شفیعه، دختر جوان بیشناسنامه میگوید: «کشتهها را به لار میآورند یا میبرند گوربند (در نزدیکی زاهدان) دفن میکنند. وحشتناک است، هر کس میبیند روحیهاش را از دست میدهد.» بسیاری از این مردگان جواز دفن ندارند، زنده بودند هم مدرکی برای زندگی کردن نداشتند، این است که بدون هیچ تشریفاتی دفنشان میکنند؛ «هر روز از قبرستان کنار خانه صدای شیون و ناله میآید، با مرگ همسایه شدهایم. این است که دوست دارم واکسن بزنم؛ هم خودم و هم مادرم.» امیدوار است به روزی که واکسن بزنند و از شر این بیماری خلاص شوند، اما ته دلش میداند که بدون مدرک شناسایی چنین چیزی ممکن نیست. چشمهایش ترکیبی از امید و ناامیدی است.
آمار مشخصی از تعداد بیشناسنامههای استان سیستان و بلوچستان وجود ندارد، اما در برخی ارزیابیها تا ۱۰۰ هزار نفر عنوان شدهاند که بهگفته نماینده پیشین شهر زاهدان، ۳۰ درصد از این افراد در شهر زاهدان زندگی میکنند؛ ۱۰۰ هزار نفری که در آمارهای میلیونی افراد در نوبت واکسن، گم شدهاند و به چشم نمیآیند.
نور، دختر بدون شناسنامه دیگر که شنیده برای استان واکسن آمده و به اندازه کافی برای همه هست، میگوید: «ما هم مردم همین کشوریم، حالا همین یکبار بیخیال شناسنامه و کارت ملی میشدند و ما را هم واکسن میزدند، ما کرونا نمیگیریم؟ جان ما در خطر نیست؟ واکسن چیست که از ما دریغ میکنند؟»
بدون بیمه، بدون درمان
بیشناسنامهها دغدغهشان فقط واکسن نیست. درمانهای سنگین بیماری کرونا هم روی دوششان سنگینی کرده و آزارشان میدهد. شناسنامه که نباشد، بیمه نیست و بیمه که نباشد، هزینههای درمان سر به فلک میگذارد.
دکتر کیخواه میگوید: «بعضیها از دفترچه بیمه همسایهها یا سایر اعضای خانواده استفاده میکنند؛ مثلا خانمی ۵۰ ساله دفترچه بچه ۶ ساله را آورده بود و من هم نمیتوانستم داروی یک زن ۵۰ ساله را در دفترچه کودک بنویسم.»
به عقیده او، یکی از علتهای فوت بیماران بیشناسنامه عدم مراجعه به بیمارستان است؛ «بسیاری از این افراد با سطح اکسیژن خون بسیار پایین از رفتن به بیمارستان امتناع میکنند؛ چون مدارک هویتی و بیمه ندارند و همین یک مسئله، حضور آنها در بیمارستان را سخت و طاقتفرسا میکند. این میشود که عطای رفتن به بیمارستان را به لقایش میبخشند، میروند در خانه و بعد هم سرنوشتشان نامعلوم میشود. هیچکس نمیداند آنها میمیرند یا زنده میمانند.»
بسیاری از بیشناسنامهها در محلههایی زندگی میکنند که از درمانگاه و مدرسه و اماکن عمومی دیگر دور است. نور میگوید باید حداقل ۲ ساعت پیادهروی کنند تا برسند به جاده. ماشین هم پیدا نمیشود و مجبورند برای اینکه به شهر بروند، سوار کامیونها یا وانتهایی شوند که از شهرک صنعتی میآیند؛ «شبها تقریبا رفتوآمد به شهر غیرممکن است؛ چون هیچ وسیله نقلیهای از آن محدوده عبور نمیکند.»
پزشکان استانی میگویند کمترین هزینه برای درمان یک بیمار سرپایی کرونا، شامل یک دارو و سرم ساده حدود ۱۰۰ هزار تومان میشود. برخی بیماران زن که اغلب بیشناسنامهاند برای تهیه همین مبلغ جلوی در داروخانهها با بچههایشان مینشینند و از مردم خواهش میکنند هزینه نسخهشان را پرداخت کنند.
واکسیناسیون بیشناسنامهها که نه بیمه دارند و نه زیرنظر نهادهای حمایتی هستند، میتواند از رنج آنها بکاهد. اما کسانیکه حتی خانهشان در زمینهای غیرمجاز ساخته شده و نامشان در هیچ مرکز بهداشتی ثبت نیست، چگونه امید داشته باشند به دریافت ۲ دوز واکسن؟
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید