شاهزاده!
در مهر ماه ۱۳۹۹ خورشیدی، برای «آغاز [به] گفتگو» با «هم وطنان و هممیهنان» «پیمان نوین» را پیش آوردید و دست یاری به سوی «همه نیروهای سیاسی دمکراسی خواه، فارغ از گذشته و گرایش سیاسیشان ... دراز» کردید. ایرانیان پیشنهاد شما را پاس داشتند چون با نگر آن به روزگار سخت ایرانی، مبارزه با نظام ولایی و دورنمای
ایرانیان به پشتیبانی پیمان آمدند چون « نگران اکنون و آینده ایران» هستند و میدانند که حکومت اسلامی دستآوردی جز «انزوا، فروپاشی اجتماعی، تبعیض، خفقان، سقوط آزاد اقتصادی، سر خوردگی و ناامیدی» ندارد و «اصلاحپذیر ... و ... درخور نام ایران نیست».
ایرانیان دست گشوده شما را فشردند چون میدانند که «سکوت ... و بیعملی ... فاجعه... به همراه خواهد داشت» و نیز این که «ما» «بزرگترین قدرت ماست» و چون ایرانیان برای «نجات ایران» «اختلافات و خود بزرگبینی و برتریجویی» را به کناری نهند و «... مسئولیت میهنی ... بر دوش [بگیرند] ... و تک تک ... تلاش... [کنند] » و با روامداری «آرا و عقاید یکدیگر ... اعتراض» کنند و به دیگر سخن «باهم و در کنار هم» باشند، آن گاه بیتردید «... از سرکوبگران نیرومندتر[ند]» و گام به راه «... آزادی و رفاه ... میگذار[ند]».
ایرانیان آزاده فراخوان به گفتگو گردِ «پیمان نوین» را پاس داشتند، چون به روشنی آوردید که در پی «قدرت سیاسی» نیستید و بلکه در پی سامانهای هستید «که در آن قدرت ... [نه] در انحصار فرد و گروه ... [بلکه] بر پایه خرد جمعی، مشارکت عمومی و مسئولیت پذیری شهروندی ... [باشد]... [تا] ... مردم ایران ... در تصمیم گیری ... به یک اندازه سهیم باشند ... ... [و] هیچ کس به دلیل باورهای خود شهروند درجه دو [نباشد] و ... حقوق اقلیت [حتی] از سوی حکومت اکثریت پایمال [نشود و به دیگر سخن، تنها گزینه پسندیده] حاکمیت مردم ایران [باشد و بس]. »
شاهزاده!
پیمان اما، پیروی نیست و بلکه دو سر دارد. ایرانیانی که پیمان بستند، آن را پی گرفتند و پیش بردند. بر شما هم هست که چنین کنید. رمز پیروزی پیمان، به ویژه پیمانی که پشتوانه قانونی ندارد تا سرپیچی از آن پیگرد قضایی و انتظامی داشته باشد، در پایبندی و راستی (شفافیت).
شاهزاده!
پایبندی یعنی آن که هموند پیمان آن چه را بر گردن گرفته به یک باره رها نکند تا به کار دیگری پردازد.
درست یا نادرست، کم نیستند کسانی که شما را پایبند پیگیر نمیدانند و به داستانهای نیم مانده «بنیاد میهن»، «شورای ملی ایرانیان»، «ققنوس»، «فرشگرد» و دیگر اشاره میکنند.
به «پیمان نوین» مهر ماه ۱۳۹۹ هم چندان پایدار نماندید. بسیاری از ایرانیان، به ویژه آنها که از باورهای سیاسی دور از پادشاهی خواهی و به ویژه پادشاه پرستی میآمدند، کار آن پیمان را پی گرفتند و در پی انجمن و نامه شدند. اما هنوز کار به سامان نرسیده، شما بیپاسداشت ساعتها کار و کوشش ایشان، به کارزار «نه به جمهوری اسلامی» پرداختید.
