رفتن به محتوای اصلی

دینمداری و اسلام سیاسی چیست؟ جز دروازه های گشاد خرافه، فریب
11.01.2022 - 23:21

 

جز دروازه های گشاد خرافه، فریب، دروغ، مفتخوری، درندگی و...!

دور نباید رفت و می بایست از پرسش بالا آغازکرد. من می پرسم! آیا پس از 43 سال تبهکاری اسلامی ولائی ممکن است اینک بتوان کسانی خردمدار، آزاده، آگاه و نوعدوست در سرتاسر ایران ویرانگشته یافت که آنها مستقل ازین دم و دستگاه فاسد حکومت آخوندی باشند، و از این بیدادگری مطلق، که گردانندگان تاکنونی اش جز ملاها و مکلاها و ملی مذهبی ها و لیبرال مذهبی های خداپناه و ریاکار نبوده اند، و در یک پرسش کوتاهتر، آیا از مجموعه 43 ساله ی دین دولتی آنان دست، دم و دل بی درد و رنجی داشته اند؟ و برعکس قریب به اتفاق کارگران و کشاورزان و زحمتکشان و زنان و جوانان و همه بجان آمدگان که روزانه فریاد اعتراض ها و دادخواهی هاشان به آسمان رسیده، اینان دارای درک، شناخت و دریافتی دیگر از این دکان دین و غارتگری اسلامی داشته باشند و دلسوزانه بیایند آنرا با ما در میان نهند؟ یا بتوانند بما از تجربه های هرچند ناچیز ولی مثبت خویش و برای دفاع از حاکمان یکدست پلشت و سرسپردگان این کنام مرگ و تباهی امکان شفاف سازی داشته باشند که بسود توده های کار و رنج بیدادرس ثمری داشته باشد؟!

 

خوب گناه کارگران و کارمزدان مسلمان چیست و این چه روزگاری ست که خدا و اسلام و ملا و مُکلا بر سر باورمندان خود آورده است؟ چرا اسلام و دینمداری از خرد می ترسد و خردستیز بوده و مانده است؟ و چرا اسلام و ملا انسانمداری و خودباوری را کفر! و کافر را دشمن خدا می نامد؟ چرا بندگی و بردگی بدرگاه آخوند، عین قربت بخدا و رسول خداست؟ حال آنکه از هردوی آنها، (( خدا و رسول)) درین معرکه ملا هیچ خبری نیست! و چرا؟ کی خدا بداد مومن ها خواهدرسید؟ پرسیدنی پس چرا باید این رژیم تداوم یابد؟ مگر امروزه ریز تا درشت ملاها و مکلاها اندکی آبرو و اعتبار دارند و یا برای خدا و رسول شان برجاگذارده اند؟ درین میانه اصول و فروع جبری و قهری اسلام، پرسیدنی ست! حقوق انسان مستقل و خودرای نوعی انسان که نه! تنها خود مسلمان در کجاست و یا خواست استقلالی او اگر جسارت بیرونی بیابد چگونه ارزیابی و پاسخ داده می شود؟ جز در عبودیت به آخوند و ولایت عصر که خمینی و خامنه ای باشند؟! پس اوی نوعی که هیچ! خود مومن هم درین بازار مکاره وجود خارجی ندارد، مگر در سرسپردگی مطلق؟ و جز این هم جایز نیست؟

 

آیا این باندهای هراسبار و سیستماتیک اسلامی که بیاری پول نفت هار هارشده اند، اندکی از حقوق بشر را خود در جهان اندیشه ها و جهان بینی های موجود شناخته و خردکی از آنرا نه برای مای دارای جهانبینی های دیگر، که تنها برای مسلمانان زمینگیرشده ولائی شیعی برمی تابند و یا برخواهندتابید؟ چه پرسش چندش انگیزی، آنگاه که از اسلام ازلی و ابدی می گوئیم و از نرمش آخوند مفتخور و امکان پذیرفتن حقوق بشر او، و تن دادن به برابری زن و مردش!؟ براستی چرا اسلام و آخوندها و مذهبی های همچنان مرتجع و واپسگرامانده و برابر این اصل پایه و ابتدائی یعنی" آزادگی خرد و فراروئی اراده انسانی" آنها آنرا هیچگاه نه با نرمش که در برابر دیدگاه های دیگران مخالف، بی پروا بازتاب اخلاقی ـ انسانی نیز ندارند؟ و چرا ما تاکنون با وجود توان کلان اجتماعی طبقاتی میلیونی مان که کمر کوه ها را درهم می شکند چه رسد به مشتی ملا و مکلای انگل و دنیاپرست! ما هنوز در پی اعمال اراده مستقل و آزاد خویش نبوده و آنرا از رژیم و بساط اسلامی پس نگرفته و حاکم بر سرنوشت خویش نشده و نمی باشیم؟ مگر این دین دولتی و اسلام چیز دیگری ست که ما آنرا درین 43 سال هرزگی حکومت اسلامی هنوز نشناخته و یا ساده دلانه تر همچنان بدان امیدوار مانده باشیم و به اصلاح آن بیاندیشیم؟ در حالیکه ما بخوبی می دانیم که این رژیم بدون هرگونه گرافه سرائی جز، درزوازه های گل و گشاد خرافه گوئی، نادان پروری، فریبکاری، دروغگوئی، درندگی، مفتخوری، چپاولگری و... نبوده و نمی باشد.

 

برای بازتاب اندک، ولی درست هویت رژیم شیعی ولائی اسلامی براستی بار واژه های تاکنونی ما کارا نیستند. از چه ها باید گفت! از شقاوت ترورها و از سنگدلی علیه بنیان های فروریخته ی خانواده ها و از روابط سالم زن و مرد که ملاها آنرا نابودکرده اند! از چه باید گفت؟ از برگذاری و برنامه ریزی ترورها، رونق میدان های اعدام ها و جلال و شکوه راه اندازی شکنجه های کارگران و شرار شلاق ها و تلنبار هزاران فسادهای آخوندیسم؟ از چه بگویم! از زن ستیزی اسلام و آخوند از یکسو، و از دیگرسو زنبارگی خود محمد تا ریزترین آنان در همین دوران ما و در تجویز ازادواج دختر مدرسه ای ها بیاری حدیث و آیات این و آن ملکوتی؟ از بدفرجامی کارگران و کارمزدان بینوا چه بگویم که دیگر آنها دارای نان و پنیز اندکی و کافی هم نمی باشند؟ ازین قوم دینمداران یکدست پلید دیگرکدامین نشانه ناچیز انسانی بوده و برجاست که من از آن بگوئیم؟ از این قوم پلشت بنام خدا چه ها برجامانده است که بربادنداده باشند؟!

 

من با روشنی و بر پایه ی تجربه های بارهای بار خویش و بر اساس شناخت تاریخی بی کم و کاست ازین دینکاری پیشین و بیدادگری 43 ساله خودکامگان اسلامی ـ شیعی، سرراست و بی پیرایه می گویم: اسلام و ولایت زمینی خدا هیچ نیست، مگر فریب ساده دلان و بکارگیری دروغ و دردهای بیدرمان و... بسود یک اقلیت همه سر حریف. من به این ریاکاری آخوندی الهی نه می گویم نه! برای شرح این نه، هزارها تن کاغذ و قلم و بردباری و تلاش طاقتفرسا بکاررفته و همچنان لازم است تامگر اندکی از پرده بیرون افتاده ها را درست برنوشت؛ نه آن اندرونی ها و پنهانی های زیر عبا و عمامه ها را که در آینده و پس از سرنگونی این رژیم بدان ها پی خواهیم برد. درین راه پرفراز و نشیب پیشارو، آگاهی و تاریخ آتی برای ما و آیندگان بارسنگینی بدوش دارد. روشنگری و افشاگری چراغ راهنما و دعوت روشن بسوی میدانداری انقلاب مستقل کارگری همراه با توده های میلیونی ست.

 

زیراکه: نکته آغارین و پایه برای فراروئی اجتماعی طبقاتی، و رهائی از این استبداد دینی آخوندی و سرمایه سالاری ضدبشری، این هدف و مبارزه درخور چه تلاش ها که نبوده و نیست و گام های هدفمند پیشین و پیوسته ی آتی، نیاز به چه از جان گذشتی های دردناکی برای پیشگامان راه همواره نداشته و ندارد؛ و چه بی شمار قربانیانی که درین مبارزه انسانی جان و هستی خویش را نباخته اند؛ تامگر برای آگاهیرسانی جاری و تاریخی و گستردگی شناخت مردمی از اهداف ضدبشری اسلامی ـ ولائی، می بایستی که خود توده های کار و زحمت بمیدان دادخواهی کشانده شوند و خود کارگران و توده های مسلمان می بایست بپاخیزند و داد خویش بستانند و دگرگونی سیاسی اقتصادی بسود خویش کارمزد ایجادکنند. توده هائی که آنها، و امروزه جز زندگی برباددادگان ببیش نیستند؛ حال آنکه سازنده و تولیدگر سرمایه خود آنها می باشند از از آن بی بهره اند! و در گذشته ها می بایست بیشتر و بهتر می دانستند و درداکه نمی دانستند؛ و گول خمینی را خوردند. ولی اینک می دانند و خوب هم می دانند که باید برابر فریب و ریای دکان اسلامی و آخوندهای مردم ستیز و اهرم قدرت مطلق دین دولتی آنها بایستند و اینک ایستاده اند و ایران امروز ما همینک در سراسراش فریاد ضدبیدادگری اسلامی سرشار است.

