رفتن به محتوای اصلی

الفبای مرگ در رژیم اسلامی ـ ولائی
14.07.2021 - 12:20

این یک واقعیت تاریخی و آشکار و جاری ست که دین برای رهروان اندیشه جز "بت ذهنی" بیش نبوده و نیست و سران و گردانندگان ادیان و از جمله اسلام آگاهانه آنرا پاسداری و ستایش می کنند و کارگران و توده های ساده دل را به بت پرستی پنهان و خیالی وامی دارند تامگر پایگاه و جایگاه ولای خود را آنگونه که امروزه دارند نبازند. آنها اما چه بخواهند یا نه رودرروی دانش ورزی پیشرو، انسان های پویا، جستجوگر و سازندگان فرداهای انسانمدارند و در سراسر جهان هم می بینیم که سران ادیان برابر پرسش های چرائی پیگیری سنتگرائی های دینی در عصر دیجیتال، و یا چونی فراروئی های نوپای انسانی با دین، دچار تضاد و تناقض بنیادی اند و در رویکردهاشان به پدیده های نو ستیزهجو و همچنان مکارند و در پاسخ به پرسش های فلسفی از"حرکت و زمان"دچار دور و تسلسل های تکراری و سرگردانند. بی دلیل نیست رشد نقدهای علمی اجتماعی از ادیان از یکسو، و از سوی دیگر ترک، دوری و یا خروج کامل جهانی از باورها و مراکز دین بان چنین شتابی بیابد.

 

همگی این تبار "ابراهیم بت شکن" دیری ست که خود و برای فریب مردم نه با بت سنگی بل با بت"خدای پنهان" مومنان را ذهنی و رویائی مجاب به تبعیت و بندگی واداشته و بدنبال خدای خود می گردانند و از همینرو در طول تاریخ بلندشان جز نیرنگبازان ناگزیر نبوده و نمی باشند. آنها در دور حیات انگلی خویش کاری مفید و خلاقیتی ناچیز بسود تقویت نیروی کار و زحمت که در سراسر جهان توسط سرمایه سالاری چپاول و لهیده شده اند نکرده اند. و شگفتا که آنها پیوسته توانسته و هنوز هم می توانند بی دردسر خوب و مجانی بخورند، در خویش سکتاریستی هموندانه بلولند و کرم سان می لولند و خود را بازتولید و تکثیرمی کنند، و تا آنجاکه توانسته و بتوانند و می توانند همیشه دار و ندار توده های ساده دل و درآمد کارگران اسیر بهره کشی را بالاکشیده و می چاپند.

 

ترفند این جماعت دینمدار مفتخور و نادان پرور در درازای تاریخ بهره کشی ها و غارتگری ها و جنگ ها پیوسته این بوده که آنها از سوی خدا و بیاری بندگان او آمده اند تا یا خود خداتباری مستقل شان را بسان خمینی و خامنه ای حاکم کنند و یا با خودکامگان زمانه همچون شاهان همراه و هموند شده، و دست در دست تک تک گردنکشان تاریخ به انباشت سرمایه روبرده و سهمی شایان داشته، و به خاطر پشتیبانی های ضدبشری شان از سرمایه، پیگیر توانسته اند بسادگی از پدیدآوران تولیدهای اجتماعی بیشترین بهره ی آسان را ببرند که تاکنون بی واهمه برده اند؛ و همچنان از ده کوره ها تا کلان شهرها بر کشت، داشت و برداشت زحمتکشان دست دراز یغما برند و می برند و از همینرو چه در ایران و یا پهنه ی جهان سرمایه سالاری ادیان، اینک به دومین مراکز کاردهی و به تبع آن به انباشت سرمایه های کلان و هنگفت رسیده اند. در همین ایران اسلامی امروز بیشترین ملاها و مکلاها و حلال زادگان و فرمانبرداران شان جزو 250 هزار میلیاردرها و اشرافیت نوپای ایران پس از دوران شاه می باشند که کمتر کسی از وجود این میلیاردرها و اینکه آنها چه کسانی هستند بی خبرند. دینکارانی که هیچگاه اندکی کار نکرده اند و هرگز هم نخواسته و نمی خواهند تلاش سازنده و مفیدی برای دستکم آنچه که می خورند و پیگیر مصرف می کنند پاسخ اخلاقی و عملی داده و داشته باشند.

