ‏نامشان پیداست به قدری ریزند ‏که به‌راحتی وارد سیستم ‏تنفسی می‌شوند."(همانجا)

همانطور که نماینده شهرداری تهران میگوید این آلودگی ناشی از ریزگردها برای بخش مهمی از مردم خطرناک بوده وبطور مستمر تمام دستگاه تنفسی و شش ها را مورد حمله قرار داده وافرادی که حساس هستند ویا از سلامتی کامل برخوردار نیستند اولین قربانیان این آلودگی جانفرسا میگردنند. بقول او این ریزگردها شبیه "حمله ‏نیروهای مهاجم است"، "این حملات، پیر و جوان را ‏در معرض خطر مرگ قرار می‌‏دهند اما تفاوت آنها در این است ‏که تهاجم نیروهای دشمن با به‌‏کارگیری انواع سلاح‌، پرسروصداست ولی هجوم ریزگردها ‏همچون اسلحه‌ای که صداخفه‏کن روی آن نصب شده باشد، ‏بی‌سروصداست. پدیده ریزگردها هوای تنفسی را ‏دچار کمبود اکسیژن کرده و ‏آرامش و آسایش را از افراد سلب ‏می‌کند." نمیتوان واقعیت را کتمان نمود. درواقع موج ذراتی نفس راحت را از ریه شهروندان می‌دزد، نگاه‌ها را تیره و تار می‌کندو ذرات میکرونی بی‌وزن و بو را داخل ریه‌های مردم می‌سازد. معاون بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی لرستان نیزدر زمینه تاثیرات ریزگردها برآنست که اختلال دردستگاه تنفسی، بروز عفونت گوش میانی، بروز بیماری های انسداد دستگاه تنفسی، بروز سرطان ریه، بروز بیماری های قلبی و عروقی و عفونت حاد دستگاه تنفسی از جمله تاثیرات ریزگردهای بر روی سلامت انسانها است.(سایت بی باک، 27/2/1390)

بنابراین خطرات ناشی از این ریزگردها بسیار فراوانند و متاسفانه آسیب های جامعه در عرصه سلامتی با دقت مورد ارزیابی قرارنمیگیرند. دریک بررسی تخصصی ریه  که به تازه گی از سوی "انجمن آسم و آلرژی ایران" در تهران انجام شده،آمده است که نشانه های آسم بین تهرانی‌ها بسیار بالا بوده و از شیوع 35 درصدی در پایتخت برخوردار است. دکتر ابراهیم رضی با اشاره به اینکه مردم تهران در گذشته تنها از آلودگی هوای ناشی از انواع آلاینده‌های صنعتی همچون حرکت خودروها و فعالیت کارخانه های صنعتی رنج می‌بردند، گفت: در دو سه سال اخیر آلودگی ناشی از گرد و غبار نیز به آلاینده‌های تهران اضافه شده و شرایط را برای تنفس مردم این کلان شهر از گذشته دشوارتر کرده است (خبرانلاین 21/3/1391). او میگویدهجوم این دو نوع آلودگی به تهران، عامل ایجاد و تشدید بیماریهای انسدادی، عفونی و ریوی از جمله سرطان ریه میباشد و افراد دارای زمینه و سابقه بیماری‌های مزمن ریوی، نسبت به اشخاص سالم از آلودگی هوا بیشتر آسیب می‌بینند. با توجه به این که بیماریهای سرطان ریوی از دوره طولانی برخوردارند، آثار منفی آلودگی‌ هوای امروز تهران چند دهه بعد با شدت بیشتر بروز کرده و پیش آمدهای خود را نشان خواهد داد. اوبرآنست که باریزگردها سرطان و ایست قلبی افزایش خواهد یافت. دکتر رضی اضافه میکند:" تا دو دهه پیش بروز سکته قلبی در افراد زیر40 سال بسیار نادر بود، در صورتی که در حال حاضر این موضوع بسیار شایع شده و بسیاری از اشخاصی که سن آنها کمتر از 40 سال است نیز دچار حملات قلبی می‌شوند." (همانجا)