 

درگذشته ها برای نیروهای چپ و کمونیست منهای خودفروختگان رفرمیست، هویت و کلیت و شناخت نظام اسلامی ـ ولائی پیچیده نبوده و آنها خیلی پیشترها با خرد و دانش انسانمدار خود، سیاست زیر عبا و پشت پرده های ترفندها و دسیسه های ریاکار اسلامی را بخوبی می شناختند و می دانستند که ملا و مکلا با خدا خدا گفتن هایش جز در پی کسب قدرت و ثروت و چپاول دار و ندار نیروهای کارمزد و تنگدست نبودند و نیست.

 

چه در دوران شاه و سپس شیخ هرگونه روشنگری و افشاگری و آگاهیرسانی کارگری ـ توده ای تاوان های گزافی برای نیروهای مسئول و متعهد داشته و همچنان دارد؛ و جای پای کشتارها و اعدام ها و اسارت زندانی های بسیاری توسط این هرزگان ثروت و قدرت در دل تاریخ برجاگذاشته است. وظیفه نیروهای مترقی، چپ و کمونیست روشن بوده و هست و برای تعهد به آگاهیرسانی استوارمانده و بر ضرورت روزگار روشنگری ها همچنان پافشرده و می فشارند و با وجود جلادهای غیبی و آشکار اسلام رحمانی و شاه شاهان در گذشته، در سرتاسر کشور دروازه های زندان ها در هردو دوره بازِ باز، و طناب های دارشان همیشه آویزان و پرکار بوده و می باشد. شکنجه و سرکوب و کشتارهائی که هرکدام از خردورزان پیشگام را ترورکرده و درین راه سخت و بلند، چه جان ها و هستی های خود و زن و بچه های شان را این نوعدوستان یکجا از دست نداده اند. همچنانکه دیدیم رژیم اسلامی ولائی چه آسان چراغ دانش و بینش مردمی "بکتاش آبتین" را به خیال پست خود خاموش کرد. البته رژیم بخوبی پی برده و دانسته بود که این دین قهقرائی و واپسگرایش برای بقای خویش چاره ای جز کشتن روشنگران و انقلابیون نداشته و هنوز ندارد. و حکومت اعدام همینک با تهدید وکیل توماج از ندادن پوشش قضائی به وی، بی گمان قصد خفه و خاموش کردن داد اعتراضی توماج صالحی را دارد. پرسش! این راهکارهای خدائی و اسلامی و آخوندی و اعدام دوست و تروریست پرور را چگونه می توان آنگونه نوشت که این رژیم درین 43 سال بر سر معترضان ما آورده است؟

 

وزهمینرو "بکتاش آبتین ها" و توماج صالحی ها" و هزارهای دیگر اسیر و دربند همگی، چراغ راهگشا و روشنگران فصل تاریکی های اسلامی و هرگونه استبدادگرائی می باشند، و آشکارا دشمن ظلمتیان و خاموشی گزینانند. وزهمینرو نیز ناگزیر از دیدگاه خردگریزان و داناکشانِ شبسوار نمی بایست بیش از آن به راه گمراهان دین دولتی روشنائی بیفکنند و باید کشته شوند. زیرا کافرند و دشمن خدا. بنابرین، پیک های هرگونه نورپردازی ها و روشنائی ها و راهنمای رهائی ها از دید این شبسواران جایزنیست و نمی بایست بخاطر صیانت نفس این مافیای شب بانان زنده بمانند و بسان بسیارانی که بیش ازین کشته شدند نمی شاید زنده بمانند؛ و نمانده اند. همین ملائیسم اعدام پرست توانست بکتاش را بیاری کرونا از سر راه خرافه و خونخواری و خلافت خویش بردارد و برداشت. شایسته ما بیش ازین نیست که درین لجنزار بوگندو آخوندی اسلامی آرام بنشینیم و چشم بیاری خدای آخوند بدوزیم. رژیم اسلامی سرمایه سالاری باید توسط خود کارگران و مدافعان نیروی کار و کارمزدان نابودشود.

بهنام چنگائی 21 دیماه 1400   

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

بهنام چنگائی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.