 

پرسیدنی ست! چرا دینمداران بجز دعاخوانی نمی خواهند بخشی از کارهای سازنده اجتماعی را بپذیرند؟ چون کار آنها جز دین فروشی و دروغ بافی و تحمیق مردمی بیش نیست. این قوم در هرکجای جهان و با هر نامی که داشته باشد تنها می خواهد با پوشش نام خدا و با اهرم دین سالاری در جامعه سرمایه سالاری درنده، کالای ویژه ی خود را که دین باشد به ساده دلان بفروشد و همچون " ولی فقیه مطلق " این نشانه ی خدا یا"آیت الله" بی چون و چرا روی زمین سوخته ی ایران خدائی کند؛ همانگونه که پاپ ها و اسقف ها، خاخام ها و... کرده و می کنند. بدنیست بدانیم که مفهوم قرآنی انفال چیست: انفال غنائم و موهبت‌های منقول و غیر منقولی ست ( معادن و کان ها و درآمدهای فروش آنها ) که‌ از جانب‌ خداوند در اختیار پیامبر، و پس‌ از مرگ او‌‌ در اختیار امامان‌ اعصار قرار گرفته‌ است‌. این همان برانگاشت یا " فرضیه" منشآ پیدائی "امامت در دین" می باشد که برایش تصویب ((اصل پنجم قانون اساسی)) بکاررفته است. "انفال و امامت" دام های گرفتاری ما و مرگ اراده ی کارگری ـ توده ای بر سرنوشت خویش است که "بساط ولائی الهی" اش برای همه ی ما تاکنون جز تباهی ها، فسادها و ویرانگرهای بی شمار ببارنیاورده است.

 

و در عصر واژگون ما، سناریو دین دولتی در هموندی یکدست و در خدمت به ساختار ضدبشری سرمایه سالاری ست. حکومت اسلامی فاجعه ی تراژدیک و هولناک عصری ست که در آن دین و یک آقا حرف آغاز و پایان 85 میلیون انسان کار و تلاش را می زند. و در همین ایران اسلامی ِملاها و مکلاهازده ها فجایع بیکرانی روی داده است که اهرم راهبردی و پیشبرد اینهمه فسادها، پلیدی ها و تبهکاری ها و جنایت ها را یکجا "دین اسلام" به حکومت خودمحور خدا یا " حزب الله" اسلامی داده است. همانگونه که در منطقه و جهان لنگه هایش از القاعده، طالبان و داعش شروع، و در بخش هائی مشابه دیگر به راسیسم ِبرتریجوی صهیونیست ها انجامید، یا در گذشته دور به جنگ های چهارصدساله شرق و غرب اروپای صلیبی و... که باشند رسید که می دانیم پاپ و واتیکان چه ها که نکرده اند!؟.

در ایران ویران ما پس از گذشت 43 سال فاجعه آفرینی های بی شمار اینک بر هیچکسی پوشیده نیست که رژیم اسلامی ـ ولائی جز دشمن انسان آزاده و مستقل، جز منشأ پشتیبانی از قضای شکنجه، شلاق و اعدام برای خردورزان آگاه نیست و جز ناسازگاری با هرشکلی از اشکال همبستگی طبقاتی کارگران بکارترفته و نیست. این دین پیوسته نابردبار و سرکوبگر در برابر اراده ی آزاد انسان کار و خودباوران اندیشمند ظالمانه ایستاده و همچنان بسان زهر کشنده ی هرگونه دادخواهی های انسانی ست، و بی کم و کاست همیشه مخالف هرگونه خواست طبقاتی و دشمن اراده و اداره زندگی آزاد و غیر اسلامی بوده و می باشد.

 

این رژیم دشمنی سازش ناپذیر با خرد پویای انسانمدار دارد، با هرگونه پیدایش و پویش دانش تاریخی در ستیز است و جلاد هر بینش و خیزش برابری خواهانه بوده و مانده است و یا تاکنون هرگز هیچیک از انگیزه های سازماندهی اراده طبقاتی و یا هریک از دیدگاه های حکومت اجتماعی و برابریجو را برنتابیده است. این دین و رژیم از برابری انسان با انسان بسیار سفته ولی، هر جریانی که بخواهد و بتواند بیاری توان توده ای و مدیریت شورائی کارگران و کشاورزان و کارمزدان موجودیت خود را اعلام، متشکل و همبسته کند را هیچگاه برنتابیده و بسرعت سرکوب کرده است. آنهم نپذیرفتن حق تشکل مستقل کسانی را که آنها خود گردانندگان منابع زندگی و سازندگان مراکز صنعتی خدماتی متنوع و تولیدگران و عرضه کنندگان منابع زندگی اند؛ که نه در دوران شاه و نه در دور شیخان امروز ایران و بسان کارگران سراسر جهان از کار تولیدی شان اغلب کمترین بهره ی لازم و کافی نبرده و نمی برند.

