رفتن به محتوای اصلی

آقای مهرزاد دشتبانی، خود شکن آینه شکستن خطاست
31.12.2021 - 20:12

 

   آقای مهرزاد دشتبانی، خود شکن آینه شکستن خطاست

      سه منظر از  رفتار و کردار مهرزاد دشتبانی

به طبع هرگونه توهین و تهمت پراکنی به هر شخص یا جریان و...، در حضور جمع و بطریق اُولی در مدیا ، توهین به همه و از جمله به کسانی است که در آن جمع و در ارتباط با آن موضوع قرار دارند، اگر شاخک های حسّی ما  واکنش شایسته و بایسته ای نشان ندهد با سکوت و بی تفاوتی خویش در واقع به  نقض حرمت و کرامت انسانی و ارزشها ی دمکراتيک مشروعیت می بخشيم.

با همين احساس مسئوليت در سه نوشته پيوسته به نقد گفتار و رفتار آقای مهرزاد دشتبانی که يکی از شاهدان دادگاه حميد نوری است می پردازم.

يک: توهين پراکنی به شهلا شفيق 

دوست عزیزی نوشته فیسبوکی از آقای مهرزاد دشتبانی تحت عنوان« دم خروس خانم شهلا شفیق...»(۱ ) را ارسال کرد.

تیتر بسیار گزنده و حاکی از عصبیت، بی حرمتی و نشانی از واکنشی زهرآلود داشت. مکث سنگینی تمام وجودم را گرفت، سالیان زيادی است که در باره این نوع افراد و یا این نوع از چپ که از نظر و تجربه من ذهن کلیشه زده، مومیایی و اسیر توهمات آزمایش پس داده شده، نیازی به بحث و دیالوگ  نمی بینم، زیرا اساسا توضیح به واضحات درد آور و پوچ  و وقت تلف کردن است.

 خوشبختانه از سال ۵۸ دوستانی داشتم از گروههای چپ و بسیاری دراین مسیر جان باختند، حتی در زندان اوین حمید رضا نعمتی اهل بروجرد مرکزیت اقلیت  با آن صمیمیت، فروتنی  و خاکی بودنش و داود مدائن عزیزم که او نیز از مرکزیت اقلیت بود با آن وقار و صلابت و وفایش در اتاق مسجد بند دو اوین( زیر راه پله)  بعد از ۵ مهرسال۶۰، اتاق مثل سلاخ خانه بود...، و بیشترین اعدامی ها از این اتاق...اما همگی چقدر باهم صمیمی و شاد... همچنین سایر دوستانی که هم اکنون نیز به دوستی و ویا هم بندی بودن به آنها و مهر و صمیمیت و وفاداری شان افتخار می کنم. کمااینکه با دوستان جدیدی از چپ ها( البته من چنین تفکیکی ندارم)  نیز آشنا شده و نسبت به آنها قدردان و از صمیم دل نزدیک هستم وشاید بهتر است بگویم گویی مثل همان دوران زندان با همان عشق اما با دلتنگی های بیشتر ...دوستشان دارم. در ثانی من پس از ۳۶ سال از تشکیلات فرقه رجوی رها شده و نه تنها در مورد ساختار توتالیتاریسم مطلق ایدئولوژیک آنها، بلکه خطوط سیاسی استراتژیک آنها روشنگری کرده و حتی مهمتر از آن اتخاذ این سیاستها را ناشی از روح خودشیفتگی و منافع و مصالح و خیانت رهبری این فرقه دانستم که در شخص رجوی خلاصه شده است و از منتقدین جدّی و البته  درجهت نفی و طرد آنها هستم و به طبع گرایشم در محتوا و عمل با همین دوستان چپ هم راستا است.

نوشته آقای مهرزاد دشتبانی و محتوا و ادبیات بکار رفته ایشان برعلیه خانم شهلا شفیق چهره شناخته شده سیاسی و فرهنگی و سایر فعالین دادخواهی... جای بسی تأسف و البته درنگ و پرسش دارد و تا جایی که من حس می کنم و می فهمم این نوشته هیچ پاسخی از سوی خانم شهلا شفیق نخواهد داشت، به طبع تنزل یافتن و دادن نقد و نظر، به توهین و تهمت و کینه کشی و تصفیه حساب را برنمی تابیم.      

هدف قرار دادن خانم شهلا شفیق نویسنده، پژوهشگر و فعال سیاسی و هم چنین سایر دوستان توسط مهرزاد دشتبانی به طبع قابل چشم پوشی نیست و این امر نه تنها بر قد و قامت او نخواهد افزود، بلکه قوزی بر قوزی دیگر بر قامت کوتاه شونده او خواهد افزود.

اندیشه و دستگاه نظری آقای مهرزاد دشتبانی بادکنکی بود که در دادگاه به دست خودش ترکید، والبته به دو معنا. زیرا برخلاف دستگاه نظری ایشان پیش از حضور در دادگاه، و سپس نوع برخورد و ادای شهادت در دادگاه حمید نوری.

گویی همین تجربه پراتیک بسنده نبود، و ایشان بجای نقد و انتقاد از خویش، و به جای دیدن چهره خود در آیینه نظرها، آیینه را شکست و با نوشتاری که پس از ادای شهادت ارائه داد قوزی بالای قوزی دیگر آفرید و به دیوار ثریای خویش ادامه داد.

گویی مهرزاد دشتبانی که در قبال نتایج نسخه های دستگاه ونظرگاه خویش در پس و پیش دادگاه هیچ بهانه ای نمی یافت، بطور آنی و خلق الساعه و بی ربط دیگران را مورد هدف قرار میدهد و در برابر این نظرگاه « بیمار» مدعی شد که « مریض خر خورده مرده»

سخنان مهرزاد دشتبانی در گیومه

در سطر سطر این نوشته آقای مهرزاد دشتبانی یک نوع بی شخصتی مفرط ، که از سطح بی نزاکتی، بی ادبی و بی تربیتی خارج و متاسفانه  به وقاحت کشیده شده است، البته همراه با چاشنی خلط مبحث و تهمت و دروغ که در فرهنگ رژیم جمهوری اسلامی و همگنان آنها در فرقه  فحاش رجوی به کرات یافت می شود.

 قسمت هایی از نوشته آقای مهرزاد دشتبانی:

« دم خروس خانم شهلا شفیق»، « چپ میر حسین»، « چپ سبز الهی » ، « و باند کلاپ هاوسشان»

 ،« «خانوم شفیق در همکاری با دارودسته ایرج مصداقی» ، « می‌گوید من خود را نماینده چپ میدانم. عجب!!! »،

« معتقد به تغییر بنیادی توسط خود کارگران است. نه تغییر از بالا که آقای مصداقی با آویزان شدن به مدیا سرمایه و نشست و برخواست با آنها خواهان حمله نظامی آمریکا برای تغییر در ایران است »، « چپ هر چه هست ، جبهه میر حسین نیست که شما بیان داشته اید »، « در کلاپ هاوس شما بارها بارها از( چپ مفلوک )استفاده شده است. اگر نظرات من است مستقیم اسم من را بیاورید و من را خطاب قرار دهید. چرا پای چپ را وسط کشیده اید ؟ »، « شما قبل از مصاحبه این ( گفتمان ) چپ مفلوک را قرقره کرده اید »، « به دور و ور خود در کلاب هاوس نگاه کنید از طرفدار حمله نظامی آمریکا به ایران تا خط میر حسین یا حسین را نمیبینید؟»، « مدیر برنامه از میر حسین دفاع می‌کند کسی که به مدت ۸ سال نماینده دولت در دهه شصت بوده و همین اعدام‌ها در زمان تصدی او انجام شده و حالا شما دارید ماست مالی میکنید.»، « شاید برای همین بود که من را آنتی آمپ نامیدید ؟ »، « در حمله به چپ متفق نظر بوده اید و کسی از شما اعتراض به آن نداشت »، « کتابهایتان را هم در قفسه کتابخانه خود نگه دارید.»، « به اندازه کافی موضعگیری و سمت گیری شما و تراوشات ذهنی شما آشکار است »، « دیگر احتیاجی به افاضات شما نیست. »

آگاهانه نوشته های ایشان  را درگیومه گذاشتم تا دانسته شود جمله به جمله آن واکنش عصبی، غیر مستدل و  چیزی جز « تصفیه حساب کردن»  بدون درک و تفکر لازم در برخورد با نقد و انتقاد  روبرو هستیم. بدین خاطر برغم اینکه در کلاب بودم گمان داشتم شاید متوجه نشده ام و ناگزیر در مورد اتهام چپ ستیزی به خانم شهلا شفیق و... در کلاب هاوس مورد نظر به تحقیق پرداختم و اساساً با موردی مواجه نشدم تا دال بر صحت گفته های ایشان باشد.

برغم این ادعاهای واهی، اما آقای مهرزاد دشتبانی هر آنچه ازصفات وفحش های ناشایست و رکیک بخواهد برزبان می آورد، به آقای رضا پهلوی که ترجیح او نظام جمهوری است تا نظام سلطنتی، می گوید« به بابا جاکشت ...»،‌ آقای ایرج مصداقی را « وطن فروش بی شرم»، خانم شهلا شفیق  را نُخود هر آش و آقای فرهاد مرادی را چپ میر حسینی و چپ سبزالهی و باند و دار و دسته  و...می نامد و بهنگام  تظاهرات پرچم حزب کمونیست کارگری و سلطنت طلبان را دستشان درآورده  و به سطل زباله می اندازد و البته آنها را « قلدر» می نامد و...، چنین فردی از موضع جنّت مکان همه را به « چپ ستیزی» متهم میکند. غافل از آنکه «خود» نمونه طراز اول یک « نُخود نپز» در هر آش و کاسه ای را نمایندگی می کند.

 پیش از دادگاه و در حین دادگاه و شهادت انتقادتی به ایشان بود اما با پاسخی که به نقد و انتقادات داده اند، چه می توان گفت جز اینکه « گل بود به سبزه نیز آراسته شد» و با این نوشته غیر مسئولانه  اینبار با عصبیت تمام در محکم بر همان پاشنه کوبیده میشود.

 - آقای مهرزاد دشتبانی بهنگام شهادت در دادگاه بسیارآرام  و بظاهر متشخص و متین  صحبت می کند و حتی حمید نوری را « آقای» عباسی خطاب می کند. اما آنگاه که مخاطب وی خانم « شهلا شفیق» هستند، نوشته ایشان بهیچوجه قابل خواندن نیست و بسا شرم آوراست. شخصیت هایی که مورد حمله واقع شده اند از قضا بعضاً افراد و شخصیت های « چپ » هستند، و از قضا فرهاد مرادی که پدر ایشان نیز از نیروی چپ و جزء سازمان چریک های فدایی «اقلیت» بودند، و از قضا پس از سلولهای انفرادی گوهردشت در بند عمومی سالن ۱۷ روبروی اتاق ما حضور داشتند، با همان عبارات فوق در گیومه به توهین و تهمت پراکنی در باره ایشان می کنند. نوشته وی همانا نه تنها گریز از انتقادات، بلکه توهین های گزنده و در مواردی بی ربط به موضوع بحث می باشد. کما اینکه از فرط درماندگی، خطاب به خانم شهلا شفیق زبان به توهین و تحقیر می گشاید«کتابهایتان را هم در قفسه کتابخانه خود نگه دارید»

 مشکل این است که متأسفانه این افراد داعیه چپ نیز دارند. اما اين گونه چپ در غلطیدن به چنین فرهنگی ابتدا باید خود را پالوده سازد. مهرزاد دشتبانی در این نوشتار بدان اندازه فاقد درک و فهم است که نمی داند و نمی تواند بفهمد کتابهای خانم شهلا شفیق حیطه شخصی ایشان نیست که باید تصمیم بگیرند کتابهایشان را در قفسه خود نگه دارند،  بلکه این قلب و ذهن مردم و افکارعمومی است که برای انتخاب کتاب و دانش و فرهنگ تصمیم می گیرد. مهرزاد دشتبانی حتی فاقد این درک است که بدینوسیله با این فوران غیظ غلیظ به همه ناشران کتابهای خانم شهلا شفیق و مردم و افکار عمومی جسارت می کند.

اگرچه تنها سه سال پیش بود که در کنفرانس بوخوم از نزدیک افتخار آشنایی با خانم شهلا شفیق را داشتم و شاید برای اولین  در چهار سال حضور در آلمان و ضیق وقت و پرکاریم... توانستم  اولین بار کتاب رمان و داستان بخوانم.  از قضا کتاب « از اینه بپرس » و "سوگ ". به رغم آشنایی ام با ادبیات و رمان از نوجوانی تا اینک و امروز، به جرأت می گویم که حسّ انسانی که دراین کتاب نهفته است بغایت زیبا و شورانگیز و البته تکان دهنده است و لرزش بدنم را احساس م کردم و گاه مکثی سنگین ... و در داستان نهائی که رستاخیز داستان های اين کتاب است، همانطور که راوی داستان سینه مردی که  «قلب" فرزندش به او اهدا شده بود را می بوسيد وبر زبان می کشید ... را با برانگیختگی و بغض و اشک می خواندم و...به پایان بردم. من هم داشتم همان سینه و قلب را با ولع تمام می لیسیدم...این قسمت از کتاب را سه بار پشت سرهم خواندم و آنروز باز حسرت بردم بر این سالیان مدیدی که در سیاهچاله «کپی برابر اصل ولایت فقیه» گذشت کاش می توانستم بخوانم و بدانم و بیشتر بیاموزم و لذت ببرم از جهان و رؤیای انسانی و انسانیتی که در پی اش چشمانمان می درخشید  و قلب بر استخوانهای قفسه تنگ سینه مان می کوبید و می جهید...کتاب " از آينه بپرس" هم از دستم نیفتاد و یکسره به پایان بردم ... همان لحظه این نوشتار و رمان را با رمانهای رومن رولان مقایسه کردم و خوشحال از اینکه چنین کتابی درعرصه رمان انتشار یافته و یکی از شاهکارهای ادبی در زمینه رمان است و نویسند نه جزئی از این کتاب بل بخشی اصلی رمان است. هرگاه چشمم به  قفسه کتابخانه و کتاب « از اینه بپرس» می افتد این دیگر برای من کتاب نیست حسّ عزیزی از عاطفه ها و رابطه ها در نبض من میدود...

یک سال پیش هنگامی که خانم منیره روانی پور بر روی این کتاب و رمان انگشت گذاشت و نظر و احساسش را در مصاحبه با خانم شهلا شفیق بیان کرد...، احساس شگفت پیروزی خودم  را داشتم...پیروزی حس انسانی( همه فکرمی کنند که می خواهم  تعریف و تمجید کنم...همین لحظه که می نویسم اشک در چشمانم جاریست...گفتم سیامک بنویس... بگذار دنیا همین طور زیبا باشد... همه سرشار حسّ انسانی...

گفتگوی منیرو روانی پور و شهلا شفیق درباره کتاب از آینه بپرس 23 جون 2020

Missing media item.

https://www.youtube.com/watch?v=UH9VWiEUARQ

 

 شناخت کار ادبی و...خانم شهلا شفیق کار چندان دشواری نیست. ویکی پدیا چنین می نویسید و از قضا این قسمت نقاط برجسته و قوت شهلا شفیق است: «  بالاترین نشان لژیون دونور فرانسه را به پاس سال‌ها خدمت در حوزه برابری دریافت کرد. خانم دانیل بوسکه، رئیس «شورای عالی برابری جنسیتی» دلیل اهدای این عالی‌ترین نشان را، تلاش خانم شفیق برای هدایت جامعه به سوی نقاط مشترک و نه تفاوت‌ها دانست و گفت :« وجود شما ضروری است چرا که میدانید چطور با سمت مشترکات بروید و نه به سمت آنچه ما را از هم جدا می کند.»(۲)

از قضا همین روح  و جوهره لازمهٔ طالع نحس این چهاردهه و واقعیت های نحس و بدسگالی پیش رو مابین اپوزیسیون و تن اجتماعی مان است. البته با تمیز شفاف بین « سگ سپاسی» و « قدرشناسی والا» که دومی بر شخصیت فردی و اجتماعی و مبارزاتی مان خواهد افزود و هریک نیازمند آن هستیم.

يقين دارم اين نوشته  آغازين نزد خواننده پرسش هائی در باره شخصيت و فرهنگ  آقای مهرزاد دشتبانی بر می انگيزد . در نوشته بعدی به اين پرسش ها  بر اساس  فرهنگ زبانی  و نوشتاری و مواضع  ايشان پاسخ خواهم داد.

دو:  ابهامات و تناقضات و دوگانگی های سش برانگیز شهادت آقای مهرزاد دشتبانی

- مهرزاد دشتبانی بعنوان اوّلین زندانی چپ در فاز دوم دادگاه ومحاکمه حمید نوری است که می باید جنایت ایدئولوژیک اسلامی تکان دهنده و تداعی روح داعش و طالبان نشان در دهه ۶۰ و قتل عام ۶۷ که بر سر مارکسیست ها و چپ کشی آمد  را پرده برداری می کرد و این امر در اولین شهادت اهمیّت بسزایی داشت.

- در دادگاه حمید نوری به کرات به زبان سوئدی پاسخ داد، قاضی، دادستان و حتی مترجمین تذکر میدادند و حتی من که در خیابان های بوخوم درگیر مراجعه به دکتر و سپس تعمیر لب تاپ بودم در خیابان بناگاه توقف می کردم و می گفتم:« یکبار دو بار سه بار نیست یعنی واقعآً حرف آنها را نمی فهمی که به تو می گویند سوئدی حرف نزن و فارسی صحبت کن؟!».

- برخلاف اینکه آقای مهرزاد دشتبانی برغم همه تذکرات در دادگاه یک خط درمیان سوئدی حرف میزد، در تمام مصاحبه های ویدئوی که از ایشان در اینترنت وجود دارد و من ناگزیر همه آنها را نگاه کردم، یک مورد نبود که ایشان اشتباه کرده و  از فارسی به سوئدی حرف زدن بپردازد! :

2-  گفتگو با زندانیان سیاسی سابق در باره دوران حاج داوود رحمانی در زندان قزل حصار و پروژه تواب سازی.

Missing media item.

 

https://www.youtube.com/watch?v=c-NqfHi-Dvw

گفتگو با دو زندانی سیاسی سابق: مهرزاد دشتبانی و علی دروازه غاری

Missing media item.

https://www.youtube.com/watch?v=mNUwQvLhDOg

- وقتی ازسوی دادگاه  از وی  سوال میشد، با مکثی بلند از سوی شاهد  مواجه بودم، با خودم می گفتم:« چرا مکث می کنی؟ این یک فرصت استثنایی و تاریخی است... بگو...سریع حرف بزن... تو زندانی هستی می توانی چند مورد شکنجه بچّه ها را بگویی، نامشان را ببری، حقایق را بگویی... این همه تعلل برای چیست؟

- برخلاف تعلل در پاسخ دادن و مکث های طولانی و کش دادن مفرط، آقای دشتبانی درهیچیک از مصاحبه های ویدئویی پیش و پس از دادگاه که ناگزیر شدم برای درک حقیقت در اینترنت جستجو و نگاه کنم، برایم عجیب بود که ایشان برخلاف ادای شهادت در دادگاه، خیلی معمولی و مثل سایرین صحبت می کند، و مورد دادگاه نه یک قاعده بلکه  یک استثنا است؟

- آرامشی که مهرزاد دشتبانی داشت با روح دادخواهی و کشتار شقاوت بار ۶۷  و گرگ گرسنه گوهردشت( ناصریان و...) که همه را میدرید و کف بردهانش بود هماهنگی نداشت. و درهرقدمم در خیابان منتظر بودم تا شاهد بالاخره حرف قابل اعتنائی بزند و قدم پشت قدم دیگر.... و در برابراین همه تعلل وسکوت شاهد دلم می خواست از او بپرسم که:« تو دادخواه هستی؟. حتی میل و رغبتی و انگیزه ای به دادخواهی از شخص خودت هم نداری؟. هر چه مکث کنی و کش بدهی تنها و تنها فرجه ای بسود حمید نوری است... اين سوالات که  فلسفی نيست، بلکه سوال مشخص است در باره آنچه شاکیان  شاهدان مشاهده کرده اند، یعنی در توک زبان سالیانمان؟»

 - البته من می توانم درک کنم که حتی برغم تذکرات پیشین دادگاه مبنی بر خاموش کردن تلفن دستی درصحن دادگاه، و حتی تذکر هر باره و بهنگام ورود به هر جلسه دادگاه توسط نگهبان، تعمدی در کار نبوده که تلفن آقای مهرزاد دشتبانی روشن بود و بهنگام دادگاه صدای زنگ تلفن ایشان شنیده شد. اما این را نیز در همان حیطه رویکرد عدم احترام و بی تفاوتی مفرط به دادگاه... و شهادت می توان درک کرد، زیرا برای همگان دانسته است که حتی در اتاق انتظار مراجعه به دکتر نیز صدای تلفن دستی باید خاموش باشد 

علت حمله و تهمت پراکنی به فرهاد مرادی

مصاحبه و روشنگری و هشدار  آقای فرهاد مرادی در تلویزیون میهن تی وی در باره نگرش و رویکرد مهرزاد دشتبانی نسبت به دادگاه  حمید نوری پیش از ادای شهادت ایشان و همچنین بحث های کلاب هاوس  دادخواهی... علت اصلی تهمت پراکنی نسبت با ایشان است (  دقیقه  به بعد۳۷):

درباره دو تن از شاهدین دادگاه حمید نوری: نصرالله مرندی و مهرزاد دشتبانی با نگاه فرهاد مرادی

Missing media item.

https://www.youtube.com/watch?v=lD3Glhp9MDI

- چندی پیش هنگامی که درسوئد بودم در همین کلاب هاوس سخنان خانم لاله بازرگان و خانم عصمت طالبی در مورد انگیزه و مواضع و مقاصد مهرزاد دشتبانی از شرکت در این دادگاه مطرح شد و این رویکرد منفی و ضد دادخواهی از سوی این دو دادخواه و دیگر حاضران در کلاب هاوس ... به چالش کشیده شد. بنابراین با فضای پیش آمده در عرصه افکار عمومی دیگر زمینه ای وجود نداشت که مهرزاد دشتبانی بتواند بر اساس همان دستگاه پیشین خود اهداف و مقاصدش را در دادگاه به اجرا بگذارد. خانم منیره برادران نیز در مصاحبه ای پس ازادای شهادت ایشان نقد خود را مطرح کرد.

ـ شاید بهتر و درست تر آن بود که آقای مهرزاد دشتبانی یک تشکر از همین دوستان فوق و کلاب هاوس بعمل می آورد و یک انتقاد از خود ، که خواه ناخواه در دادگاه به ادای شهادت پرداخت، زیرا اگر با همان انگیزه و مقاصد  پیشین به دادگاه می آمد ماحصل چیزی نبود جز کارت قرمز قاضی دادگاه! و اخراج از دادگاه محاکمه حمید نوری به اتهام جنایت و قتل عام۶۷. النهایه حتی هم اینک نیز مهرزاد دشتبانی باید یکی از آن دو دستگاه را انتخاب کند( دادگاه را بورژوایی خواندن یا پذیرش دادگاه و دادخواهی بعنوان شاهد )، و الا در تعليق  میان این دو دستگاه فکری ما شاهد عدم تعادل خواهیم بود و بازتابش همین نوشته فوق است.

نقد خانم منیره برادران به شهادت آقای مهرزاد دشتبانی

کافیست در باره شهادت مهرزاد دشتبانی در دادگاه حمید نوری به نقد خانم منیره برادران یکی از شخصیتهای شناخته شده چپ نگاه کنیم [ مصاحبه را از گفتار به نوشتار درآورده ام]:

« منیره برادران: محاکمه حمید نوری در دادگاهی در استکهلم یک حادثه تاریخیه برای ما، حقیقت برای اولین بار است که این جنایت۶۷  در یک مرجع حقوقی صالح و مستقل مورد بررسی واقع میشه، نتیجه این دادگاه هم می تونه یک آغازی باشه برای پیامدهای قضایی دیگر برای کسانی که دست اندرکار جنایت ها بودند و همچنین برای افکار عمومی خارجی و بویژه خود ایرانی ها تا اینکه جای انکار را بگیره و واقعیت را روشن بکنه، بنابر این دادگاه بر پایه شهادت هاست یعنی شاهدین نقش تعیین کننده دارند دراین دادگاه در داوری که قاضیان خواهند کرد و در روند دادگاه، بنابر این شهادت یک امر مهمی است در اینجا، ما همه میدانیم که بیش از سه دهه از اون جنایت [ نامفهوم است] بنابراین خیلی روشن است که حافظه یک جایی می تونه یاری نکنه، می تونه اون تراما اون وحشت اون راهروهای مرگ بهر حال می تونه   خب ذهن می خواد ازش که فرار بکنه و سالها، و کسانی گفتن توی این دادگاه که می خواستن فراموش کنند پس بزنند حالا یک بازگویی مجدد خیلی مشکل ایجاد می کنه، این هم دادگاه بهش واقفه و برای این مسئله هم یک کارشناسایی که از نظر روانشناسی روی حافظه کار می کنند در این دادگاه در جلسات بعد در آینده حضور خواهند داشت.

بعد توی شهادت ها یک کسایی هم که وابسته به سازمان مجاهدین هستند الان هم، بهر حال به نوعی خواستند حالا یا تصمیم فردی خودشون یا تصمیم از بالای سازمان بنوعی ضمن شهادت هاشون که خب واقعاً بجا و درست، ولی یه جوری هم به اصطلاح خواستند شهادت ایرج مصداقی را که شاکی اوله و بر اساس مستندات اون هست که واقعاً جای ارزش گذاری داره، اون رو یک جوری زیر سوال ببرند. اون هم باز ما میدونیم که برای دادگاه هم روشن باشه، ولی ما یک نوع دیگه ای مسئله برخورد داشتیم و اون روز جمعه ۱۷ دسامبر بود[ شهادت مهرزاد دشتبانی] اونجا شاهدی اومد که  به اصطلاح یک روایتش بسیار آشفته و بسیار غیر مطلع بود یعنی یک جورایی گیج کرده بود  دادگاه رو هم و شنوندگان رو هم ، اینجا واقعاً خیلی سوال پیش میاد که چطور یه آدمی که می خواد بعنوان شاهد اونجا بیاد دریک دادگاهی که تاریخیه، چطور اینجوری...[ نامفهوم] بدون آمادگی بیاد[ نامفهوم ] اطلاعاتی را که در اصل روشن است وجود داره سالها در موردش کار شده اسناد و مدارک هست اشتباه بکنه و اینقدر با تناقض گویی همراه باشه از صحنه هایی که باید اینجا طرح بشه یه جوری فرار بکنه، این خیلی پرسش برانگیز بود. شاهد آدم، ادم اگر دنبال بکنه آدم غیر مطلعی نیست یعنی برای خود من خیلی سوال بود که چه چیزی باعث میشه آیا واقعأً در مقابل دادگاه قرار گرفتن بود، ما میدونیم که این موضوع هم  می تونه باشه، ما در دادگاهی که در دهه ۶۰ گذرندویم اصلاً از یک جنس دیگه ای بود می تونه این مسئله باشه ولی من فکر می کنم این هم نبود این هم می تونه کلی باشه ولی این هم نبود، من فکر می کنم که اونجا از طرف اون شاهد یک جوری به سُخره گرفتن دادگاه بود جدی نگرفتن دادگاه بود یعنی یه جوری من تعمّدی می بینم در شهادت این فرد در دادگاه که با مواضع قبلی هم که مصاحبه کرده بود که یک دادگاه بورژوایی میدونه من فکر می کنم که عمداً بنوعی این بی تفاوتی خودش رو نسبت به این دادگاه یا نقش خودش رو در این دادگاه نشون بده و یک جوری سردر گمی ایجاد بکنه  من نمی تونم بیشتر از این توضیح بدم چون  واقعاً بیشتر از این بخوام توضیج بدم چطور یک آدمی که میاد توی این دادگاه و میدونه که چنین چیز مهمی است اینجا چطور می تونه با این تناقضات بیاد اونجا با اون بی اطلاعی،  من فکر می کنم که تعمدی در کار بود. و خب این بار مسئولیت را بیشتر می کنه بخاطر اینکه خب اگر کسی دادگاه رو قبول نداشت و یا بهر حال اون را یک ابزار بورژوایی میدونه که ایشون گفته بود در مصاحبه اش، خب می تونست شرکت نکنه!، یه هز حال حق هر کسی هست هرکسی نظر متفاوتی داره و این نظرات را باید پذیرفت ولی وقتی شرکت می کنه با این وضعیتی، این بی مسئولیتی است و این بنظر من اصلاً کار درستی نبود.»

لینک سخنان منیره برادران :

شاهدین در دادگاه حمید نوری و توقع خانوادهای دادخواه از آنها

Missing media item.

   https://www.youtube.com/watch?v=hfLNjM_nw2M

به طبع خانم منیره برادران نه از « دار و دسته» مصداقی و نه در « جبهه» میرحسین موسوی» و نه به « گفتمان چپ ستیزی» تعلق دارند کما اینکه سایرین از جمله خانم لاله بازرگان ، خانم عصمت طالبی و حتی خانمی از داخل ایران نظرات منفی نسبت به این نوع حضور در دادگاه و ادای شهادت داشتند. و از این منظر بسیار حائز اهمیّت بود کمااینکه آقای مهدی اصلانی  به درستی چپ کشی را پاشته آشیل قتل عام ۶۷ میدانند.

- مهرزاد دشتبانی حتی در مصاحبه پس از دادگاه با خانم پژاره حیدری برغم همه توهمات و تأیید از سوی دوستان پیرامون خود که شهات ایشان را بسیار عالی توصیف می کردند...؟( آنچنان که ایشان بیان میکردند) بدون درک حقوقی از دادگاه و کیفرخواست داد ستان ها و وکلای شاکیان و شاهدین در پایان مدعی بود که این دادگاه تنها می خواهد به موضوع قتل عام در مقطع۶۷  بپردازد و از زندان های اوین و قزل حصار... و جنایت رژیم جمهوری اسلامی و این حاکمیت در این چهل ساله سرباز میزند و...

  گویی مهرزاد دشتبانی تفاوت جایگاه دولت و قوه قضاییه سوئد و قاضی دادگاه و دادستانها و وکلای پرونده را، با جایگاه « اپوزیسیون» را نمی فهمد. گويا نمی داند که چنین مسئولیتی بر عهده دولت و قوه قضاییه و قاضی سوئد نیست که نقش و مسئولیت اپوزیسیون و محاکمه رژیم در چهار دهه  را ایفا کند. او مدعی است که دادگاه ابزار بورژوایی است! اما خواسته اش محاکمه کلیّت نظام و محکوم کردن تمامیّت این رژیم است، و نه صرف محاکمه یک فرد( حمید نوری).؟

-  آقای مهرزاد دشتبانی مدعی است که دادگاه می باید فراتر و عام تر از  قتل عام ۶۷ بپردازد، آقای نادر کلهر نیز تحریم و بایکوت این کلاب هاوس را پیشنهاد می کند؛ از قضا نقش و مسئولیت همین کلاب هاوس دادخواهی و سایر  فعالیت ها در امر دادخواهی در فضای مجازی، و بازشناسی مباحث گوناگون در تامل بر قتل عام ۶۷ از منظر چهار دهه جنایت جمهوری اسلامی است. تحریم و بایکوت کلاب هاوس،  بستن اين فضا و اتمسفر است. از سوی ديگر مگر چند کلاب هاوس در باره دادگاه حمید نوری وجود دارد که بخواهیم این کلاب هاوس را نیز تحریم کنیم؟ تنها یک کلاب هاوس دیگر وجود دارد که مختص فرقه مجاهدین است و از روز نخست دستگیری و دادگاه حمید نوری با بازیهای سیاسی فرقه رجوی ممزوج شده است که حتی شهادت شاکین و شاهدین غیر فرقه مجاهد را برنمی تابد.

 

سه: تلاقی منافع با فرقه رجوی 

دوگانگی  کردارآقای مهرزاد دشتبان ،  رفتار (فرقه رجوی)  در مخالفت  های اوليه شان با دادگاه حمید نوری را تداعی می کند که در ابتدا اساساً  دستگیری حمید نوری را « شو وزارت اطلاعات» و جنگ گرگ های درون رژیم و... می نامیدند.  و پس از آن برای پوشاندن حقیقت، مدعی شدند که با خلع ید از آقای ایرج مصداقی از این پرونده ، در دادگاه شرکت می کنند، ترّهاتی که خریداری در نزد قوه قضاییه سوئد نداشت.  همگان درشگفت اند از این روش « پیش قاضی و معلق بازی» و اينکه برای گریز از بدنامی بیش از پیش ، بین بد و بدتر، « بد» را انتخاب کرد و « برخلاف دستگاه و نظریات پیشین» در دادگاه شرکت کرد. و حتی در یک تاکتيک فرار به جلو، ویژگی تمامیت خواهی و توهین آشکار به همه دادخواهان و شاکیان و شاهدان پرونده از طیف های مختلف از روز آغاز تاکنون،  روح و ماهیّت فرقه ای و خونخواهی قبیلگی و بدوی مبتنی بر اسلام و متکی به « توهمات» و « خودشیفتگی» رهبری عقیدتی خود را آشکار کردند.

نکته : اگر توجه کنید«عنوان» این مصاحبه اساساً موضوع قتل عام ۶۷ و  دادخواهی و رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی نیست!، بلکه عنوان « جنگ سیاسی با مزدوران رژیم » است.؟

سایت  فرقه مجاهدین خلق نوشت:

« محمد محدثین: تردیدی نیست که اگر اسناد و مدارک مجاهدین و شهادتهای شاکیان و شاهدان این سازمان نبود دژخیم حمید نوری از محکومیت می‌گریخت .»

 

- فرقه رجوی «دستگیری حمید نوری» را بازی و شو وزرات اطلاعات و...می دانستند، و آقای مهرزاد دشتبانی دادگاه را عامل « بورژوزی». اگر چه هردو مؤلفه غلط و نادرست بود، کمااینکه در برابر حقیقت نتوانستند خط خود را پیش ببرند و ناگزیر در آن شرکت جستند، اما هنوز هم « دوجایه خوری» می کنند، و این کج دار و مریز بودن امری ذاتی این دستگاه و نگرش و منافع و مصالح حزبی، گروهی، فرقه ای و آرمانی است.

تُف سربالای فرقه رجوی در انتشار شهادت مهرزاد دشتبانی در  تصفیه حساب با کلاب هاوس دادخواهی

به درستی نمی دانم این پست را از طرف خودم تقدیم خانم مریم رجوی کنم یا آقای مهرزاد دشتبانی؟. اگر چه دوست دارم شخصا تقدیم شان کنم. تا همگان بخوانند و بدانند که:

« این دغل دوستان که می بینی، مگسانند گرد شیرینی »

 Missing media item.

 Missing media item.

 

 

 

انتشار و انعکاس  شهادت دادگاه مهرزاد دشتبانی در سایت ها و تلویزیون فرقه رجوی( سیمای آزادی)

کسانی که در تشکیلات مجاهدین حضور داشته و دارند بخوبی دشمنی خونی و آنتاگونیستی رجوی با سازمان پیکار  بعنوان [اپورتونیست های چپ نما] و...که تا همین امروز در آلبانی و اشرف ۳ مبنای « کار تشکیلات » و ارعاب و اتهام زنی به اعضا در درون تشکیلات قراردارد را  به خوبی می دانند، اما  برغم همه این دشمنی ها...  شهادت آقای مهرزاد دشتبانی از جمله تنها شهادتی است که خارج از طیف شاکیان اعضای و یا هوادار فرقه رجوی در سایت ها و سیمای آزادی انعکاس داده شده است.

علت، تنها یک چیز است نه دو چیز( مواضع دوستان در کلاب هاوس دادخواهی حمید نوری و نقد و انتقاد به ادای شهادت مهرزاد دشتبانی در دادگاه). مهرزاد دشتبانی برای فرقه رجوی یک معنا دارد« ابزار». به طبع مسئولیت انتشار شهادت مهرزاد دشتبانی در سایت های فرقه رجوی به هیچوجه متوجه شخص ایشان یا انتقاد و نمره منفی به ایشان نبوده و نیست، اما همین روح و همین تذکار هرگز نمی تواند معیار و سنجه ای جهت شناسای اصالت و حقیقت و در مسیر دادخواهی باشد. از نظر من هزار نقد و انتقاد دوستان، بْه  ز چُونین دغل دوستان و ناپدری، و بکارگیری آقای مهرزاد دشتبانی بعنوان ابزاری از جنس کین و  تصفیه حساب؟ 

https://besoyepirozi.net/.../81087-%D9%85%D8%AD%D8%A7%DA...

- نوشته آقای مهرزاد دشتبانی خواه از هر موضعی باشد، نه نقد و نظر و انتقاد، بلکه تصفه حساب و نوعی ترور شخصیت است و آنچیزی که برنمی تابیم همین نقطه است. ترور شخصیت در کلام و زبان و در عرصه مدیا، خواه ناخواه اگر زمین( مکان) و زمانش را بیابد خواه ناخواه راه به ترور فیزیکی خواهد برد و تجربه های پیشین یادآور همین درد ها و رنج هاست؛ از تجارب سال ۵۴ تا روستای گاپیلیون و تجارب هولناک ما در تشکیلات فرقه رجوی که البته تا جایی که در توان و ظرفیتم بوده است روشنگری کرده ام.

سعدی شیرین سخن و

 شعر دغل دوستان که می بینی

 

 

این دغل دوستان که می‌بینی
مگسانند دور شیرینی

تا حطامی که هست می‌نوشند
همچو زنبور بر تو می‌جوشند

باز وقتی که ده خراب شود
کیسه چون کاسه‌ی رباب شود

ترک صحبت کنند و دلداری
معرفت خود نبود پنداری

بار دیگر که بخت باز آید
کامرانی ز در فراز آید

دوغبایی بپز که از چپ و راست
در وی افتند چون مگس در ماست

راست خواهی سگان بازارند
کاستخوان از تو دوستر دارند

هر که را باشد از تو بیم گزند
صورت امن ازو خیال مبند

کژدمان خلق را که نیش زنند
اغلب از بیم جان خویش زنند

هر که بی‌مشورت کند تدبیر
غالبش بر غرض نیاید تیر

بیخ بی‌مشورت که بنشانی
بر نیارد بجز پشیمانی

 

نگاهی به مواضع و نظرات مهرزاد دشتبانی در فیسبوک 

نوشته های داخل کروشه[ ] از نگارنده می باشد.

Mehrzad Dashtbani

با نگاهی هرچند گذرا در مواضع مهرزدا د دشتبانی در فیسبوک خودش می توان حقایق بسیاری را مشاهده کرد:

- هیچ یک از گزارش و مقالات  در ارتباط با دادگاه حمید نوری و شهادت شاکیان و شاهدان محاکمه وی در فیسبوک آقای دشتبانی انتشار نیافته است؟ ، مگر ضدیت با دادگاه! و بسط آن در کامنت ها...

- مهرزاد دشتبانی در ذات خودش، هیچ تقصیری نداشت، او همین بود و همین است. او می خواست بجای محاکمه حمید نوری، دادگاه و قوه قضاییه سوئد و نظام بورژوایی را به محاکمه بکشاند.

مصاحبه با تلویزیون حزب کمونیست ایران در ارتباط با سالگرد اعدام‌های ۶۷ و دادگاه حمید نوری

(دقیقه ۳۹ به بعد):

مصاحبه با تلویزیون حزب کمونیست ایران در ارتباط با سالگرد اعدام‌های ۶۷ و دادگاه حمید نوری

https://www.facebook.com/mehrzad.dashtbani/videos/262873975672711

 

آقای مهرزاد دشتبانی حتی مطلع نیست که این امضاگیری توسط عوامل لابی  فرقه رجوی برای بهره برداری سیاسی و سردمداری در جنبش دادخواهی انجام شده است:

 Missing media item.

سایت مجاهدین خلق :

کمیته دوستان ایران آزاد در پارلمان اروپا در یک بیانیه مطبوعاتی اعلام کرد:  بیش از۱۰۰ تن از نمایندگان پارلمان اروپا در بیانیه ای خطاب به سران این اتحادیه از جمله جورف بورل، نماینده اتحادیه اروپا در امور خارجی و سیاست امنیتی،  خواستار آن شدند که این اتحادیه و کشورهای عضو « قتل عام   ۱۳۶۷ در ایران را به عنوان نسل کشی و جنایت علیه بشریت به رسمیت بشناسند.»

...ابراهیم رئیسی رئیس جمهور گزینشی رژیم ، عضو «کمیسیون مرگ» در قتل عام ۳۰۰۰۰ زندانی سیاسی در سال 1367 بود، که اکثر آنها از اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق، اپوزیسیون دموکراتیک رژیم، بودند...

 

آلخو ویدال کوادراس یکی از اصلی ترین اعضای« کمیته دوستان ایران آزاد در پارلمان اروپا» از لابی های فرقه رجوی است که کمک مالی یک میلیون یورویی مریم رجوی به او  و حزب دست راستی اسپانیا در رسانه ها مطرح و حتی در مجلس اسپانیا دردست پیگیری بود.

 

فرهنگ چماقداری:

[همین اروپا و سوئد به شما این آزادی را میدهد تا برعلیه رژیم ج . ا فعالیت کنید، اما آقای مهرزاد دشتبانی، بدلیل اینکه حزب کمونیست کارگری و سلطنت طلبان پرچم شیرخورشید حمل کرده اند، می گوید: ‌«... پرچم را از دست آنها گرفته و به سطل آشغال می انداختم]

19 ژوئن 

گزارشی کوتاه از تظاهرات علیه مضحکه انتخابات در شهر یتوبوری سوئد. .

نیروهای چپ با ۳ فراخوان متفاوت در این تظاهرات شرکت داشتند. اما در عمل کنار هم قرار گرفتند و شعارهای مشترک دادند و از یک تریبون برای سخنرانی استفاده کردند. حدودا در مجموع ۱۰۰ نفر را با خود همراه داشتند.

مجاهدین در طرف دیگر بودند. همانگونه منسجم با حدود ۵۰ نفر. حزب کمونیست کارگری و سلطنت طلبان با هم در یک صف بودند مانند همیشه. در یک صحنه آنها آمدند و در پشت سر ما پرچم شیر و خورشید و تاج را که بسیار بزرگ بود آویختند و قصد همراهی با ما را داشتند. ما به آنها تذکر دادیم که پرچم را بردارند و از صف ما خارج شوند.

خیلی محترمانه و بدون عصبانیت. آنها قلدری کردند و جو را متشنج کردند. من پرچم شان را از دستشان بیرون آوردم و در سطل آشغال انداختم

 بعد آنها صف ما را ترک کردند. البته لازم به ذکر هست در میان چپها نیز نظری در جلسه مطرح گشته بود که نوعی همکاری و هماهنگی با دیگر جریانات مانند مجاهدین و سلطنت‌ طلبها را مطرح می‌کرد و حتی نماینده ای از انها بدون طرح با دیگران را در جلسه فراخوان دعوت شده بود که با نه و مرزبندی ما مراجعه شدند و طرف ذکر جلسه را ترک نمود.در کل تعداد شرکت کنندگان در راهپیمایی نسبت به دوره های پیشین تقریبا دو برابر بود.

در ارتباط با رای دهندگان اینبار برخلاف دوران پیش از مردم عادی اصلا خبری نبود. مردمی که بدلیل تردد به ایران و گرفتن ویزا با رژیم معامله میکردند. یا دانشجویان که احتیاج با جواز خروج داشتند و رای می‌دادند. شرکت کنندگان این دوره می‌شود گفت تماما عوامل سیستم بودند. حتی در راه رفتن به سالن به اشکال مختلف با تظاهر کنندگان در گیر می‌شدند. فحش می‌دادند. انگشت وسط خود را به تظاهر کنندگان نشانه می‌رفتند. جالب است که تعدادی از رای دهندگان ملیتی غیر ایرانی داشتند. در میان عوامل رژیم شخصی بود که در اداره مهاجرت به عنوان مترجم پناهندگان استخدام است. در آخر این نکته را ذکر کنم که شهر ما بیش از بیست هزار مهاجر و پناهنده در خود دارد و شرکت کنندگان در رای گیری به ۱۰۰ نفر هم نمی‌رسید. این یعنی شکست رژیم. این یعنی که اعتصابات کارگری، دانشجویی، زنان، بازنشستگان ،دی و آبان کار خود را کرده است. مردم این بار میان نظام و خیابان ادامه آبان را برگزیدند و این یعنی شکستی فاحش برای سیستم ارتجاعی سرمایه داری ایران.

 Missing media item.

 Missing media item.

 

 

[ فرهنگ ترور شخصیت و البته در نوع ابتذال]:

 Missing media item.

[ مشروعیت «اعدام انقلابی» ]

کامنت ها:

- چکار باید کرد؟

- دشتبانی: هیچی. افشا فقط

- هیچی هم شد راه حل؟ افشاگری هم که ۴۳ سال شد!

دشتبانی: پس اعدام انقلابیش کنیم؟

 Missing media item.

[اصالت و تقدم با تضاد، کینه و تصفیه حساب شخصی و نه دادخواهی قتل عام ۶۷- درواقع نقش اول آقای مهرزاد دشتبانی تعریف شده است ]:

 

 Missing media item.

[ دشتبانی می گوید:«‌ازشرایط موجود حول( هول ) نمی شوم و اعتقادتم رو خانه نمی گذارم و به دادگاه بروم اینها حواشی نیست بلکه اصولی است که زندگی پاش وایستادم ما به زندان وزندانیان هم طبقاتی نگاه میکردیم و می کنیم»( اما متآسفانه یا خوشبختانه سمبهٔ مستدل دادخواهان در کلاب پُر زور بود و آقای مهرزاد دشتبانی ناگزیر شد پا روی اصولش بگذارد- طنز دراماتیک ساخته و پراخته  وظیفه  من تنها تایپ چنین حکایتی است، نه  بیش)]

 

[ « من به هیچ قانون ونوشته بورژوازی اعتمادی ندارم در هر کجا» انگار در دوران حکومت استالین در شوروی مقیم است و به این نوشته پرداخته است، آیا به پول، خانه ، سوسیال و غذایی که می خوری اعتمادی نداری؟ّ پراتیک سنجه حقیقت »

 

Missing media item.

 [ مواضع مهرزاد در باره دادگاه ]:

Missing media item.

Missing media item.

Missing media item.

 

Missing media item.Missing media item.

Missing media item.

Missing media item.

 

[ّبابای جاکشت...]:

Missing media item.

یک بام و دوهوا - بربام توهم

[آقای مهرزاد دشتبانی خطاب به خانم شهلا شفیق نسبت به خود فروتنی بخرج میدهد و مینویسد:

 « ایشان[ شهلا شفیق] به من نقد وارد می‌کنند و می‌گوید من خود را نماینده چپ میدانم. عجب!!! چرا که گفته ام کلاب هاوس آنها گفتمان چپ ستیزی را در خود دارد.

خانوم شفیق من نه تنها نماینده چپ نیستم بلکه کلا سیستم نماینده گی را قبول ندارم. اما از نگاه خودم میتوانم به جامعه نظر کنم و بر مبنای صفوف طبقاتی صف چپ را بشناسم و از آن دفاع و صحبت کنم»]

[ مواضع مهرزاد در باره دادگاه ]Missing media item.

 

حال شنونده و خواننده باید در عجب بماند که  این و آن قسم حضرت عباس را باور کند  یا  آقای مهرزاد دشتبانی « دُم خروس» نویس را ؟

القصه در پایان

 عطف به همه روح و روان زخمی مادران و خاوران وداخواهانش و حساسیّت این امر دردادگاه و دادخواهی:

یه ضرب المثل قدیمی و کهن چینی هست که میگه:

« اگه نمیتونی شاد باشی، گند بزن به شادی دیگران که این خودش کلید شادی خودت است»

 

پانویس:

۱) دم خروس خانم شهلا شفیق.... – مهرزاد دشتبانی

دم خروس خانم شهلا شفیق

چپ میر حسین

چپ سبز الهی

و باند کلاپ هاوسشان

https://www.akhbar-rooz.com/136100/1400/10/02/...

من تا کنون کلمه ای در باره و کارهای خانوم شفیق در همکاری با دارو و دسته ایرج مصداقی ننوشته ام. چون اصلا طرف بحث من ایشان نبوده است. اما ایشان خود را نخود هر اشی دارد می‌کند و در هر موردی نظری می‌دهد ایشان به من نقد وارد می‌کنند و می‌گوید من خود را نماینده چپ میدانم. عجب!!! چرا که گفته ام کلاب هاوس آنها گفتمان چپ ستیزی را در خود دارد.

خانوم شفیق من نه تنها نماینده چپ نیستم بلکه کلا سیستم نماینده گی را قبول ندارم. اما از نگاه خودم میتوانم به جامعه نظر کنم و بر مبنای صفوف طبقاتی صف چپ را بشناسم و از آن دفاع و صحبت کنم. صف چپ ، همان نیروی خود کارگران است که معتقد به تغییر بنیادی توسط خود کارگران است. نه تغییر از بالا که آقای مصداقی با آویزان شدن به مدیا سرمایه و نشست و برخواست با آنها خواهان حمله نظامی آمریکا برای تغییر در ایران است. چپ هر چه هست ، جبهه میر حسین نیست که شما بیان داشته اید. گفتمان ضد چپی که توسط همین آدم در نفع چپ و چهره های شناخته شده چپ در مدیا بیان نمودند. در کلاپ هاوس شما بارها بارها از ( چپ مفلوک )استفاده شده است. اگر نظرات من است مستقیم اسم من را بیاورید و من را خطاب قرار دهید. چرا پای چپ را وسط کشیده اید ؟ و دیگران و شما با سکوت خود آن را تائید کرده اید. این حمله به من و چپ ربطی به مصاحبه من نداشت. شما قبل از مصاحبه این ( گفتمان ) چپ مفلوک را قرقره کرده اید. به دور و ور خود در کلاب هاوس نگاه کنید از طرفدار حمله نظامی آمریکا به ایران تا خط میر حسین یا حسین را نمیبینید؟ مدیر برنامه از میر حسین دفاع می‌کند کسی که به مدت ۸ سال نماینده دولت در دهه شصت بوده و همین اعدام‌ها در زمان تصدی او انجام شده و حالا شما دارید ماست مالی میکنید. شاید برای همین بود که من را آنتی آمپ نامیدید ؟من می‌گویم نامیدید. چرا که در حمله به چپ متفق نظر بوده اید و کسی از شما اعتراض به آن نداشت. کتابهایتان را هم در قفسه کتابخانه خود نگه دارید. به اندازه کافی موضعگیری و سمت گیری شما و تراوشات ذهنی شما آشکار است ، دیگر احتیاجی به افاضات شما نیست.

مهرزاد دشتبانی

 

۲) ویکی پدیا

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%87%D9%84%D8%A7_%D8%B4%D9%81%DB%8C%D9%82

 

۲) بدون شرح! ایرج مصداقی در کنار احمدی‌نژاد در حال افتتاح کارخانه
ایرج مصداقی

https://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-47799.html

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

مطالب مرتبط

آیا چپ‌ها باید اتاق محاکمه حمید نوری در کلاب هاوس را تحریم کنند؟ – نادر کلهری

دم خروس خانم شهلا شفیق- مهرزاد دشتبانی

پیرامون محاکمه حمید نوری؛ پرسش هائی از کج اندیشان و کج رفتاران مدعی “چپ” – شهلا شفیق

شهلا شفیق؛ شایسته قدردانی و حمایت – حنیف حیدر نژاد

http://www.hanifhidarnejad.com/Hidarnejad/index.php?option=com_content&task=view&id=11983&Itemid=1

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

سیامک نادری
ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.