کارزار «نه به جمهوری اسلامی» نه پایبندی به هواداران «پیمان نوین» بود و نه به مردمی که پیش تر و به روشنی گفته بودند که: «جمهوری اسلامی؛ نمیخوایم نمیخوایم»، «اصلاح طلب، اصول گرا، دیگه تموم ماجرا »، «دشمن ما همینجاست، دروغ میگن آمریکاست»، «رهبر بیکفایت، استعفا، استعفا»؟ کارزار «نه به جمهوری اسلامی» از پیشنهاد «پیمان نوین» خود شما هم پس تر بود که در آن آمده بود : «گام نخست ... گذار از جمهوری اسلامی است ... و تنها آلترناتیو مقبول [گزینه پسندیده]، حاکمیت مردم ایران است».
«نه به جمهوری اسلامی»، آن هم در آستانه انتخابات خرداد ۱۴۰۰، کمتر از انتظار بود، اما بگیریم به جا بود! جای آن نبود برای رنجه کوشندگان «پیمان نوین» اندیشهای میداشتید و با ایشان رایزنی میکردید؟ با چنین رویکردی، چه تضمینی است که اگر ایرانیان به کارزار پیوستند، آن را هم را نیمه کاره نگذارید و باز هم به دنبال کار تازهای نروید؟
زمانی که دست پیمان گشودید و ایرانیان آن را فشردند، آنگاه اگر کاری دگر کنید، به روشنی آب به آسیاب کسانی ریخته اید که با روشن بینی یا بد دلی، میگویند که به پیمان و پایبندی شاهزاده رضا پهلوی اعتمادی نمیتوان داشت. نه این است که اگر یکی دو از کارهایی که خود برانگیخته اید به سرانجامی رسیده بود، پس از چهل و دو سال، دیگر نیازی به کارزار «نه به جمهوری اسلامی!» نبود؟
شاهزاده!
گفتیم که رمز پیروزی پیمان پایداری و راستی است. پایداری را دیدیم، به راستی (شفافیت) بپردازیم. راستی یعنی این سوی پیمان نکتهای را پوشیده ندارد که بر تصمیم پیوست و گسست سوی دیگر تاثیرگذار تواند بود.
ما ایرانیان میدانیم که شما پر آوازه ترین چهره اپوزیسیون در درون و برون مرز هستید، اما نمیدانیم چه نقش و مسئولیتی در اپوزیسیون به گردن گرفتهاید؟
میدانیم که ایران را دوست میدارید، اما نمیدانیم روزی که نظام ولایی رفت آیا زندگی در فرنگ را بر میدارید و به میهن باز میگردید؟
میدانیم که پس از گذر از نظام ولایی، حق انتخاب میان پادشاهی و جمهوری با مردم است، اما نمیدانیم که آیا شما نامزد این و آن هستید؟
میدانیم که در دوران جهانروایی، مبارز سیاسی و مدنی ایرانی نمیتواند فرنگیها را نادیده انگارد، اما نمیدانیم که شما با کدام فرنگی نشست و برخاست دارید و چه میگوید و چه میشنوید؟
میدانیم که مبارزه با نظام ولایی نیازمند منابع است، اما نمیدانیم که آیا شما از فرنگی کمک میگیرید و اگر آری برای چه کاری؟
میدانیم که همکارانی دارید، اما نمیدانیم کدام رسمی و کدام به دلخواه به همراه شما به دیدار نیروهای سیاسی میآیند؟
میدانیم که با کوشندگان ایرانی نشست و برخاست دارید، اما نمیدانیم چرا در درهای بسته؟
کار ارزنده و به یاد ماندنی است اگر هر از چندی گزارش راستی از کردههای خود به مردم دهید.
شاهزاده!
همای فّرهی، بر دوش شما نشسته! پرآوازهترین چهره اپوزیسیون در درون و برون مرز هستید و دیدار سرآمدان ایران و انیران بر شما آسان است. برای آن که همای فّرهی بماند و ایران برهد، هموندی دستههای سیاسی را به کناری گذارید و نماد مشروطه ایرانی را به گردن گیرید.