ازدیدگاه این متخصص وبسیاری از آگاهان دیگر این امر ناشی از پدیده ریزگردها و افزایش آلاینده های مسموم کننده است. بنابر گزارش های دولتی درسال 1390 استان کرمانشاه 200 روز در سال در فضای آلوده ریزگردها تنفس کرده است. بعلاوه 12 درصد مرگ شهروندان در این استان ناشی از این پدیده بوده و بعلت همین آلودگی بیماران مبتلا به سرطان 14 درصد افزایش یافته اند. متخصصین پزشکی همه بر اثرات مخرب این ریزگردها روی سلامتی انسان تاکید میکنند و از جمله آنها روی جنبه سرطان زا بودن  این آلودگی ها توافق نظر دارند. ما زندگی خودرا از طبیعت سالم میگیریم و مرگ خودرا نیز از طبیعت آلوده بمیراث می بریم. کشوری که قادرنیست زیستبوم با کیفیت به مردمش عرضه کند بناگزیر زندگی آنان را تباه خواهد کرد. درتامین این زندگی سالم مدیران و مسئولان سیاسی  نقش بسیار حساسی ایفا میکنند. هرچقدر بینش و رفتار آنان تابع منافع سوداگرانه اقتصادی و جاه طلبی های ناسالم باشد به همان میزان ویرانگری سیاست اشان در مدیریت جامعه، کشنده تر خواهد بود

فقدان مدیریت مالی و سیاسی شایسته

علیرغم این خطرات، در نزد مسئولان "عزمی برای رفع" این فاجعه وجود ندارد. بی مسئولیتی دستگاه دولتی، عدم حساسیت مدیران و تاراج پولهای کلان ناشی از فروش نفت جهت بودجه نظامی و اتمی، تراژدی زیست محیطی و سلامتی مردم را بدست فراموشی سپرده است. در ایران نهادی که موظف به مدیریت امور محیط زیستی است، "سازمان محیط زیست کشور" میباشد. واقعیت اینستکه این نهاد فاقد شایستگی و مهارت  وتوان بوده و هیچ بودجه ای در زمینه مبارزه علیه ویرانگری ها زیست بومی ندارد ووجودش بیشتر جنبه نمایشی وتبلیغاتی دارد. به جدول زیر توجه کنید، طی دوسال اخیر بودجه اداری و بوروکراسی این سازمان دولتی افزایش یافته ، حال آنکه بودجه ویژه برای مهار ریزگردها و بازسازی تالاب های کشور کاملن برداشته شده و حذف گشته است (منبع آمار همشهری 10 خرداد 1391). در نظر داشته باشید که بودجه ایران در سال 1390 مبلغ 540 هزار میلیارد تومان (معادل 350 میلیارد یورو) بوده است. درحالی که مبلغ ناچیز 100 میلیارد تومان در بودجه سال 90 به مجموعه مسائل زیست محیطی ایران اختصاص داده شده بود، بودجه برای تبلیغات قرآنی و کنکور قرآنی یعنی یکی از زمینه های تحمیق مردم 800 میلیارد تومان در نظر گرفته شده بود. حال همین مبلغ ناچیز 100 میلیارد تومانی در زمینه زیست محیطی در بودجه 91 حذف میشود. من بارها تکرار کرده ام که این حکومت باقصد تخریب در زمینه زیست محیطی عمل میکند و همین حذف بودجه و عدم انتشار آمار درست وسازمان یافته وبالاخره نبود یک نهاد موثردر مدیریت امور زیست محیطی بروشنی گویای این امر است. به جدول زیر نگاه کنید. در بخش هزینه بوروکراسی اداری بودجه افزایش یافته، حال آنکه در بخش دوم که متعلق به پروژه مهار ریزگردها میباشد، بودجه حذف شده است.

بودجه هزینه جاری واداری سازمان محیط زیست
1390 21 میلیارد تومان
1391 23 میلیارد تومان
بودجه ویژه برای مهار ریزگردها وسازماندهی تالاب های کشور
1390 100 میلیارد تومان
1391 حذف بودجه

 

 علل پیدایش ریزگردها کدامندتوجه کردید؟ بودجه نازل جهت مهار ریزگردها در بودجه دولتی حذف شده است. بعلاوه مسئولان عادت کرده اند که فاجعه بیافرینند و خود با فاجعه زندگی مردم سلطه گری کنند و ومردم را به "رحمت و بخشش خداوندی"  حواله دهند. وقتی کمبود باران است، آیت الله ها ازافراد میخواهند تا دعا کنند، هنگامیکه مردم در بیماری و رنج بسرمیبرند، آیت الله ها آنها را تشویق میکنند تا به زیارت امامزاده و حرم رفته و سفره بیاندازند تا سلامتی خودرا بدست آورند. بدوراز هرگونه خردگرائی و تلاش علمی، نظام دینی مردم را در بی اطلاعی ونادانی نگه میدارد. این رژیم به نیازهاو آسایش زندگی مردم بی توجه است و محیط زیست سالم برای حاکمان بدون اهمیت است. بارها وبارها دیده ایم دولت و وزارت خانه هائی مانند وزارت نیرو ونفت  در تخریب محیط زیست میکوشند، نمایندگان مجلس اسلامی که بخش مهمی از آنان دزد و قاتل و تبهکار هستند، بودجه ناچیز برای بحران دریاچه ارومیه و بودجه مقابله با گردریزها را حذف میکنند. بنابراین هوای سالم و محیط زیست برای شهروندان ایران فاقد مدیریت درست و بودجه لازم میباشد. در جمهوری اسلامی آزادی سرکوب میشود و زندگی انسانها به تباهی کشیده میشود، این نظام دینی بیماری زا و سرطان زا میباشد. دریک کشور عادی وبا حکومتی که حداقل مسئولیت را داشته باشد بحران ریزگردها با بی تفاوتی مواجه نمیشود، حال آنکه دولت اسلامی نه تنها بی توجه است ودروغ میگوید، بلکه به ویرانگری های خود ادامه میدهد. هرسال ثروت وپول کلانی برای تبلیغات مخرب اسلامی و حرم ومسجد ساختن وکمک به دیکتاتور سوریه و بنیادگرایان لبنانی و فلسطینی صورت میگیرد، هزینه کلان طرح های  جاسوسی وسرکوب مردم وفعالیت تبهکارانه وخطرناک اتمی براحتی مهیا میشود، ولی بودجه برای شرایط زیست محیطی و بهداشت و سلامتی مردم در نظر گرفته نمیشود. اینست واقعیت این حکومت دینی دربرخورد بمسائل زیست محیطی درایران.

در دوران پیشین زمین شناسی، منطقه (ایران، عراق، سوريه، عربستان و شمال آفريقا) شاهد توفان گرد وغباربا شدت زياد بوده است. وجود تپه های ماسه ای گسترده و بلند همانند آنچه در خوزستان و ربع الخالی عربستان مشاهده میشود حاكی از اين امر میباشد. ربع الخالی منطقه‌ای بیابانی و شنی گسترده‌ ومساحت آن در حدود ۶۴۰٫۰۰۰ کیلومتر مربع می‌باشد، این منطقه مشهور است به باد و توفانهای بسیار قوی و شدید در زمستان و تابستان، بنا براین در تمام سال در ربع‌الخالی گرد و خاک برپاست ودرآن تپه‌های ریگ روان و تلماسه‌ها در حال حرکت می‌باشند. در دوران خشکسالی زمین و توسعه بیابانزائی در جهان ودرمنطقه، اینگونه توفانها ماسه ای ویا موج ریزگردها کم وبیش وجود داشته است. در دوران اخیر عوامل طبیعی و خرابکاری در مکانیسم های طبیعت توسط انسان، زمینه خیزش های مجدد توفان ماسه ویا ریزگردها را فراهم ساخته است و زندگی میلیونها انسان را در کل منطقه خاورمیانه و خلیج فارس در معرض خطر قرارداده است. در ایران این آلودگی وبا این ابعاد بیسابقه است.

با توجه بآنچه گفته شد اولین پرسش، درباره منشا پدیده ریزگردهامیباشد. شرایط افزایش گرمایش اقلیمی و پیشروی  مناطق کویری در سطح جهان یک امر واقعی است وتمام کشورها به درجات گوناگون از این پدیده منفی متاثر میباشند.

عوامل اقليمی مانند باد، بارش، درجه گرما و ویژه گی های خاكی مانند رطوبت، ميزان شوری، استحكام و پوشش گياهی سطح خاك، مسیر رودها و دریاچه ها در پیدایش ویا عقب نشینی ریزگردها تاثیر مستقیم داشته است. یکی از مشخصات دوران اخیر افزایش بیابانزائی و نابودی مناطق مرطوب و پوشش های گیاهی در منطقه وایران بوده است.

 

همانطور که مهندس حميدرضا عباسی، عضو هيئت علمی بخش بيابان مؤسسه تحقيقات جنگلها و مراتع مطرح میکند تغيير سیستم آبی كه با احداث 17 سد روی رودخانه های دجله، فرات و كرخه صورت گرفته است موجب كاهش رطوبت خاك در دشتهای رسوبی ميان رودان (بين النهرين) و خشك شدن هورهای هويزه، سعديه و شويجه شده است. با كاهش ميزان رطوبت خاك، از يك سو بستر فرسايش باد وذرات خاك كمتر شده و ريزگردها با كمتر بادی شروع به حركت می كنند و از سوی ديگر کم شدن رطوبت، شوری خاك افزايش می يابد و شست وشوی طبيعی خاكها صورت نمیگيرد. با افزايش نمك در خاك، ساختمان خاك قوام خود را از دست داده و به شكل پودر مانند درمی آيد. با كاهش رطوبت خاك پوشش گياهی طبيعی كه همانند بادشكن عمل می نمايد نيز كمتر شده و سطح خاك آماده فرسايش مي شود. عوامل برشمرده دست به دست هم داده و چرخه شكل گيری توده گسترده ريزگردها را كامل می نمايند.(سایت بی باک 21 خرداد 1391)

 

در دشت سيستان در شرق ایران نيز پدیده های همسان روی داده است. رود هيرمند از افغانستان شروع و به دریاچه های هامون پوزك، صابری و هيرمند در داخل دشت سيستان میرسد. با ساخت سدهائی مانند "كمال خان" در افغانستان و برداشت های ناروا و غیر اصولی در طول رودخانه، به دليل افزايش جمعيت و افزايش سطح زيركشت در افغانستان، مرگ آرام دریاچه های هامون شکل گرفت. با خشك شدن هامونها وتقلیل مناطق مرطوب، شرايط برای افزایش گردوغبار مهيا شد و عملکرد ريزگردها به دشت سيستان، جنوب افغانستان، غرب پاكستان و گذرگاه آبی عمان گسترش یافت.

در واقع عدم رعایت قوانین طبیعی و برهم زدن اکوسیستم موجود، ایجاد سدها و طرح های سوداگرایانه و تکنوکراتیک، عدم سرمایه گذاری برای تثبیت 122000 هکتارتپه های ماسه ای خوزستان، فقدان همکاری های منطقه ای و عطش برای جنگ و رقابت های مخرب میان همسایگان وتخریب مناطق آبی و مرطوب، همه وهمه، چنین نتایج ناهنجاری را بوجود آورده است. خشکاندن تالاب های بسیار وسیع در عراق توسط رژیم صدام در جنگ با ایران، بمنظور اهداف نظامی و لشگری وتولیدی، وخشک شدن تعداد قابل توجهی از دریاچه های کشور از دلایل اساسی خشک شدن مناطق مرطوب و در نتیجه تولید گرد وغبار انبوه در ایران و نزد همسایگان میباشد. تالاب خشک شده هورالعظیم در عراق ونیز در قسمت ایرانی آن، ضربه مهلکی به محیط زیست این منطقه بشمار میاید. اقدامات ترکیه وسوریه و عراق جهت سدسازی روی آب دجله وفرات ونیز اقدام ایران روی کارون بلحاظ ایجاد سدهای متعدد و خشک شدن برخی از آبراههای فرعی، عوامل دیگر افزایش خشکی در منطقه وبناگزیر توسعه گرد وغبار و ریزگردها میباشند. ریشه خیزش ریزگردها فقط تغییرات طبیعی نیست، بلکه بویژه مجموعه عوامل بالا این نابسامانی ها را بوجودآورده اند. کسانی هستند که بنادرست جنبه طبیعی را اساس قرارداده وانسان رابدون مسئولیت جلوه میدهند، در صورتی که مسئولیت انسانی وسیاسی در این آلودگی ها و فاجعه زیست محیطی، درجه اول است.

