اگر یک مریخی به نطقِ اخیرِ جناب رئیسی برای سازمان ملل گوش میداد، متحیر میماند که مخاطبِ ایشان چه کسانی بودند؟ برخلاف سخنرانی های بسیاری از رهبران دیگر که به مسائل روز اشاره داشتند، سخنان ایشان ارتباط چندانی با مسائل واقعی همچون افغانستان، گرم شدن کره زمین، کرونا، تلاش در گشودنِ گره کورِ مذاکراتِ هستهایی وغیره پیدا نمیکرد.
بجای همه اینها، گویی ایشان اصرار داشتند نشان دهندکه تنها مسئله مهم و حائز اهمیت برایِ کشورشان، منطقه و دنیا، نشان دادنِ بغض و کینه ایرانِ انقلابی نسبت به آمریکا و بر ملا کردنِ ورشکستگیِ آن کشور میباشد.
علیرغم آنکه تحریمها اقتصاد کشور را فلج ساخته، و مناقشه هستهایی بجز کوله باری از فقر، بیکاری، گرانی، تورم، ناامیدی، مهاجرت جوانان و یک دوجین مصیبت های دیگر، دستاورد دیگری برای ایرانیان نداشته، مع ذالک ایشان کوچکترین تلاش جدی در سخنرانیشان پیرامونِ شکستن بن بست مذاکراتِ هستهایی نشان ندادند.
یقینا آن مریخی متحیر میماند که گویا بجز دشمنی با آمریکا هیچ مشکل دیگری در ایران اسلامی متصور نیست. آنچه آن مریخی نمیداند آن است که هدف آقای رئیسجمهور در آن سخنرانی بیش از آنکه منافعِ ملی یا طرح مسائل و مشکلات واقعی میبود، جلب رضایت اقلیت تندرو بود تا دردوبلای موضع گیریهای انقلابی ایشان علیه آمریکا را بر سر مواضع سازشکارانه آقای روحانی و میانه روها بکوبند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید