رفتن به محتوای اصلی

افول امپراتوریهای مدرن
29.12.2021 - 06:23
 
در طول تاریخ مدون بشر امپراتوریهای نیرومندی بوجود آمدند و سپس پس از ده ها تا صدها سال بعد سقوط کردند, نظیر امپراتوریهای ایران, بیزانتین, روم, عرب, مغول, عثمانی و سرانجام امپراتوریهای نوظهور اروپائی در قالب نئوکلنیالیزم "استعمار نو" نظیر اسپانیا, انگلیس, فرانسه و غیره که آنها هم یکی پس از دیگری سقوط کردند که ته مانده دوتای باقیمانده آنها یعنی انگلیس و فرانسه در حال جمع آوریست, اخیرا مستعمره انگلیسی باربادوس هم اعلان استقلال کرد که در واقع تصمیم خود انگلیس به واگذاری آن بود چون حفظ آن دیگر موردی نداشت. و اما امپراتوریهای مدرن شوروی و آمریکا نیز از این قاعده تاریخی مستثنی نبوده و نیستند. شوروی که ویژگی خود را داشت سرانجام سقوط کرد, و حال آمریکا در شرایطی است که زیر ضربه این اصل جبری تاریخ قرار گرفته ولی بجهت اقتصاد نیرومندش سقوطش در متحول شدنش شکل میگیرد.
در آمریکا حدود یک درصد از جمعیت مالک نود درصد ثروت کشور میباشند و جمعأ حدود ده درصد دیگر جمعیت آن دارای درآمد سالیانه بالای سیصد هزار دلار بوده و نزدیک به ده درصد دیگر نیز درآمدشان بین یکصد هزار دلار تا سیصد هزار دلار در سال میباشد, لذا تقریبأ هشتاد درصد مردم آمریکا درآمد بسیار کمی داشته و یا بشدت در تنگنا قرار دارند و پس انداز آنها کمتر از چهارصد دلار میباشد. اکثریت عظیمی از سفید پوستان که خود را مالک اصلی آمریکا میدانند در زمره این تنگدستان هستند و خشم عمیقی از شرایط موجود دارند, آنها در کنار تعصبات مذهبی خود دارای تعصباب ملی افراط گرایانه ای نیز بوده و خواهان محدودیت ورود مهاجرین بخصوص از آمریکای لاتین به کشور میباشند که سهمی از بازار کار را بخود اختصاص میدهند, و نیز خواستار کسب سهم بیشتری از منابع مالی کشور هستند, ترامپ هرچند که خود جزو یک درصد اولیه است ولی تفکرات نزدیکی به این قشر داشته و فرهنگ لمپن گونه او و تأکیدش بر "اول آمریکا" سبب جلب حمایت وسیع این قشر و حتی بخشی از اقلیت های ناراضی گردید و نهایتأ بریاست جمهوری انتخاب شد. در واقع خود ترامپ مد نظر آنها نبود بلکه وعده های نشدنیش و زبان لمپن گونه اش که زبان سمبلیک این قشر بود آنها را جذب او کرد و سپس ماجراهای بعدی را بوجود آورد.
امروز آمریکا در شرایط نامتعادلی قرار گرفته است, آن قشر یک درصدی ثروتمند بقدری انباشت پول دارند که نمیدانند با آن چه کنند, حتی نمیدانند در کجا پولهایشان را نگهداری کنند, لذا گروه وسیعی از آنها اقدام به خرید خانه ها و ساختمانهای مسکونی نموده اند و آنها را اجاره میدهند, نه اینکه بمنظور سود آوری باشد بلکه فقط بتوانند پولشان را در جائی نگهداری کنند چون سیستم مالی بانکهای آمریکا هرچند که میتوانند بابت نگهداری آنها کارمزد هم بگیرند همچنان قادر به تقبل و مدیریت اینهمه پول نمیباشند. بهمین جهت قیمت مسکن در آمریکا بشدت بالا رفته است و اکثریت عظیم دیگری از مردم نیز دیگر قدرت خرید خانه را ندارند که این خود معضلی برای قشر متوسط شده است که بار نارضایتی را افزایش داده است. بسیاری از ثروتمندان اخیرا از نیوزلند اجازه شهروندی گرفته اند که در شرایط بحرانی به آنجا بروند, همچنین بعضی از ایالات آمریکا نظیر کالیفرنیا, نیویورک و واشینگتن اقتصاد بسیار نیرومندی دارند, بطور مثال ایالت کالیفرنیا در مقایسه با کشورهای جهان پنجمین قدرت اقتصادی دنیا است و نیز تنها اقتصاد منهتن مرکز شهر نیویورک پنج برابر اقتصاد روسیه است, ولی بیشتر ایالات کم درآمد نیازمند حمایت مالی دولت فدرال میباشند و قشر وسیعی از مردم این ایالات بسیار کم درآمد هستند و در شرایط سختی روزگار میگذرانند.
سیستم مالیاتی آمریکا به اینصورت است که بیش از نیمی از درآمد مالیاتی هر ایالت به خود ایالت میرسد و نیمه دیگر را دولت فدرال بر میدارد که صرف هزینه های کلی و نظامی کشور مینماید و قدری هم به ایالاتی پرداخت میکند که اقتصاد نسبتأ ضعیفی دارند, لذا این امر نیز خود یک موج نارضایتی در ایالات ثروتمند ایجاد کرده است که ناچارند بار آندسته از ایالات کم درآمد را نیز به دوش بکشند. از طرفی دو قطبی بودن همیشگی و پنهان آمریکا توسط ترامپ به رویه آمد و آشکار گردید, که بتدریج این دوقطبی بودن در حال تکوین بسوی بحرانهای اجتماعی میباشد. اخیرأ در یک نظرخواهی, نزدیک به ۵۲ درصد جمهوریخواهان تگزاس به جدا شدن تگزاس از آمریکا تمایل نشان داده اند و ۴۲ درصد از دموکراتهای کالیفرنیا نیز همین تمایل را نشان داده اند. البته جدایی ایالات ممکن نیست و خلاف قانون اساسی آمریکاست چنانکه جنگهای داخلی آمریکا در دوران لغو بردگی بسبب اعلان جدایی سیزده ایالت جنوبی بود که طرفدار بردگی بودند و ارتش جنوب را بوجود آوردند ولی ارتش فدرال به مقابله با آنها پرداخت که سرانجام منجر به شکست جدائی خواهان جنوب گردید و وحدت آمریکا حفظ شد.
از طرفی رشد اقتصادی چین که به دومین اقتصاد جهان تبدیل شده و ورود خزنده آن به عرصه جهانی از طریق سرمایه گزاریهای صنعتی و تجاری در آسیا و آفریقا و احتمالا در آینده نه چندان دور در آمریکای لاتین یک امپراتوری مدرن دیگری را به میدان میآورد و آمریکا را که خود بسبب زیاده خواهی سرمایه داران سیری ناپذیرش سهم عمده ای در رشد اقتصادی چین داشته اند به یک رقابت فرسایشی با آن کشور میکشاند. گسترش اینترنت و سیستمهای ارتباط جمعی نظیر شبکه های اجتماعی در آمریکا که موجب افزایش دانش عمومی مردم از شرایط کشور و جهان شده سبب گردیده که مردم بسادگی زیر بار توجیهات دولتمردان برای شروع و حضور کشورشان در جنگهای منطقه ای جدید در جهان نروند و دست آمریکا در استفاده گسترده از ابزار نظامی برای حضور در عرصه جهانی چندان باز نباشد, هرچند که آمریکا بجهت اقتصاد نیرومندش همچنان توان کنترل سیاسی و اقتصادی جهان را تا مدتهای مدید حفظ خواهد کرد ولی حضور نظامی آمریکا در عرصه جهانی محدودتر خواهد شد که سرآغاز افول این بزرگترین امپراتوری مدرن جهان است.
 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.