رفتن به محتوای اصلی

داستان یک کتاب فروشی در میدان انقلاب قسمت سوم
01.11.2021 - 22:09

با انشعاب در سازمان چریک های فدایی خلق و جدا شدن فکری این دو از یک دیگر بخش های تشکیلاتی نیز درکوتاه ترین زمان بصورت چریکی ازهم جدا گردید. هر کس هر امکانی داشت بسرعت شبانه در تاکسی باری ریخت واز دسترس دیگری خارج ساخت.
اکثریت که حال خود را بخشی از پیکرو از متولیان انقلاب می دانست و رهبریت خمینی را با اما واگر زیر عنوان خوانشی تازه ازراه رشد غیر سرمایه داری که دگم هایش درپروسه انقلاب سایید خواهد شد پذیرفته بود.آرام آرام شروع به کندن لباس های چریکی وپوشیدن رختی دو گانه کرد. لباس زیری دوخته شده ازپود مخفی کاری دوران چریکی ولباس رویی دوخته شده از تارهای تازه رشته شده دوران فعالیت علنی .
جامه از تن بدر کردنی که خوشبختانه زمان فرصب زیادی نداد تابه کندن لباس های زیر برسد.
همان باقی مانده لباس زیر ناشی از تفکرو تجربه دوران مخفی چریکی بود که توانست بخش اندک اما مهم دستگاه رهبری و تشکیلات را از زیر ضربات یورش گسترده جمهوری اسلامی به جریان های چپ بیرون بکشدو ضربات نفراتی کمتری را متقبل گردد.
سال های غریبی بود تفکری که تلاش داشت از خمینی همان بتی را در اذهان افراد سازمانی بسازد که ازکاسترو در ذهن داشتند. کسی که وظیفه خطیر مبارزه با امپریالیسم امریکا و پیش بردن انقلاب در راستای عدالت اجتماعی را بر عهده داشت.
خبر های رسیده از بدنه تشکیلات ،اخبار و نقل قولهای رهبران که عمدتا از کانال حزب توده می رسید قند در دل اعضای سازمان آب می کرد.از خمینی چهره ای ساخته می شد که چگوارا باید در مقابل او لنگ می انداخت.
ما چندان تفاوتی با توده عادی مردم نداشتیم. برعکس تمامی ادعاهای روشنفکری ما نیز در جستجوی <گودو> صاحب زمانی از لون جنس چپ بودیم. همان گونه که توده های عامی در جستجوی صاحب زمان خود به خمینی رسیده بودند و تمام خواسته های خود را در سیمای او متجلی می ساختند ما نیز با یاری حزب توده در قالب سیاست ورزی آرام آرام دل در گرو خمینی می نهادیم ولباس دمکرات انقلابی بر تن او می دوختیم ، چشم بربسیاری از فجایع که اتفاق می افتاد می بستیم واز کنارش می گذشتیم.
بی خبر از خنده مکارانه او و اطرافیانش که با همراهی ما در حال کوبیدن آزادی در سیمای لیبرال ها و لیبرالیسم بودند!
هر خبری که می رسید نشانه ای بر درست بودن خط مشی جدید بود.از سپاهی پاسداری که سطل رنگ نگاه می داشت تا هوادار سازمان شعار مرگ بر امریکا بر دیوار بنویسد تا کمیته ای که هوادار دستگیر شده با اعلامیه های سازمانی را با بر داشتن چند اعلامیه برای خود آزاد میکرد.
ازاجرای بند ج ، دال که از سر زبانمان نمی افتاد تا تمام قدرت بدست شورا ها. این دوره دور شیفتگی تشکیلات فدایی اکثریت به خمینی و جمهوری اسلامیست .دوره ای که تمامی تشکیلات بسیج گردیده بودند تا از خمینی دفاع کنند و در لوای این دفاع کردن شعار های خود را که خوشبینانه فکر می کرد همان شعار های خمینی است در بین مردم اشاعه دهند.
این تفکر سازماندهی متناسب با خود را طلب می کرد ..انتشارانی شناخت مولود همین گونه تفکر بود،محلی نیمه مخفی نیمه علنی، که مهم ترین بخش کار و تلاش سازمان در عرصه پخش را بر عهده داشت .
انتخاب چهره های مردمی و پر جنب وجوش از اعضای تشکیلات برای امرانتشارات بخصوص در کار پخش از طریق کتابفروشی شناخت که داشت به اصلی ترین مرکز سازماندهی انتشارات تبدیل می شد در دستور کار قرار گرفته بود.
کتابفروشی کوچکی که بمحل رفت آمد اعضای علنی و توده ای و گاه مخفی قاطی شده در رفت آمد های خریداران کتاب به امری عادی بدل گردید بود. کمتر فرد سازمانی بود که گذرش به این کتابفرشی کوچک نیفتد .چشم و گوشی نجنباند و احیانا دیداری با دوستان تازه نکند.
کم نبودند اعضای سازمانی بخصوص پیک های شهر ها و شهرستان ها که به کتابفروشی سر نزنند و در قهوه خانه زیر زمینی مقابل کتابفروشی دور میزی با هم ننشینند، بحث نکنند. هرچند که بحث در قهوه خانه ممنوع بود.
فکر حاصل از کار علنی و تازه پا بودن ارگان های تعقتیب و مراقبت جمهوری اسلامی که هنوز خوب جایگزین نشده بودند! این فرصت را برای مدتی به اعضای سازمان داده بودکه بی خیال وبی خبر از فاجعه در راه در یمین ویسار جولان دهند. تنها جوان های موتلفه بودند که می آمدند زاغ سیاه کتابفروشی را چوب می زدند. کسانی که بعدا پایه های اصلی تعقیب و مراقبت جریان های چپ بخصوص حزب توده گردیدند. هرگز روزی که حماد شیبانی را نشسته برکف کتابفروشی تکیه داده بر قفسه های کتاب با چشمانی اشگبار شعری از نیما را می خواند فراموش نمی کنم .
نازک آرای تن ساق گلی که که بجان پروردم
و بجان دادمش آب
ای دریغا !به برم می شکند !
روز های بعد جدایی اقلیت و اکثریت بود چه میزان غم بر چشم ها وشانه های اوسنگینی می کرد؟ ادامه دارد ابوالفضل محققی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.