رفتن به محتوای اصلی

من ایرانی و مقیم غنا هستم، اینجا همه فقیر و گرسنه نیستند
18.01.2022 - 06:59

می‌گوید دوربین همیشه یکی از اسباب و اثاثه خانه آنها بوده و با آن بزرگ شده. حرف او را هر کسی که دوران کودکی‌اش را با مشغله همیشگی پدر یا مادر گذرانده می‌فهمد. مثلا من که با بوی چسب دوغی و فرنگی مغازه کفاشی پدرم بزرگ شدم و برای همین هم تشخیص چرم گاوی از بزی و میشن برایم آسان‌ترین کار است.

با این حال، احتمالا خود مرحوم عبدالحسین اسکندری هم متوجه نبوده که با دم‌دست گذاشتن دوربین یک چیز دیگر را هم به آناهیتا یاد داده؛ جرأت رویارویی با ناشناخته‌ها. در روانشناسی امروز به آن می‌گویند شهامت بیرون زدن از "کنج آسایش" - Comfort Zone.

این که طی دو هفته چمدان ببندی و به چین بروی. آن هم در حالی که همه، از دوست و آشنا گرفته تا راننده آژانسی که تو را به سمت سفارت چین می‌برد بگویند: "چرا چین؟ کی چین می‌ره؟" (این ماجرا را در دقیقه ۵ می‌شنوید).

بعد از آن هم به 'دیوار' چین اکتفا نکنی و یک مرز دیگر را پشت سر بگذاری؛ آفریقا! این یکی را شاید اگر در ایران با صدای بلند می‌گفت، آن راننده آژانس بدون توضیح اضافه سر و ته می‌کرد و آناهیتا را 'کت‌بسته' تحویل مادرش می‌داد. شاهد این ادعا هم تعداد قابل توجه نوشته‌های دردناک و با رنگ و بوی نژادپرستانه‌ای است که زیر ویدیو چمدان آناهیتا در یوتیوب یا اینستاگرام نوشته‌اند.

شاید هم همین قضاوت‌ها بود که آناهیتا را واداشت در یوتیوب کانالی راه‌اندازی کند و زندگی خود را در غنا مستند کند با این هدف که "هم غناهایی و هم ایرانی ها تصوراتی از هم دارند که درست نیست" و برای رفع این باورهای غلط بهترین کار این است که بیننده را همراه خودش به غنا ببرد. از طریق همین کانال یوتیوب بود که با هم آشنا شدیم.

ویدیو آناهیتا و جود در داخل خودرو و بحث بامزه آنها بر سر فارسی یادگرفتن جود - نامزد آناهیتا - آرامشی دارد که بی‌اختیار شما را به این پندار سوق می‌دهد که گویی همه دردسرهای روابط بین‌نژادی تمام شده و فقط مانده فارسی یاد گرفتن جود. دردسرهایی که گوشه‌ای از آن را در قسمت هفتم این فصل چمدان خواهید دید؛ آنجایی که سپیده و کینگزلی به ایران می‌روند و در کنار مجسمه 'کوهنورد ایرانی' در دربند، عابران برای عکس گرفتن با کینگزلی (که از نیجریه برای ادامه تحصیل به فنلاند رفته بود و همانجا با سپیده آشنا شد) بی‌تابی می‌کنند.

یا ویدیوهای دیگری که ما را به یک گالری هنری در آکرا یا کلوپ شبانه "کلاس بالا" در پایتخت غنا می‌برد و جای دیگری دوربین ۶ ساعت در آرایشگاه سرپا می‌ماند تا نحوه درست کردن مدل مو "رستا-جاماییکایی" را به ما نشان دهد و دست آخر بگوید آرایشگر زحمتکش بابت این همه کار مبلغی حدود ۱۰ دلار آمریکا گرفت. یا بازدید آنا و جود از قلعه هلندی‌ها که نمادی از دوران استعمار و برده‌داری است.

گذشته از اینها، در چمدان آناهیتا که تمامی تصاویر آرشیوی آن را خود او و خانواده اسکندری در اختیار ما قرار دادند یکی دو نکته دیگر وجود دارد که ناخواسته بخشی از تاریخ اجتماعی دهه ۶۰ را روایت می‌کند. یکی تماشای موزیک ویدیو لس‌آنجلسی در شب یلدای سال ۷۹ (دقیقه ۱۶ به بعد) که نشان از تشابه سبک زندگی خانواده اسکندری با اکثر جامعه در دهه ۶۰ دارد و دیگری بخشی از برنامه سیمای هفته که در آن مرحوم اسکندری سریال تلویزیونی "قدم به قدم" تولید کمپانی "بی‌بی‌سی" را معرفی می‌کند بی‌آن که حرفی از "دشمن مردم" به میان آورد یا از "پخش" صدایش را قطع کنند.

آرشیو چمدان

چمدان آناهیتا و قسمت‌های اول و دوم سری جدید را می‌توانید در کانال یوتیوب ما و از طریق لینک زیر تماشا کنید:

سری جدید چمدان را شنبه‌ها در رادیو و یکشنبه‌ها در تلویزیون و کانال یوتیوب بی‌بی‌سی فارسی پیگیری کنید.

۱۰۰ قسمت قبلی چمدان:

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

انتشار از:

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.