رفتن به محتوای اصلی

داستان کتاب فروشی میدان انقلاب قسمت چهارم
03.11.2021 - 18:26
 
برای نشان دادن وضعیت وشرایطی که تحت آن شرایط انتشاراتی و کتاب فروشی شناخت کار می کرد و وظیفه توزیع آن همه کتاب، جزوه، اعلامیه ، تراکت و پوستر راانجام می داد نا چارم گریزی کوتاه به جو بالای سر کتابفروشی یعنی خیابان انقلاب بزنم!
هر چند که هرگز نخواهم توانست آن روز هارا،با آن همه تب و تاب، با آن بیقراری که سنگ برروی سنگ بند نمی شد را ترسیم کنم.
همه وارد صحنه شده بودند. از نوجوانان دبیرستانی، تا پیر مرد دستفروش. چه امید و هیجانی در جامعه موج می زد، همه خود را سهیم در این دگرگونی می دیدند .فرقی نمی کرد چه مخالف خمینی و چه موافق خمینی.
تمام قید وبند ها فرو ریخته بود .هیچ کس به هیچ کس نبود. برای مدتی همه رها وآزاد بدون قدرتی باز دارنده می توانستند اظهار وجود کنند. فاصله های طبقاتی و اجتماعی بهم ریخته بود. مدیر دیروزی هم ردیف دربان اداره خود گردیده بود. نوعی برابر حقوقی که به فرو دستان، به کسانی که هرگز دیده نمی شدند اجازه می داد قدی راست کنند ،شهامتی بیابند!جرأتی بخود بدهند و کلامی بر زبان آورند.
کسی بر کلام آن ها ایراد نمی گرفت ،کسی تحقیرشان نمی کرد.همه چیز دیگرگون شده بود،نوعی همدلی اجتماعی برای شکل دادن به فضایی انسانی و برابر حقوقی اجتماعی شکل گرفته بود.
اقبال وسیع جوانان بخصوص محصلان و دانشجویان که با شورحال خاص جوانی بطرف کارگران و اقشار پایین اجتماعی کشیده شده بودند باور نکردنی بود. همه با گرایش های مختلف بسته به این که چه کسی از روشنفکران قبل انقلاب در سر راهشان طاهر شده بود! روشنفکر و سیاسی شده بودند.از آنارشیست دو آتشه تا ملی گرای متعصب ،از کمونیست سخت پای بند بر پایی جامعه کمونیستی که نمی دانست چیست !تا بچه مجاهد خواهان جامعه بی طبقه توحیدی که او هم نمی دانست چیست!از هواداران چریک ها که خود را از عاملان اصلی انقلاب می دانستند، توده ای ها که از موضع بالای حزب کهنه کار سیاسی وارد می شدندوگاه به میخ می زدند و اکثرا به نعل. تا مذهبی های صف کشیده با تلورانسی از شریعتی تا خمینی که یک شبه انقلاب از دل خود به بیرون پرتاب کرده بود در این بازار مکاره ای که انقلاب بر پا کرده بود حضور داشتند.
رو در روی هم می ایستادند! بحث ومجادله می کردند.سر خواسته ها و جامعه ای که نمی دانستند چگونه شکل خواهد گرفت سروکله هم می کوبیدند .هم دیگررابا اصطلاح هایی که تازه یاد گرفته بودند و تا امروز هم معنی عملی آن ها مشخص نشده متهم می کردند.
بحث های بی پایانی که به مجادله سر مفروضات می گذشت وزمان را از کفشان می گرفت و در اختیار حکو متی که داشت توسط خمینی و اطرافیانش شکل می گرفت قرار می داد . بحث هایی که به عادت وشهوت کلام تبدیل شد و تا امروز ادامه یافته،
گرم ترین بازارکتاب، بازار پوستر، نوار،پرچم ، و پلاکارد بود.از مصدق تا میرزا کوچک خان،از طالقانی تا جلال آل احمد،از صمد بهرنگی تا چگوارا ازگلسرخی تا رهبران مجاهدین وچریک ها.
سازمان ها وگروه هاای که نیروهای خود را ریز این پوستر ها ،سرود ها و شعار ها حرکت می دادند ،هنوزجوشش اجتماعی، فعل انفعالات حاصل از فرو پاشی،ازهم گسیختگی تمامی ارگان های سیاسی،اقتصادی،اجتماعی وتب بالای جامعه بگونه ای بود که زمان می خواست تا خمینی میخ خود را کاملا برحلقه دیرک های خیمه تازه بر پا شده انقلاب بکوبد وستون خیمه بر افرازدو بیضه اسلام بر آن استوار کند.
این زمان حد فاصل آزاد ترین دوره انقلاب بود.حکومت جدید هنوز قدرت سرکوب گسترده نداشت. گروه های سیاسی نشه ازفرصت بدست آمده آسیمه سر بدون هیچ برنامه وچشم انداز دقیقی بدنبال حوادث کشیده می شدند با جیک جیک مستانه ای که خبر از زمستان پیش رو نداشتند .
لات های ابن الوقت،تلکه گیران ،پا اندازان،گردن کلفت های محلات که اکثرا هییت ها ،تکیه ها ،باشگاهها و زور خانه های خود را داشتند وهمیشه در خدمت وپشت پیشنماز مسجدی،آخوند روضه خوانی صف می کشیدند در محرم دسته جات سینه زنی وقمه زنی راه می انداختند، علم می کشیدندو غذای نذری می خوردند. بنا به عادت طفیلی گری ،فرصت طلبی و مفت خوری خود بوی قدرت، یکه تازی و کباب راتوسط حکومتی که خود بخشی از بدنه آن بودند را حس کرده بودند با سرعت عمله واکره خود را از کف خیابان ها،قهوه خانه ها از شهر نو گرفته تا گودعرب ها جمع کردند با همکاری بچه بازاری ها، حجتیه ای هاودار دسته موتلفه بعنوان نخستین دسته های سرکوب حمایت شده توسط حکومت گران جدید در جلو صحنه ظاهر شده ودر کمیته های انقلاب جای گزین گردیدند.
این دسته جات که بعد ها توسط خمینی به نام نامی سربازان گمنام امام الزمان مفتخر گردیدند اولین نیروهای آتش به اختیاری بودند که با پشتیبانی حکومت شروع به سرکوب وایجاد رعب در جامعه نمودند.
کتاب فروشی ها و انتشاراتی ها از جمله مکان هایی بودند که بطور مرتب توسط این گرو های فشار مورد تهاجم قرار میگرفتند.ادامه دارد ابوالفضل محققی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.