 

وزهمینرو نه بدلیل اینهمه فجایع بیکران دین دولتی بل، تنها بهمین خاطر (( دین + حکومت)) نباید برجاماند! رژیم سرمایه سالار آخوندی حق ندارد بیش ازین نان و کار نان آوران را ربوده و هزینه ی اشرافیت و اهداف ضدبشری جنگ مذاهب برای سرکردگی در جهان اسلام خود کند. از اینرو، این بساط فاسد و مرگبار هم مانع بزرگ نان، کار و هستی آگاه و آزاد مسالمتجویانه طبقاتی ـ اجتماعی ست، و هم بی چشم و روترین اهرم نادانسازی، فریبکاری و هرگاه هم که لازم افتد که بی شمار افتاده است و می افتد قداره کشی خون آشام و سرکوبگر خونینی از خواست هرگونه زندگی "مورد دلخواه" کارگران و آدم های کار، سکولار و رنگین فرهنگ و مخالف خود بوده، هست و خواهدبود. این دین بسان هر دین، باور و مرام ایدئولوژیک دیگری باید دستش از قدرت فرهنگی، قانونگذاری، سیاسی و اقتصادی بریده شود و چاره پایه ای آن نیز جز سرنگونی کلیت آن نیست که کارگران و زنان و جوانان و ملیت های سرکوبشده مان در پی اش بی قرارهستند و نچندان دور خیابان ها و میدان های سراسر کشور را تسخیر خواهندکرد.

 

ساختار اسلامی ـ ولائی از همان روز آمدن و پیدایش نابهنگام اش در ایران می خواست ما را با الفبای زندگی بیگانه کند تامگر با رسوخ جبری احکام دینی ظالمانه، تبهکارانه و زورکی اش بتواند خواست رنگین اجتماعی را ریشه کن کند و در کوتاه مدت هم کرد و بخیال خام خویش آرزوهای فرادینی و انسانروای خرمندان را بشکل سیستماتیک بکشد و کشت. ولی او هرگز نمی دانست که نسل نوی ما را همزمان رودرروی سازش ناپذیر احکام جبری خویش درآورده است. بهررو رژیم نتوانست الفبای دشمنی، ترس، ترور، ناامیدی و مرگ را بنانهد و یا آنها را بما بیاموزاند؛ و با همه ی زندانی کرده ها، شکنجه گری ها، نسل کشی ها، اعدام های خیابانی و ترورهای بی شمارش، کلیت نظام در برابر توان و خرد اجتماعی طبقاتی کارگران و خردورزان لنگ انداخت؛ و مبارزه حقوقی کارگران و خیزش های بحق 88، 96، 98 و...علیه سران شیعی جلاد، بیانگر این تناقض دین دولتی و دین باوران با روح جوان و سرکوبشده آن رودررو بوده و شده است.

 

رژیم می داند که ما از بربریت و توحشش نترسیدیم و بخوبی می دانیم که شقاوت قضای اسلامی و جزای حداش چیست! فرمان الهی بریدن دست و پا و سر گرسنگان و یا سنگسار یک زن و آرزوهای سرخورده اش کدام است! و کیفر بالای دار کشاندن زن باردارش چگونه گرم دلانه برپامی شده است. این دین و دینمدارانش تاریخی هولناکی دارند و بازتابی تجربه مند برای نسل جوان و آیندگان بجاگذارده اند که دوباره توان گول زدن آنها را نیابند. و فرادائیان مدلل ببینند که دین حکومتی جز دستگاه پیچیده ی کشت و کشتارهای بی گناهان و میدان ثروت و قدرت اندوزی باندها و مافیاهای رهبری و دیگران روبروی او بیش نبوده است که زندگی کارمزدان و همگانی را 43 سال به بازی مرگ و پرتگاه نابودی کشانده است. سران و گرانندگان رژیم تا به همینروز خواست ناچیز خود مسلمانان شیعی را نشناخته و برنتابیده و هرگز هم بدنبال زندگی و آرامش وابستگانش بها و تن نداده، و 1400 سال جنگ و کشتار خونین مذهبی را درین پرونده سنگین نهفته است. درین 43 سال حکومت الهی در ایران اسلامی ما هیچ نداریم مگر ساختن انبوه امامزاده ها، مسجدها، گریه سراها که به گسترش تنگدستی ها، بدبختی ها، گرسنگی ها، خواری و نامرادی ها دامن زده است. آیا جز این هست؟ مگر نه اینکه ایران امروز نه آب دارد و نه نان کافی و نه برق و... که همه به غارت دعاگویان، نوحه سرایان، زاری بانان و فرداکُش ها رفته و یا توسط حلالزادگان به یغمارفته است!؟. ما چاره ای جز این نداریم که با سرنگونی این دستگاه به الفبای مرگ در رژیم اسلامی ـ ولائی پایان بخشیم.

بهنام چنگائی 23 تیر 1400

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

بهنام چنگائی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.