ایرانیان همچنان که حق ایشان است باورهای رنگارنگ دارند و دستههای گوناگون به راه انداختهاند، نقش شما اما، نه آن است که دستینهای بر کارزاری بگذارید که ایرانیان دیگری، حالا به هر دلیل، با آن همداستان نیستند. بر شماست که بر فرای گروهها، نماد و نمود مشروطه ایرانی باشید و در نزدیک کردن ایرانیها آنها بکوشید. چه ایرانیان به پادشاهی رای دهند، چه به جمهوری؛ چه نامزد حکومت باشید یا نه؛ مشروطه خواهی بزرگ ترین سودی است که برای ایران میتوانید داشت.
شاهزاده!
هدف ملی برپایی دمکراسی و مشروطه است. انتخاب میان پادشاهی و جمهوری بماند به رای مردم. تا آن زمان شما هم نماد مشروطه خواهی برای پادشاهی و جمهوری بمانید.
اگر آزادی خواهان، انتخاب میان پادشاهی و جمهوری را به رای مردم وا میگذارند، تنها شهریار نمادین و نخست وزیر نهادین، را گزینه میدانند. چنین پادشاهی قدرت و مسئولیتی برای رتق و فتق امر همگانی ندارد که اگر انتخابی نبود مردم سالاری خدشه دار شود. اگر پادشاهی نمادین نباشد، مورد پذیرش آزادی خواهان نمیتواند بود و اگر بود، جای نگرانی نیست.
وانگهی همه چیز را انتخابی خواستن نادرست است. چه فرق است میان نهاد (Legislation) و نماد (Symbole). نهاد زندگی اجتماعی را سامان میدهد و مردمان را از ستیز با یکدیگر باز میدارد. منتسکیو در «روح القوانین» نهاد را سامانه سیاسی حکمرانی مردمان میداند. روشن است که آزادی خواه برای امر همگانی جز نهاد انتخابی نمیتواند پذیرفت. اما، نماد، یا به سخن برخی، نهاد فرهنگی، همواره انتخابی نیست و نمیتواند بود. آیا میبایستی هر از چندی برای انتخاب زبان مشترک یا جشن سال نو مردم را به پای صندوق رای فرا خواند؟
همه چیز را انتخابی خواستن، اگر از سر ناآگاهی نباشد، از سر کج اندیشی و مردم زدگی است با این خیال که اگر پادشاه را هم انتخابی بخواهیم، آن گاه مبارزین پادشاهی ستیز، نرم میشوند و به جبهه مشترک میأیند. چنین نیست! مبارزینی که پادشاهی مشروطه را، حتی با انتخاب مردم نمیپذیرند، گسستگان از پادشاهی و روی آوردگان به «میهن بان» و «دولت بان» را هم نخواهند پذیرفت.
شاهزاده!
به شعارهای سلبی، همچون «نه به جمهوری اسلامی» بسنده نمیتوان کرد چه راه پیش رو نمینماید. به جاست که زین پس گرد اصول مشروطه انجمن کنیم و بر همین پایه شعار دهیم. اصول مشروطه را ایرانیان آزاده میشناسند و میشناسید و همواره خواستهاند و میخواهید. بر پایه این اصول پیمان را نو کنیم:
۱) اعلامیه جهانی حقوق بشر همچون سند مادر
۲) پاسداشت یکپارچگی ایران و یک ملت و ایران سرای همه ایرانیان و یک ایرانی، یک رای
۳) حکومت دموکراسی و وانهادن انتخاب میان پادشاهی و جمهوری به مردم
۴) اقتصاد بازار بنیاد به جای اقتصاد دولتی، کارآفرینی به جای رانت خواری، تولید به جای مصادره اموال و فراهم آوردن تامین اجتماعی و آموزش و سلامت و امنیت برای توانمندی همه ایرانیان
۵) همخوانی با و پیوستن به پیمانهای بینالمللی و به ویژه نزدیکی به کشورهای دمکراتیک.
چند و چون هر یک از این اصول میماند به گفتگوی و رای آزاد ایرانیان
شاهزاده!
نظام ولایی هرگز تا بدین پایه به هم نریخته و ایرانیان به این گستردگی از آن رو نگرداینده بودند. اگر نماد مشروطه را به گردن گیرید، از پیمان تا ایران راهی نیست!
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید