
با من و میهنم
با من و میهنم چه رفته است ای ستاره از هنوز
با من و میهنم چه می رود ای ستاره از پارُ و از امسال و از مرگ
این هراس را از من و میهنم فرو شوی
که خیر قدم هایش ارزانی گورهاست و گورستان ها
قبرهاست و کفن ها
بر من میهنم چه رفته است ای ستاره از هنوز
که این قحط ِ دیر ـ سال ِ دیرتر
دیریست گلو بر گمانم گرفته است
با من و میهنم چه رفته است
با من و میهنم چه می رود
که این ابلهان از بهار و دریا چه می دانند
و چه می دانند از شقایق ها
که هیهات مُردنشان در سر نیست
ما شاهدان این همه زمستانیم
و این خواب بلند
آبستن ِ طفلی از سلاله ی طوفان است
و غم کهن
سینه نمی داند از کیست
می آید و در آن پهلو می گیرد
تو غمخوار بی خدشه ی شورها
کجای جنون را گرفته ای
که خواهش ِ رنج را لفظی شگفت به درمان دردمان آید
گریبان خدا و خرقه ی باد را ؟
این سرزمین ستاره خیز
خیزاب هیچ جنونی ویرانش نخواهد کرد
که ما و آن ها را طناب و دار و چرثقیل و درخت
ما و آن ها را تحمل درد و خون ِ جگر
و روییدن از خاک
خاک گلگون به مثابه ی دشتی از شقایق ها
با من و میهنم چه رفته است ای ستاره از هنوز
با من و میهنم چه می رود ای ستاره از پارُ و از امسال و از مرگ
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید