صحنههای زنندهای که در چند روز گذشته در رابطه با کشتار بیرحمانه معترضان بیگناه خوزستانی از سوی مالهکشان فرومایه رژیم در حال سقوط به نمایش گذاشته شد یکبار دیگر نشان داد که «مالهکشی» ابزاری در خدمت جمهوری اسلامی است که در برابر گردش اطلاعرسانی آزاد به عنوان پنهانکاری و وارونه جلوه دادن بسیاری از واقعیات موجود به کار گرفته میشود تا در جهت منافع و استمرار حکومت با شیوههای مختلف از جمله تولید جعل فرایند تبادل آزاد اخبار را خدشهدار سازند.
فرناز فصیحی خبرنگار روزنامه «نیویورک تایمز» که بارها گزارشهایی همسو با سیاستهای جمهوری اسلامی در رسانههای بینالمللی منتشر کرده است از جمله اصرار بر اینکه اصابت موشکهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به هواپیمای اوکراینی و کشته شدن ۱۷۶ سرنشین آن غیرعمدی و خطای انسانی بوده اکنون در قامت یک کارشناس مسائل قومی در گزارشی که رد پای الفبای اتاقهای فکر رژیم رسوا در هر واژه آن نمایان است، با «قومی» کردن و «تجزیهطلبانه» نامیدن اعتراضات بحق مردم نوشته «خوزستان خانه قوم عرب است که بطور تاریخی با تبعیض مواجه بودهاند و یک جنبش تجزیه طلبانهی شدید هم صورت گرفته است. اما به هر حال معترضان اصرار دارند که رنجشان ربطی به تجزیهطلبی آنها ندارد.»
در نمونهای دیگر، الهه هیکس که ازسوی رسانههای فارسیزبان به عنوان فعال حقوق بشر معرفی میشود حتا از اینهم فراتر رفته و ادعا کرده است در خوزستان «تعداد زیادی افراد مسلح عضو سازمان مجاهدین خلق هستند که در اسرائیل آموزش دیدند و حمایت میشوند!» این ادعای امنیتی و سرکوبگرانه در شبکههای اجتماعی با واکنشهای تند کاربران ایرانی در داخل وخارج کشور روبرو شده است.
هدف و وظیفه اصلی این افراد مبارزه و کارشکنی به هر شکل و روش ممکن با گزارشها و اخبار رسانههای مستقل و آزاد درباره وضعیت کنونی مردم ایران و شرایط درونی کشور است. برای پیشبرد این راهبرد به تولید گزارشهای جهتدار، گسترش شایعه و انتشار اخبار دروغین متوسل میشوند.
در طول تاریخ بشر بارها و بارها اتفاقات ناگوار و غیرانسانی رخ داده است که عدهای سعی کردهاند توجیهاتی برای مردم زمان خویش پیدا کنند و در صدد مشروعیت بخشیدن بدان بودهاند. اگر امروز به الگوهای توجیهی گذشته نگاهی بیندازیم، میتوانیم بخش اعظم آنچه مالهکشان آن زمان برای موجهسازی شرّ هوسبازانه ارباب قدرت به کار میبردند را در مالهکشان وطنی دید. کارکردها یکی است ولی چگونگی پذیرفتنی کردن «فریب» و ابزار و رویکرد سنتی آن تغییر کرده و گونه اصلاح شده آن مورد استفاده قرار میگیرد.
قرنها، مردانی که مخالف حق رأی زنان بودند، موضع «کلیگویی» خود را تنها با گفتن اینکه «به نفع زنان» است که در حوزه سیاست دخالت نکنند و «تصمیمات دشوار» را به مردان واگذار کنند، مانع رسیدن زنان به حق رأی شدند و اولین «مالهکشی» مردانه را رقم زدند.
بردهداری هزاران سال با روشهای مختلف توجیه شده بود. در یونان باستان، به سادگی فرض بر این بود که بردگان ذاتاً به عنوان یک «ابزار» پیشرفته متعلق به «انسانهای آزاد» هستند. و مالهکشان آتنی به اصطلاح، این ابزار جایگزین را در برابر ابزارهای دیگر مانند فرد چابک و همهکاره که در خیلی زمینهها و کاربردها دارای دانش و مهارت است، «مالهکشی» و توجیه میکردند.
در دوران بردهداری در اروپای استعمارگر، این امر در درجه اول با این «مالهکشی» صورت میگرفت که بردهداری به بردگان سود میبخشد زیرا آنها دارای سقفی بالای سرشان میکند، به اندازه کافی آب و خوراک در اختیارشان قرار میگیرد و البته از همه مهمتر به آنها دین مسیحیت آموزش داده میشود.
از قرن هفدهم و استثمار آفریقا اصل تازهای برای مشروعیت بخشیدن به بردهداری با تحریف ایدهی گونههای چارلز داروین بنا شد. روند کاملاً طبیعی بقا برای زنده ماندن گونهها در بین حیوانات، توسط استعمارگران «مالهکشی» و به نام «داروینیسم اجتماعی» به انسانها منتقل شد و آنها این حق ظاهراً «طبیعی» بردهداری و استثمار را برای تحقیر «نژادهای بدوی و توسعه نیافته» به عنوان «نژاد قوی و برتر و توسعه یافته» به دست آوردند.
در دوره نازیها در آلمان هم آنها از داروینیسم اجتماعی در ایدئولوژی خود و ارائه آن به عنوان یک نظریه اثبات شده علمی برای روند مشروعسازی، آن را اساس «مالهکشی» کار و پروژه خود قرار دادند. بخش زیاد این دگرگونسازی مفاهیم به منظور توجیه یهودیستیزی و معرفی آنان به عنوان «نژاد پست» صورت میگرفت. بدیهی بود که برای مشروعیت دادن به این همه ظلم و کشتار و جنایت علیه بشریت باید مالهکشیهای زیادی انجام میگرفت.
نابودی معلولین، بیماران، همجنسگرایان، سالخوردگان و جنایت هولوکاست نیاز به یک پایه محکم «مالهکشی» برای باورپذیری و فروش آن به مردم داشت. یک نمونه از مالهکشی نازیها و موجهسازی و مشروعیت بخشیدن به اقدام غیرانسانی «بهداشت نژادی» معروف به «T4» است که بر اساس آن معلولین، بیماران و سالمندان بطور سیستماتیک کشته میشدند.
پس از ارزیابی برگههای تکمیل شده، «الاه هیکس»ها و «فرناز فصیحی»های نازیها تصمیم میگرفتند که آیا این افراد میتوانند زندگی کنند یا بایستی بمیرند. مالهکشان نازی نیز این جنایت آشکار را با یک محاسبه ساده هزینه- فایده که در نهایت به سود مردم است توجیه میکردند. چه شباهتهای عجیبی با مالهکشان رژیم نکبت اسلامی!
نازیها با برشماری ویژگیهایی که برای بقا، نامطلوب بودند (ناتوانیهای جسمی، همجنسگرایان) معتقد بودند که آنها تنها روند طبیعی بقا را تسریع میکنند که در آن نژاد قویتر پیروز خواهد شد و نام این اقدامات غیرانسانی را «بهداشت نژادی» گذاشته بودند. هیتلر علناً از این اقدامات به عنوان «کار فیض» و «عمل رستگاری» نام میبرد. چه شباهتهای عجیبی با هیئت مرگ در سال ۶۷!
بی تردید یکی از بزرگترین دستاوردهای رژیم اسلامی «مالهکشی» رسانهای است که برای بقای خود همیشه سعی کرده است ابتدا دست به تحریف افکار عمومی و سپس کنترل و مدیریت آن از ابزاری به نام مالهکش استفاده کند و از هیچ تلاشی برای صدور و ورود مالهکشان خود به رسانههای برونمرزی کوتاهی نکرده است. با دگرگونی جوّ جهانی و تغییر شرایط داخلی و سست شدن پایههای حکومت این پنهانکاریها دیگر نه شدنی است و نه ممکن.
با آنکه نظام سرکوبگر، وحشت سقوط را حس کرده و برخی از شهرهای استان خوزستان نیروهای مسلح حکومتی در نقاط حساس شهرها، و نیز بتازگی در تهران با تمام ابزار سرکوب خودنمایی میکنند اما کماکان مالهکشان مبتذل یا سکوت کردهاند و یا در پی ماستمالی مالهکشیهای خود هستند و حتا تئوریهای جدید مطرح میکنند تا بر جنایات جمهوری اسلامی با خوشخدمتی تمام بیشتر ماله بکشند! آنها هنوز با فخرفروشی که ناشی از سطح پایین اصالت انسانی و اخلاقی آنهاست و بیانگر جایگاه فرهنگ درماندهای است که در آن رشد کردهاند، با خودبزرگبینی ناشی از موقعیت رانتی که در آن قرار گرفتهاند، نه تنها چشمهایشان را به روی واقعیت بستهاند بلکه کاملا بی شرمانه روایت دروغینی را بازتولید میکنند که پیش از این نیز بارها تولید کرده اند. روایتی که خوشایند رژیم اسلامی است و ابزاری برای سرکوب مردم.
قدم زدن در چهارراه یک انقلاب شوم و ویرانگر و سپس ورود به تونلی سیاه و تاریک که انباشته از وهم و خیالات باطل است، و نیز پرسه زدن در سپهر بیمعنی و بیهوده گشتن، در ذهن، تصوراتی به وجود میآورد در ابعاد نیهیلیسم و در قامت هپروت؛ و به منویات این موجودات میگویند مهملات.
ما با حکومتی در سراشیبی سقوط سر و کار داریم که از هرسو برای جلوگیری از سرنگونی دست و پا میزند اما هر روز بیشتر فضای زوال و انحطاط نظاماش را حس میکند.
بنگاههای سخنپراکنی بهتر است که نگاه تحقیرآمیز به بینندگان خود را به کناری نهند و یک بازنگری اساسی در رفتار مسئولیتگریز همکاران خود داشته باشند و به بهای وابستگیهای رانتی و مافیایی و خانوادگی، شایستگی را قربانی سطحینگری مزمن نکنند. همه سعی کنیم شبیه مالهکشان و توجیهگران استبداد و دیکتاتوری نشویم.
شما مالهکشان، «از این فضا عبور نخواهید کرد!»
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید