رفتن به محتوای اصلی

اشکم مرا یاری نخواهد کرد، می دانم
30.05.2021 - 21:39
 
......................................................................
.
اشکم مرا یاری نخواهد کرد، می دانم .
.....................................................
به خاطره ی مُعطر ِعزیز ِشورانگیزم:
اسماعیل خویی
.......................................................
وقتی سفر می کردم از دیروز
- دیروزِدیرینه -
تا لحظه های سبز ِ"اسماعیل".
شعری به شکلِ یک غزل،تا انتهای راه-
همراه ِجانم بود .
میخانه های شهررا شاداب می دیدم . .
شورِجوانی های من ، رنگ ِ شمالم بود.
درواژگان ِنرم ِدریاوارِ زیبایش
سرمستی ِزایش
سرشاری ِجان ِزُلالم بود.
این لحظه، بهترمی توانم گفت:
درروزگارانی که آتش،دردلم رنگین کمانی داشت
واندیشه های ناب ِرویایی -
آهسته وُپیوسته ، درمن، گام های تازه برمی داشت –
با شعر ِشورانگیز ِشیدایش
منزل به منزل،عشق را آوازها خواندم .
درسبزه زارِسوز ِ هرسازی
سرمست ترازپیش،می راندم .
اینک من وُدنباله های درد ِدیرینه.
اینک من وُغمگینی ِ شبهای آیینه.
اشکم مرا یاری نخواهد کرد،می دانم.
اما بِدان !
ای عاشق ِجاری !
ای گوهرِ زیبای ِگویایِ خُراسانی !
رنگین،غزلهای ترا هربارمی خوانم-
چون ابرهای سرزمین ِ"گیل" -
یکباره ،می بارم .
Kan være et billede af ‎‎‎رضا مقصدی‎‎ og indendørs‎
 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.