رفتن به محتوای اصلی

مرزهای ناشناخته مرگ و زندگی، راه پرفراز و نشیب، خاطرات زندان
27.10.2021 - 12:45

 

کتاب با فرمت پی دی اف

مرزهای ناشناخته مرگ و زندگی، راه پرفراز و نشیب جلد 1

مرزهای ناشناخته مرگ و زندگی، راه پرفراز و نشیب جلد 2

 

من از جان‌به‌دربُرده‌گانِ کُشتارِ بُزرگِ زندانیانِ سیاسی در تابستانِ سالِ ١٣٦٧ هستم. پاییزِ سالِ ١٣٦٨، فقط هشت ماه پس از آزادی از زندان، به‌طورِ "غیرقانونی" و با کُمکِ قاچاقچیان از طریقِ مرزِ ایران و تُرکیّه از کشور خارج شدم. ثبتِ خاطرات و یادمانده‌های خودم از دورانِ زندان را، به‌صورتِ یادداشت‌هایی دست‌نوشته، اندکی پس از خُروج از ایران یعنی حُدودِ شش یا هفت ماه بعد در امریکا، در فُرصتی که قبل از شُروعِ به کار داشتم، آغاز کردم. با این‌که از آن یادداشت‌ها در طولِ سالیانِ بعد در تهیّۀ برخی مقاله‌ها و مطلب‌ها استفاده‌هایی می‌نمودم، امّا به دلیلِ مشغولیّت‌های شُغلی و خانواده‌گی فُرصتِ کافی و لازم برای نوشتنِ کتابی در بارۀ خاطراتِ زندان خود پیدا نمی‌کردم. سرانجام در سالِ ١٣٨٤ بازنشسته شدم و فُرصتِ کافی برای انجامِ این وظیفۀ مُهّم را پیدا کردم. به توصیۀ دوستانِ امریکایی، ابتدا به نوشتنِ خاطراتِ خودم به زبانِ انگلیسی پرداختم. حاصلِ این کار، یک جلد کتاب است با عُنوانِ: "بگذارید گل‌ها را آب دهیم: خاطراتِ یک زندانیِ سیاسی در ایران" که در سالِ ١٣٩٠ توسّطِ انتشاراتِ پرومیتئوس در امریکا چاپ و مُنتشر شد. پس از آن، به نوشتنِ خاطراتِ زندان خودم به زبانِ فارسی آغاز کردم، که حاصلِ آن، این کتاب است که اکنون در دو جلد به عالقه‌مندانِ به مسائلِ زندانِ جمهوریِ اسلامی در دهۀ شصت، و برای ثبت در تاریخِ ایران و جهان، تقدیم می‌شود.

من از جان‌به‌دربُرده‌گانِ کُشتارِ بُزرگِ زندانیانِ سیاسی در تابستانِ سالِ ١٣٦٧ هستم. پاییزِ سالِ ١٣٦٨، فقط هشت ماه پس از آزادی از زندان، به‌طورِ "غیرقانونی" و با کُمکِ قاچاقچیان از طریقِ مرزِ ایران و تُرکیّه از کشور خارج شدم. ثبتِ خاطرات و یادماندههای خودم از دورانِ زندان را، به‌صورتِ یادداشتهایی دست‌نوشته، اندکی پس از خُروج از ایران یعنی حُدودِ شش یا هفت ماه بعد در امریکا، در فُرصتی که قبل از شُروعِ به کار داشتم، آغاز کردم. با اینکه از آن یادداشتها در طولِ سالیانِ بعد در تهیّۀ برخی مقاله‌ها و مطلب‌ها استفاده‌هایی می‌نمودم، امّا به دلیلِ مشغولیّتهای شُغلی و خانواده‌گی فُرصتِ کافی و لازم برای نوشتنِ کتابی در بارۀ خاطراتِ زندان خود پیدا نمی‌کردم. سرانجام در سالِ ١٣٨٤ بازنشسته شدم و فُرصتِ کافی برای انجامِ این وظیفۀ مُهّم را پیدا کردم. به توصیۀ دوستانِ امریکایی، ابتدا به نوشتنِ خاطراتِ خودم به زبانِ انگلیسی پرداختم. حاصلِ این کار، یک جلد کتاب است با عُنوانِ: "بگذارید گل‌ها را آب دهیم: خاطراتِ یک زندانیِ سیاسی در ایران" که در سالِ ١٣٩٠ توسّطِ انتشاراتِ پرومیتئوس در امریکا چاپ و مُنتشر شد. پس از آن، به نوشتنِ خاطراتِ زندان خودم به زبانِ فارسی آغاز کردم، که حاصلِ آن، این کتاب است که اکنون در دو جلد به عالقه‌مندانِ به مسائلِ زندانِ جمهوریِ اسلامی در دهۀ شصت، و برای ثبت در تاریخِ ایران و جهان، تقدیم می‌شود.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
ایمیل نویسنده

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.