با همه دست و پا زدنهای جمهوری اسلامی برای عادی نشان دادن وضعیت نظامش، غیرعادی بودن موقعیت کنونیاش بیشتر نمایان میگردد. فرقه خبیث و وابستگان مفتخوارش هنوز گیج و منگ از ضربهای که دیروز در آذربایجان و خصوصا در تبریز خوردهاند در حال تلوتلو خوردن هستند و تعادلشان را از دست دادهاند.
سرتاسر وجود محنوس رژیم نکبت اسلامی را اکنون بیم و هراس فرا گرفته و بازگشت به حالت پیشین دیگر غیرممکن شده و تا ضربه نهایی فاصلهای باقی نمانده است و همه کوششها برای جلوگیری از آن بینتیجه خواهد بود. رژیمی که همیشه با رعب و وحشت حکومت کرده استاکنون باید تا چندی که به عمر بدشگونش باقی مانده در خوف و پریشانی بسر برد. ما اکنون با حکومتی ناکاوت شده سر و کار داریم که روبرو شدن با خیلی از موقعیتها دیگر برایش آسان نیست و با آنکه هنوز بر روی پاهای لرزانش ایستاده است ولی با هر حرکت و خیزشی که لحظه به لحظه فراگیرتر میشود، ضربه فنی و پایان آن اعلام خواهد شد.
ناآگاهی از جزئیات رویدادها که از کنترلش خارج شده و دیگر نمیتواند بر آنها دخل و تصرفی داشته باشد، باعث تشویش و دلشوره بیشترش شده است. ابتدا خوزستان، سپس تهران، پس ار آن لرستان و اکنون آذربایجان. همین که نمیداند خیزش بعدی در چه مکان و زمانی و در چه ابعادی رخ خواهد داد، وحشتاش را چند برابر کرده است. ترس باعث ایجاد عدم اعتماد به نفس رژیم شده و میزان اضطرابش از حد معمول بالاتر آمده است. نگرانی مداوم و مستمر از وقوع مجدد رخدادهای اخیر آرامش را از رژیم گرفته و جای خود را به آشفتگی و پریشانی ذهنی داده است. و در این شرایط او بیشتر واهمه دارد و این خودش مهمترین انگیزه برای موفقیتهای آینده ملت ایران است.
چنین که پیداست سیاست جمهوری اسلامی بر این تصور و توهم غلط استوار است که گویا میتواند با سرکوب و کشتار بحران عمیق ملی را مهار کند و بر موج اعتراضات سرپوش بگذارد، یا آنگونه که خود باور دارد «غائله» را تمام شده بداند. تا جایی که با اقدامات پیشگیرانهای که تاکنون، و با کمک ماله کشان بدنام و فحاش برونمرزی اش، به منظور انحراف افکار عمومی انجام داده است باز هم نتوانسته است ابتکار عمل را در دست بگیرد.
اینک اما روحیه مبارزاتی مردم تغییر کرده و از حالت منفعل به صورت تکلیف و رسالت و آشتیناپذیر درآمده است و جای خود را به پیکار رو در رو و به چالش گرفتن مستقیم رژیم در همه ابعاد آن داده است. شعارها براندازانه، ساختارشکنانه شدهاند و مبارزه و اعتراضات شکل ملی به خود گرفته است.
جمهوری اسلامی برای فرو نشاندن مبارزه مردم و حفظ قدرت و مهار اعتراضات باز هم به خشونت بیشتر روی خواهد آورد، اما با تشدید و افزایش سرکوبها و کشتارها نه تنها بحرانها عمیقتر و بحرانهای تازهای متولد میشوند، بلکه انگیزهای برای به حرکت درآمدن مردم در ابعاد وسیع و میلیونی خواهد شد که نیرومندتر و شجاعانهتر از گذشته خواهد بود. نه سنگر خیابان را باید از دست داد و نه موتور جنبش را باید خاموش نگه داشت؛ آنها را باید حفظ کرد و گسترش داد و برای کاهش هزینه باید پاسخ خشونت را داد.
گاندیهای وطنی بهتر است که انتخاب شیوه مبارزه را به مردم و جوانانی که در میدان مبارزه هستند و از جانشان مایه میگذارند، واگذارند و از چند هزار کیلومتری با تحلیلهای کم مایه نسخه تسلیم نپیچند. این نسخهپیچی را ملت یکبار در سال ۵۷ تجربه کرد و تا به امروز در حال پس دادن تاوان آن است. در هر جای جهان اینگونه افراد اکنون بازنشسته شده بودند، ولی از آنجا که ما همیشه کاتولیکتر از پاپ هستیم، نسخهپیچان فلاکت هنوز به عنوان «کارشناس» جواز بلاهت صادر میکنند.
مسئله مردم اینک با بود و نبودشان به عنوان یک ملت پیوند خورده است و روحیه پیکار نه تنها دارای هویت ملیگرایی و ملتخواهی گشته و تقویت و ارتقا یافته، بلکه رزمجویانه شده است. مسئله رهبری که پیوسته از دی ماه ۹۶ آهسته سنگتراشی میشد در حرکتهای بعدی قطعاً و بیتردید نمایانتر و مشخصتر خواهد شد زیرا نیاز و ضرورت به ثمر رسیدن و پیروزی انقلاب ملی، برجسته و آشکار نمودن چهره رهبری است.
اقتدار رژیم فاسد و چپاولگر و ضد ملی در میان مردم از میان رفته و در هم شکسته شده است و تاکتیکهای فجیع و وحشیانه رژیم ننگین برای جلوگیری از اعتراضات مردم کارزار پیکار و مبارزه را افزایش داده و خواهد داد. مسئله «نه میبخشم و نه فراموش میکنم» برجستهتر و مطرح تر از هر زمان دیگری گشته و اکنون حس انتقام بر آن افزون شده است.
تیغهی سرکوب هنوز موجود ولی کارآیی آن هر روز محدودتر و بُرایی آن کُندتر میشود زیرا ترس و وحشت مردم فرو ریخته است و حکومت آخوند- پاسدار-ماله کش از شجاعت و نیرومندی مردم و حضور آنها در خیابانها بیمناک و هراسیده شده است.
ما راه دیگری جز سرنگونی جمهوری فاسدان در برابر نداریم. سرمنشأ همه مشکلات و قطبی شدن جامعه، سیاستهای شکستخورده و ضد ایرانی نظام اسلامی است که کشور را چهل و دو سال است در باتلاقی از دشواریها و تضادها قرار داده است. پیششرط هرگونه تغییر و تحولی برای حل این بحرانها، نفی کامل جمهوری ننگین اسلامی و سپردن آن به زباله دان تاریخ است.
اکنون که جنبش براندازی گام هویتی خود را پشت سر میگذارد، ما به زودی وارد مرحله شتاب گیری روند سرنگونی رژیم خواهیم شد که به عرصه مقابله مستقیمتر با رژیم اسلامی تبدیل و به اتحاد بیشتر و استوارتر شدن مردم منجر خواهد شد. برای در هم شکستن دیوار دفاعی رژیم اسلامی و دستگاه سرکوبگرش باید از هماکنون برای پیوند اعتصابات عمومی با اعتراضات مردمی برنامهریزی و سازماندهی کرد. خیزش های بعدی، اتمام حجت و آغاز شماره معکوس سرنگونی جمهوری اسلامی خواهد بود.
ما در حال عبور از دوران ویرانشهر یا دیستوپیا (Dystopia) هستیم و دگرگونیهایی که از راه خواهند رسید از گونهی هزارهها هستند، هزارههایی که برای ایرانزمین همیشه دورانساز بودهاند، و با نوزایی ملی و بازیابی هویتی همراه بودهاند، بسیار فراتر و بزرگتر از انقلابها و جنبشهای ملی. در این مسیر شاید برای مدتی کوتاه وارد مرحله پریشانی و درهم برهم (Chaos) شویم، از آن نباید ترسید، زیرا این منزلگاه پیشزمینه رسیدن به نظم جدید بعدی خواهد بود. باید پابرجا بود و استوار ماند.
ویژه ایران گلوبال
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید