رفتن به محتوای اصلی

مصافی قلمی در عملکرد چهره ملی ایرانیان
06.09.2021 - 21:05

 مناظره قلمی بین استاد فریدون مجلسی «با ادب فراوان حضور گرامی ایشان » و ضیاء مصباح در ایران درباره دکتر مصدق. (متن فرهیخته اندیشمند جناب فریدون مجلیسی داخل ((پرانتز ))

با سلام و پوزش از دریافت کنندگانی که ممکن است احساساتشان به دلیل صراحت در انتقاد از معبود جریحه دار شود. ممکن است در مواردی اشتباه کرده باشم که باید شنونده توضیح بدون دشنام باشم!! فریدون مجلسی

28/ امرداد و باورهای امروز ( ضیاءمصباح ) متن مورد بحث عینا برای استحضار دوستان با پیشنهاد مشارکت در این اقتراح البته با ادبیات مناسب و کنترل احساسات ، با سپاس فراوان از جناب داریوش مجلسی که این فرصت را گشودند ، ایفاد میگردد )

 شادروان مصدق شخصیتی فرهیخته، حقوقدان، روشنفکر، تحصیلکرده فرانسه و سوئیس با سوابقی ارزنده و موثر برای خدمت در قامت نخست وزیر - چون بعنوان فردی آگاه، میهن و مردم دوستی واقعی - به دنبال استقلال ایران و گرفتن حق ملت بود، توسط سازمان سیا با همکاری دولت انگلیس همراه با حضور فیزیکی و عدم درک درست گروهی مزدور «بدور مانده از معنای آزادی ها و رعایت حقوق مردمان» با کودتایی شرم آور، سرنگون شد.

همزمان با «شصت و هشتمین سالگرد» کودتای 28 / امرداد با این امید که استاد فریدون مجلسی از لغت «کودتا» برآشفته نشوند! با پرهیز از ورود به حاشیه ها ... مقایسه ای که میتواند ویژگیهای این چهره خدوم و ماندگار تاریخ معاصر وطنمان را «بزیور قلم» بیاراید، هرچند مختصر بمناسبت، آنهم در رابطه با نیاز نسل جوان «گرفتار سیستمی که همه چیز را وارونه جلوه میدهد» لازم بنظر میرسد :

* آیا مصدق بدون درآمد نفت و با فروش اوراق قرضه، کشور را در دوران سخت آن روزگار و با تدبیر اداره ننمود و اگر مقایسه ای حتی بدون هدف صورت پذیرد منصفانه است؟

((مصدق نقش اصلی را در ملی کردن  نفت داشت و در تاریخ خواهد ماند. اما از ترس حیثیتش منافع ملی را قربانی حقوق ملی کرد. حقوق ملی موضوع مناقشه متقابل و منوط به امکانات است. منافع ملی ملموس و حساب شدنی است. و اقتضا می کرد فورا در قالب معیارهای جهانی تحمیل شده که فراتر از آن امکان پذیر نبود، به جای تعطیل نفت قرارداد پیمانکاری بهره برداری و فرآوری را بر پایه 50-50 منعقد میکرد، ونیازی به قرضه ملی نبود. گرسنه نگه داشتن مردم تد بیر نیست.))

* آیا کوچکترین سوء استفاده «از قدرت و امکانات» در دوران نخست وزیری این رهبر آزاده و بنیان گذار «جنبش عدم تعهد» وجود داشت؟

((سوءاستفاده از قدرت در زمان آن مرحوم انجام شد و آن ابطال مجلس سنا و به تصویب رساندن امر غیر قانونی و بی ربط گرفتن اختیارات قانونگذاری از مجلس بود.

 بنیان گذار جنبش عدم تعهد ایشان نیست، اما در آن تأثیرگذار بود و شخصا به بیطرفی استناد می کرد. موضوع موازنه منفی که آن را اکنون تئوریزه می کنند، اصلا شعاری مقطعی بود و موضوعیت ندارد و کشور باید استقلال خود را برای تصمیم گیری مطابق منافع و مصالح در هر زمان حفظ کند. موازنه منفی مربوط به قاجاریه و دوران امتیاز دهی بود. متأسفانه بیطرفی در دوران جنگ سرد به معنی قرار گرفتن در بلوک شوروی بود. پروبال دادن به حزب توده او را قربانی کرد.))

* آیا برگزاری یا مراجعه علنی به آراء عمومی، انتخابات و مطبوعاتی آزاد تر از دوران زمامداری مصدق در تاریخ معاصر وطنمان سراغ دارید؟

((ایشان به پارلمان اعتقاد نداشت، مشروطه را ابزار انگلیس می دانست. به نیروی مردمی، یعتی راهپیمایی و کسب مشروعیت از تهییح عامه و با پوزش پوپولیسم هیتلری اعتقاد داشت.سنا را باطل و مجلس شورا را هم پس از گرفتن اختیارات بی اثر و سپس باطل کرد و از اختیارات قانون اساسی تجاوز کرد و طبق پیش بینی دکتر صدیقی و دکتر سنجابی معزول شد. کاش با یک کودتا کلک سلطنت را می کند. البته همه روزنامه های آزادی بسیار داشتند و اغلب حامی مصدق بودند و در باره شاه هرچهی  می خواستند می نوشتند. روزنامه های مقابل هم خواننده نداشت! خودم کاریکاتوری را با شکل شاه بر بدن شتر به یاد دارم که زیر هم نوشته بود «شیر شتر عنینه، گربه سرت برینه!» حزب توده هم آزاد بود.))

* آیا کابینه ای متخصص و تحصیل کرده، وطن خواه، نیک پندار، منزه و پاکیزه دست تر از دولت ملی این چهره ملی در صده اخیر و شاید تمامی تاریخ معاصر این سرزمین اهورائی البته با تعریف سیاسی - اجتماعی آکادمیک ... وجود داشته است؟

((همه رجال پیش از انقلاب اسلامی متخصص و تحصیل کرده و پاکدست و منزه بودند. برخی مانند فروغی و هم نوعان او «پاکدست تر» هم بودند! زیرا میلیونر و  مستوفی زاده هم نبودند و سالم بودند. پاکدست بودن وظیفه اخلاقی است و متمایز کردن ایشان به این صفت اهانت به شخصیت اوست! او که احمدی نژاد نبود! ضمنا وزیر مهم امور خارجه مانند مرحوم سید حسین فاطمی که تحصیلات آکادمیک و سن و تجربه کافی هم نداشت دولت را به بیراهه برد.))

* آیا توانمندی «مبارزه مصدق» با دولت انگلیس توام با مدیریت اصولی و پیروزی او در دادگاه لاهه - میتواند مورد مقایسه بعد از آن تاریخ در وطنمان قرار گیرد؟

((ببینید سرور عزیز که شما و صمیمیت و درستی شما و هم مسلکانتان را می ستایم و احترام می گذارم، مبالغه نکنید. دکتر مصدق در دادگاه لاهه رأی به  نفع ایران نگرفت، قرار عدم صلاحیت دادگاه بین المللی صادر شد و در  دادگاه های دیگر فروش نفت ایران به عنوان فروش مال غیر ممنوع و توقیف شد. دوست عزیز ملی کردن امری قانونی و مصادره امری غیر قانونی بود. باید موضوع «حق غرامت» که در مقابل «حق ملی کردن» وجود دارد با گفتگو حل می شد. چنان که حسین نواب وزیر خارجه با سواد مصدق پس از 30 تیر سه ماه بیشتر دوام نیاورد و زیر بار قطع رابطه برای طفره رفتن از غرامت و  نیز تمدید اختیارات قانونگذاری نرفت و استعفا کرد. سخن مرحوم فاطمی که «آنقدر برده اند و خورده اند که غرامت معنی ندارد»، از لحاظ حقوق قابل استناد نیست، هرچند در مذاکره قابل طرح  و چانه زنی است. این خطای بزرگ در سقوط دولت ایشان مؤثر بود. باید پس از 70 سال این حرفها را گفت و درس گرفت!))

* آیا صرفه جوئی و رعایت بیت المال، همراه با نبود فساد و خودمحوری - در هیچ زمانه ای مشابه آن دوران میتوان سراغ نمود ؟

((ایشان بسیار خودمحور بود و کسی حتی شاه جرأت عرض اندام در برابر او نداشت، هرکس انتقاد می کرد صریحا عامل و مزدور بیگانه خوانده می شد. صرفه جویی در فلاکت و نداری که معنی ندارد! بیت المالی تقریبا نبود که رعایت شود، مگر دیگران یعنی پیشینیان چه اسرافی کرده بودند؟ چندتایی دزد همیشه پیدا می شوند.))

* آیا همراهی ملت آنچنانکه در آن دوران - شهره آفاق بود «مگر به ندرت و آنهم تا حدودی در دولت شادروان بازرگان» طی ۴دهه اخیر مشاهده شده است؟

((بله همراهی ملت با شاه جوان و هنوز دموکرات در مسئله آزادی آذربایجان ک همراهی او با فرمانده وطن پرست ارتش سپهبد رزم آرا در زنجان و تبریز و ارومیه و تهران پر احساس تر و ملی تر هم بوده است. محبوبیت بازرگان القایی و سوار شدن بر موج روستاییان انقلابی اسلم طلب بود. وقتی در مجلس به ایشان اهانت هم شد صدا از کسی برنیامد! اما این گونه حمایت های پوپولیستی قدم اول فاشیسم است.))

* کدامین فرد از متولیان ریز و درشت حکومت فعلی مدعی «استقلال کشورمان» که مشکلات بسیار مردمان را بزعم خود «ره آورد عدم وابستگی !؟» می پندارند، صداقت و عملکردی شفاف مشابه دکتر محمد مصدق از خود نشان داده اند؟

((از لحاظ اینکه عدم  رابطه و انزوا را عدم وابستگی تلقی کنند شاگردان شیوه مصدق هستند. اما اکنون مردمانی روستایی و عوام در مقابل حق طلبی متعصبانه و تلافی جویانه همراه با دانش و اشرافیت مصدق هستند. ضمنا شفافیتی وجود نداشت و چاپ اسکناس با برداشت اشتباه از سخن دوستشان دکتر شاخت در کمال  اختفا انجام شد.))

* آیا وجدان حتی افراد ناآگاه - بااینهمه وسایل سریع افشاکننده در حضور نسل جوان میلیونی تحصیل کرده، می پذیرد :  شرایط را با آن روزگار یکی دانست و عملکرد دولتهای مقتدر با دولت ملی مستقر در سالهای منتهی به امرداد ماه ۳۲ را با این زمانه پر آب و چشم تشبیه کرد و آیا این تصور برآمده از توهم و استیصال نیست؟

((نه، شرایط با آن زمان یکی نیست، اما افراط در غرب ستیزی و مبالغه در تبلیغات 28 مرداد و بزرگترین فاجعه تاریخی ایران نامیدن آن و استمرار بخشیدن به دشمنی  و ستیز با غرب، میراث تمدید شونده شاگردان مصدق است که هر روز در ردیف بمباران هیروشیما توسط وارثا شریک در 28 مرداد به آن استناد می شود.  28 مرداد یک تغییر دولت بود.. در دولتهای بعدی هم خدمات عمرانی و توسعه اقتصادی  در وزارت دکتر عالیخانه و معاونش رضا نیازمند و تیمهای سازمان برنامه و شرکت نفت و بانک  مرکزی ایران انجام شده. اشکالات در ناهماهنگی ها و خودکانی های منجر به شکست بود.))

* * از همه اینها گذشته در همین روزها :

با گستاخی تمام مقایسه ای مبنی بر «مگر مصدق چنین می کرد» که مورد حمله بلوک غرب بود ... نقل محافل مطبوعاتی اصول گرایان فاتح کرسی ریاست جمهوری اما فاقد اصل قرار ، گرفته  ....حمایت از حزب اله، تجهیزات موشکی برای دفاع از انقلاب! و حذف دولت گستاخ اسرائیل، دخالت در یمن - سوریه - لبنان - بحرین، دشمن پنداری و ... برآمده از رسالت اسلامی  ، با غافل شدن از عملکرد جاهلانه توام با فساد بهینه شده و گسترده خود را ، عامل ادامه نابسامانی ها برمیشمرند.  

((البته مصدق هرگز آن گونه ستیزه جویی ها و ماجراجویی های در راه منافع دیگران به هزینه ایران نمی کرد. اما متأسفانه اشتراک نظر در غرب ستیزی و تبلیغ استمراری موجب همین سوء استفاده ها شده است.))

* این جماعت با عدم درک ضرورت  توسعه و پیشرفت واقعی کشور، دمیدن بر احساسات عوام، نبود امکان برنامه ریزی و امید به آینده منجر به فرار مغزها و بالاخره محروم داشتن ملت از حداقل های زندگی روز مره و درمانده نگه داشته برای تامین معاش، نابرخورداری! از سلامت جسم، فکر و روان با تغذیه مناسب و واکسیناسیون، برآمده از کوته فکری و نبود آینده نگری را، تبلور استقلال برمیشمرند!

((متأسفانه مستظهر به حمایت عوام بودن همیشه از این آثار به بار می آورد. خدا مصدق را بیامرزد که از طرفی مستظهر به حمایت تحصیلکردگان بود و از طرفی به عواملی که پشت او را هم خالی کردند. شاه نیز امیدی به خواص نداشت عوام را به راهپیمایی بهمن گماشت و همان ها به او پشت کردند.))

* آیا حکومت بنیان گذارده شده بر جهل و نابخردی هائی بدینگونه با شهادت عارف و عامی را، میتوان با خد مات دولت مبتکر و بانی « جبهه ملی ایران » که احترام به حقوق جامعه، آزادی انتخابات، احزاب و مطبوعات، قانونمندی، غیر وابستگی،  رفاه و آسایش ملت ، برنامه ریزی برای توسعه و پیشرفت و.... از اهداف آن بود و با کابینه ای منسجم، متخصص و پاکدست در این مسیر میکوشید ... همتراز دانست؟؟

((تنها شباهتشان این است که دوران خود را در وضعیت فوق العاده قرار  دادند و کاری نتوانست بکند و هم نکرد و پوزش هم خواست.، در حالی  که اینان از بزرگترین درآمد تاریخ بشریت در ایران برخوردار بودند و مصدق از کمتری درآمد و خزانه خالی و بدهکار!))

ناگفته نماند بنظر نگارنده :

متخصص ترین چهره حکومت البته بطور نسبی، با همه فراز و فرودها و اشتباهات که آخرین آن تحمل «میدان» در برابر «علم دیپلماسی» و اطاعت محض از صاحبان زور و تزویر بود - و اعتبار گران خود را بنابودی کشاند« آقای محمد جواد ظریف » میباشد که فردی در دولت جدید بجای او منصوب خواهد شد که گذشته از بسیاری ناتوانی ها حتی از تسلط  بزبان انگلیسی «اولین شرط احراز این سمت» محروم میباشد.

((با نظر شما موافقم. اما تلاش او را برای برجام در آن شرایط وخیم ستودنی می دانم که باطل و بی اثر شد! اما زبان انگلیسی او خیلی خوب است و چون معیار شما مصدق است از فرانسه ایشان بدتر نیست. زباندانی او به پای خلعتبری و میرفندرسکی و آرام و حتی هوشنگ انصاری دزد نمی رسد اما  از زاهدی خیلی بهتر است!))

یقین در پی ساخت و پرداخت مشابهت هائی فرصت طلبانه از این قبیل، آنهم در منابر و تریبون های ارزان دردست اما انبوه - مخصوصا در این روزها به دلیل ایام عزاداری که «نهضت ارجمند و گران حسینی » را «به سر و سینه زدن» محدود نموده و مبارزه اوو خاندان گرامیش  با جهل و ظلم را  تعمدا مطرح نمی نمایند، عرض خود بردن است.

((اجازه دهید عرض کنم، مبالغه در کیش شخصیت و انکار عمومی چهره های سیاسی گذشته ایران و منحصر نمودن به چهره مرحوم مصدق و ممنوعیت انتقاد از عملکردهای ایشان، موجب برانگیختن حساسیت هایی می شود که خدمات او را نیز نادیده میگیرند. هر رجل سیاسی که طبیعتا جاه طلب است، برای رسیدن به قدرت و به انجام رساندن اهداف اجتماعی و فردی خود خدماتی می کند و مرتکب خطاهایی هم می شود. در شکست خود نیز چه شاه و چه مصدق سهیم است

بنده در جایی ضمن برشمردن نقش میهن پرستانه سپهبد رزم آرا، و با اظهار  تأسف از نقش آلوده ای که جبهه ملی در مهدور الدم خواندن قاتل او داشت و هرگز پوزش نخواست، وقتی مصاحبه گر، اصلاحیه قرارداد 50-50 او را مطرح کرد، ضمن برشمردن مزایای آن عرض کردم که به دلایل آشکار مالی طرفدار ملی کردن مصدق هستم که 50-50 پیمانکاری کنسرسیوم بسیار بهتر از آن بود، هرچند مصدق توان اجرایی کردن آن را نداشت و مهندس حسیبی و زیرک زاده و دکتر شایگان با تعصبان ناشی از ناآگاهی سیاسی و جهانی او را از امضا بازداشتند و تاریخ ایران دگرگونه شد.))

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ضیاء مصباح

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.