به جنبه های دیگر سیاست داخلی توجه کنیم. سیاستهای داخلی جمهوری اسلامی یک عامل بزرگ در تخریب محیط زیست ایران میباشد. افزایش خشکی ها بطور عمده نتیجه خرابکاری و عدم لیاقت دستگاه ادرای حکومتی است. خشک شدن زاینده رود در بخش شرقی آن و خشک شدن تالاب گاوخونی و خشک شدن چند دریاچه در استان فارس و نیز بحران دریاچه ارومیه و روند مرگبار آن، علت اساسی دیگری در رشد مناطق خشک و خیزش غبار و ریزگردها درایران بشمار میاید. اکثر متخصصان ایران برآنند که از بین بردن منابع آبی مانند تالاب‌ها، دریاچه‌ها و رودخانه‌ها در حوضه‌های آبریز بین‌النهرین (میان‌رودان)، رودهای کرخه و کارون و همچنین تمامی حوضه‌های آبریز داخلی ازدریاچه ارومیه گرفته تا زاینده رود شرقی و بختگان و هامون یکی از مهم‌ترین عوامل گسترش ریزگردها در خاورمیانه وایران است. در ایران وقتی پوشش گیاهی ضعیف میشود، وقتی جنگلها بمرور نابودمیشوند، وقتی که تالاب ها به بحران و زوال کشیده میشوند، وقتی دریاچه ای مانند ارومیه بخش وسیع آب خودرا از دست میدهد و دشت نمک بدور آن شکل میگیرد، وقتی با بیابانزائی مبارزه نمیشود، وقتی مصرف آب در کل ایران بطرز ناروا صورت میگیرد و وقتی که ما در منطقه ای نیمه خشک وبا کویرهای ماسه ای انبوه هستیم وبالاخره دردنیائی هستم که متاسفانه گرمایش زمین روبافزایش است وتلاطم جوی و اقلیمی روبگسترش است، بله در چنین شرایطی محیط زیست فرسوده میشود ورو به ویرانی میرود ودر همین بستر پدیده ای مانند ریزگردهای بیمار کننده و سرطان زا رقص مرگ خودرا دامنه  وقدرت میدهند.

دربرابر موج سنگین ریزگردها چاره چیست؟

میلیونها ایرانی با پدیده ریزگردها مواجه هستند و زندگی آنها در خطر است. میلیونها شهروند ایرانی بارهاو بارها به ابراز ناراحتی و اعتراض پرداخته اند؛ میلیونها شهروند خوزستان و سنندج و تهران که از محیط زیست سالم محروم بوده بطور مستقیم با این غبار مرگبار دست بگریبان میباشند، بیش از بیست ودو استان ایران در معرض این موج آلودگی و مرگ هستند. چکار میتوان کرد؟ تا بحال پیشنهادهائی طرح گشته اند، آنها عبارتند از:

چاره یکم: وزارت بهداشت جمهوری اسلامی با توجه به تاثیرات مخرب گرد و غبار بر سلامت افراد به ویژه افراد آسیب پذیر مانند نوزادان، کودکان، نوجوانان، سالخوردگان، بیماران تنفسی و قلبی، طی اطلاعیه ای اقدامات پیشگیرانه را در زمان بروز پدیده ریزگرد تشریح کرده است. این اطلاعیه به شهروندان توصیه میکند: "هنگام بروز پدیده گردوغبار از فعالیت در خارج از منزل خودداری کرده و در صورت الزام به فعالیت در هوای آزاد، زمان آن را به حداقل ممکن کاهش دهند. افراد باید از ورزش سنگین به ویژه در صورتی که دارای مشکلات تنفسی و آسم هستند، خودداری کرده و در منازل خود بمانند و درها و پنجره ها را بسته نگه دارند." این پیشنهاد چه چیز را حل میکند؟ روشن است که پیشنهاد دولتی  کارساز نیست وبهیچوجه راه حل منطقی بشمار نمی آید، زیرا چاره اساسی این گرفتاری نمی باشد. اگر اینگونه وقایع استثنائی باشد وبا پیشگیری  و اخبار لازم باشد ، پیشنهاد دولتی قابل فهم است، حال آنکه این پدیده طی سه سال اخیر یک روند نگران کننده روبرشد را نشان میدهد.

چاره دوم: برخی متخصصان استفاده از ماسک را پیشنهاد میکنند، ولی تاکید دارند که استفاده از ماسک های معمولی به علت آن که منافذ آن ها درشت تر از دو و نیم میکرون است و ریزگردها به راحتی از آن عبور می کنند، تاثیر چندانی در جلوگیری از ورود این نوع غبارندارند. آنها میگویند ماسک های فیلتردار(ان 95) برای مقابله با ذرات معلق در هوا مناسبتر میباشد. اینگونه راه حلها در هنگامی که آلودگی پخش شده است بطور مسلم باید مورد استفاده قرارگیرد، ولی راه بنیادی بشمار نمی آید. بهرحال همکاری با نهادهای پزشکی و متخصصین لازم است تا اقدامات فوری ویاسیاست های پیشگیرانه در زمینه بهداشت و پزشکی تنظیم گردد. افزایش تنگی وحملات تنفسی و سکته‌های قلبی یکی از اثرات خطرناک این آلودگی است. سالمندان و کودکان بسیار آسیب پذیر میباشند. ریزگردها به راحتی از راه سیستم تنفسی وارد بدن وسیستم گردش خون میگردنند و با بالا بردن غلظت خون باعث گرفتگی رگ‌ها شده و با پوشاندن بافت ریه به کاهش سطح اکسیژن‌گیری ریه میانجامد. همکاری گسترده با وزارت بهداشت، تهیه آمارمربوط به بیماران مربوطه، تنظیم برنامه های بهداشتی و آموزشی درباره سلامت شهروندان ونیز مطالعه شرایط مشابه در دیگر کشورها از جمله اقدام های لازم در این زمینه است.

چاره سوم: متوقف ساختن سدسازی ورعایت حقابه زیستبوم پائین دست سدها یکی از سیاست های مهمی است که باید دردستور کار قرارگیرد. سدسازی در ایران بطور عمده در خدمت منافع مالی سپاه پاسداران و شرکتهای وابسته بآنست و فاقد کارشناسی دقیق و همه جانبه و فاقضرورت میباشند. تخریب مناطق گیاهی و جنگلی و کوچ دادن اجباری خانواده ها نتیجه شوم این سیاست میباشد. مانند بسیاری از متخصصان دکتر حسین آخانی عضو هیئت علمی دانشکده علوم دانشگاه تهران میگوید:"سد سازی از مهمترین پروژه هایی است که بایستی متوقف شود. رودخانه ها شریان طبیعی حیات در زیستکره هستند. قطع این شریان منجر به سکته طبیعت شده و اگر مسئولین وزارت نیرو و شرکتهای تابعه همچنان بر ادامه روند سد سازی - که آخرین آن پروژه ساخت بزرگترین سد قوسی جهان در بختیاری است- اصرار ورزند، فرزندان ایران و بخصوص مردم بومی اولین قربانیان این سدها هستند. قربانیان بعدی تا هزاران کیلومتر کسانی هستند که مجبور به تنفس ریزگردهایی می شوند که آب ذخیره شده در پشت سد می توانست جلوی برخاستن آنها را بگیرد."(سایت موژ، 20 خرداد 1391). می توان با یک برنامه چند ساله راههای اصلاح الگوی مصرف آب و افزایش میزان بهره وری آن در کشاورزی را به اجرا گذاشت تا جلوی هر گونه نیاز جدیدی به آب گرفته شود. احداث هر سد تنها به فربه شدن درآمد شرکتهای سد سازی کمک می کند و مشکل ریزگردها را هر روز تشدید می کند.

چاره چهارم: احیای تالاب ها و رودها ودریاچه های خشک شده یکی از راه حل های اساسی بشمار میاید. ایجاد جنگل های تازه جهت شکستن مسیروسرعت حرکت بادهای ماسه ای و ریزگردها ومبارزه جهت بیابانزدائی از جمله اقدامات لازم و فوری بشمار میروند. حفظ باغها و پوشش های گیاهی به رطوبت هوا کمک نموده وحرکت ریزگردها را محدود می نماید. با تخریب سیستم طبیعی و اکوسیستم های کشوری بناگزیر نابسامانی های تازه تولید میشوند. محیط زیست نباید تابع سودآوری بلافاصله و اقدامات یک جانبه باشد، تمام اجزای طبیعی با یکدیگر پیوند درونی دارند. این تعادل و هماهنگی ارگانیک باید حفظ شود، در غیر اینصورت اولین بازنده انسان و امر زیستبومی است.

چاره پنجم: همکاری با عراق و عربستان وترکیه و پاکستان و افغانستان برای تنظیم طرح های اکولوژیکی و چاره اندیشی در برابر افزایش خشکی و توفان ریزگردها، یک محور اساسی بشمار میاید. مسائل زیست محیطی در یک کشور پیوند های محکمی با عوامل خارجی و بین المللی دارند. آتشی که در خانه ماست مشکل دیگران نیز میباشد وبا دیگران باید طرح ریخت و باکمک دیگران راه اصولی را بایدپیدا کرد. بجای جنگ افروزی و جاه طلبی های حکومت دینی و مستبد حاکم در منطقه، ایران میتوانست نقش لیدروپیشگام داشته باشد ودر راستای مبارزه علیه خرابی های زیست محیطی  با قدرت عمل کند. متاسفانه دیپلوماسی رژیم موجودجز تحریک و تروریسم و جنگ افروزی چیز دیگری نیست.

بعنوان کارشناس محیط زیست معتقدم ویرانگری و مشکل زیست محیطی شهرها وشهرستانها و روستاها و به طور مشخص آلودگی ریزگردها، مسائلی ناشناخته، فرعی، لوکس و تجملی نبوده و نیست، بلکه یک امر حیاتی است (1). آلودگی ریزگردها، سلامتی میلیونها ایرانی را تهدید میکند. این پدیده مخرب سرطان زا، تعادل روحی و جسمی مردم را نشانه می‌رود و با جان شهروندان سرو کار دارد.

جلال ایجادی

استاد دانشگاه در فرانسه

17 ژوئیه 2012

idjadi@free.fr

پا برگی 1: برخی نوشته پیشین من در این زمینه عبارتند از:

رودهای بیمار و دریاچه های سوخته ایران [۱۷ فوريه ۲۰۱۲] 
 جمهوری اسلامی برای نفت، پارک ملی "نایبند" راتخریب می کند [۲۶ ژانويه ۲۰۱۲]

  بررسی بحران اکولوژیکی دریاچه ارومیه [۲۲ سپتامبر ۲۰۱۱]

  بحران و مبارزه اکولوژیکی و اجتماعی در ایران [۲۸ اوت ۲۰۱۱]

  درختانی که برای پول قتل عام شدند [۱۶ اوت ۲۰۱۱]

  جمهوری اسلامی زاینده رود و تالاب گاوخونی را نابود کرد [۰۵ ژوييه ۲۰۱۱]

 ویرانگری زیست محیطی در ایران توسط رژیم جمهوری اسلامی [۲۸ ژانويه ۲۰۱۰]

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.