بجای سوگنامه
روز ۴ خرداد ١۴٠٠ قلب اسماعيل خويی شاعر و نويسندۀ آزاديخواه ايران از تپش باز ايستاد. کسی که با شعر روشنگرانه اش و روشنگری اديبانه اش راهی حقيقت جو و حقيقت گو را برای ما گشود. راهی که "روزمرگی های" مسموم سياسی و "نام و ننگ" معمول فرهنگی، شاعر چپ گرای ما را از پيمودن آن باز نداشت: آنگاه که چنان نويسنده ای جسور از سلمان رشدی دفاع کرد، آنگاه که اعتقادات گذشتۀ "ما خام سوختگان" را در "ما مرگ را سرودی کرديم" بی هيچ مماشاتی رد کرد، آنگاه که نگاه گذشتۀ ما به شاه را در يک دوبيتی به نقد کشيد و گفت "شيخ آمد و ما ز شاه شرمنده شديم!"، آنگاه که بی درنگ با اعتبار خود از "کارزار نه به جمهوری اسلامی" پشتيبانی کرد وآنگاه که به پاسداران
حرفهای دين و حکومتشان گفت: ای مردم ما را به جز انديشه و دانش بيرون شدی از مهلکۀ دام شما نه! ...
تسلی خاطر فقدان تاسف بارش برای خانواده، دوستان ، دوستدارانش و ما، پيمودن و ادامۀ راه اوست. او خود گفت:
گرچه ما می گذريم راه می ماند چه غم!
- انجمن اتحاد برای آغازی نو - شبکۀ همبستگی ايرانيان برون مرزی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید