رفتن به محتوای اصلی

پرسش و پاسخ: آیا چند زبانی عامل پیشرفت ایران آینده است؟
07.02.2022 - 09:02
تهیه و تنظیم:
هوشنگ (هوآس) اسدی

گفتگوی ۳

نخست باید با یکسری واژه ها آشنا شویم بدون اینکه الزاما آن واژه ها را با ایران و مسایل سیاسی آن گره بزنیم

- زبان میانجی (زبان مشترک سراسری ) چیست و چه وظایفی بر دوش یک زبان میانجی است ؟
- زبان رسمی چیست ، آیا یک زبان رسمی باید زبان میانجی باشد یا بر عکس؟
- زبان ملی چیست ؟ و آیا کشورهایی غیر هموژن (به جهات ترکیب جمعیت اقوام ، ملل ) را می شناسید که زبان رسمی خود را زبان ملی بنامند ؟

- آبا ملی سازی محصول دوران ملت - دولت سازی مدرن در رابطه با حضور یابی در صحنه جهانی و ارتباطات بوده است ؟  بعبارتی مرکز گرایی ، امنیت ، و پیشرفت آنرا می طلبید ؟

- آیا بسته بندی کردن یک زبان میانجی و دادن هویت ملی بدان موجب محدودیت و عدم پیشرفت خود آن زبان نخواهد شد ؟

- آیا تنش زدایی سیاسی یک زبان رسمی & میانجی  موجب گسترش و پویایی خود زبان میانجی و دیگر زبانهای ساکنان آن منطقه نخواهد شد ؟(تاثیر متقابل )

- آیا یک کشور علاوه بر یک زبان میانجی (زبان مشترک سراسری ) و  یک زبان بین‌المللی،  می تواند چند زبان رسمی دیگر  هم داشته باشد ؟ نمونه ها کدام هستند ؟

- آیا داشتن چند زبان رسمی هزینه بردار است ؟

اما در مورد ایران

- آیا به گمان شما ایران با داشتن زبان میانجی فارسی می تواند به عنوان نمونه دو زبان رسمی دیگر مثلا ترکی آذربایجانی و کردی داشته باشد ؟ اگر پاسخ آری است ، استدلال چیست و اگر پاسخ نه است ، چه استدلالی وجود دارد .

- بفرض پذیرش رسمی شدن زبان ترکی و کردی ، آیا امکان اجرای آن در فاصله زمانی مثلا ده ساله وجود دارد؟ هزینه ها کدام هستند ؟

- آیا داشتن  دو زبان رسمی دیگر موجب پیوستگی فرهنگی -مردمی در فلات ایران نخواهد نشد ؟

- چه ارتباطی بین آموزش زبان مادری و آموزش به زبان مادری رسمی دیگر وجوددارد ؟

- آیا با رسمی کردن زبان دوم و سوم به عنوان مثال ترکی به هویت قومی یا ملی یک منطقه پاسخ درست داده شد ،  و یا در درجه اول گسترش و پیشرفت اجتماعی برای همه ایرانیان مورد نظر است ؟

- آیا همه شهروندان یک  کشور در رابطه با رسمی سازی یک زبان دیگر ، باید به جهات حقوق شهروندی امکان دسترسی به آموزش با آن زبان رسمی دوم و سوم را بیابند یا منطقه قومی /ملی ،و آیا این امکانپذیر است ؟ موانع چه هستند

- آیا زبان رسمی ترکی و کردی موجب پایداری اتحاد منطقه ای نخواهد شد؟

و سئولات دیگر . .....

- تا به نمونه سئولات بالا پاسخ درست و آکادمیک داده نشود و درگیری سیاسی جایگزین آن شود ، ما راه بجایی نخواهیم برد

- ما با ملی گویی یا ملی سازی یک زبان نمی توانیم کشور پلورال ایران چند فرهنگی داشته باشیم .

- فرزند یک مازنی در مازندران هم باید این امکان را ببابد که بتواند به مدرسه ای با آموزش به زبان ترکی هم تحصیل کند  بدون اینکه شرط یادگیری زبان میانجی سراسری خدشه دار شود

- من تناقضی بین هویت  ایرانی ملی-فرهنگی  با چند زبانی نمی بینم . فردوسی زبان میانجی ما را نجات داد و من نگران نیستم

-----------------

کشورهایی که سه زبان رسمی دارند...
بلژیک: فلاندرز، فرانسوی و آلمانی
بوسنی و هرزگوین: بوسنیایی، کرواتی و صربی
پاپوآ گینه نو: توکس پیزین، هیری موتو و انگلیسی
روآندا: کین‌یارواندا (Kinyarwanda)، فرانسوی و انگلیسی
سیشل: سسلوا کرول (Seselwa Creole)، انگلیسی و فرانسوی
وانواتو: بسلاما (Bislama)، انگلیسی و فرانسوی
کشورهایی که چهار زبان رسمی دارند...
اتریش: آلمانی (در سراسر کشور)، اسلوونیایی، کرواتی و مجارستانی (در برخی مناطق)
سنگاپور: ماندارین، انگلیسی، مالایی و تامیل
اسپانیا: اسپانیایی (در سراسر کشور)، کاتالان، گالیسی و باسک (در برخی مناطق)
سوئیس: آلمانی، فرانسه، ایتالیایی و رومانش
کشوری که پنج زبان رسمی دارد...
پالائو: پالائی، انگلیسی، سونسورولیز (Sonsorolese)، توبیان (Tobian) و ژاپنی
کشوری که یازده زبان رسمی دارد...
آفریقای جنوبی: آفریکانس (Afrikaans)، انگلیسی، اندبله (Ndebele)، سوتو شمالی، سوتو، سوآزی (Swazi)، تسونگا (Tsonga)، تسوانا (Tswana)، وندا، خوسا (Xhosa) و زولو
کشوری که شانزده زبان رسمی دارد...
هند: هندو، انگلیسی، بنگالی، گجراتی (Gujarati)، کشمیری، مالایالام (Malayalam)، مراتی (Marathi)، اوریا (Oriya)، پنجابی، تامیل، تلوگو (Telugu)، اردو، کانادها (Kannada)، آسام (Assamese)، سانسکریت و سندی (Sindhi)
کشوری که ۳۷ زبان رسمی دارد...
بولیوی: کاستیلیان اسپانیایی (Castillian Spanish)، ایمارا (Aymara)، آراونا (Araona)، باور (Baure)، بیسیو (Bésiro)، کانیخانا (Canichana،منقرض شده)، کاویننو (Cavineño)، کایوببا (Cayubaba، منقرض شده)، چاكوبو (Chácobo)، چیمان (Chimán)، اسههجو (Ese Ejja)، گاراناری (Guaraní)، گواراوسو (Guarasu’we، منقرض شده)، گوارایو (Guarayu)، ایتوناما (Itonama)، لكو (Leco)، ماچجهجوی كلاواویا (Machajuyai-Kallawaya)، ماچینی (Machineri)، ماروپا (Maropa) و Mojeño-Ignaciano، Mojeño-Trinitario، Moré، Mosetén، Movima، Pacawara Puquina، Quechua، Sirionó، Tacana، Tapieté، Toromona، Uru-Chipaya (منقرض شده)، وین هایک (Weenhayek)، یامیناوا (Yaminawa)، یوکس (Yuki)، یوراکاره (Yuracaré) و در نهایت... زاموکو (Zamuco).
----------------

 بهروز خرمدین: سرکار ، ایکاش شما این جستار را باز نمی کردید! ایران با همه این نمونه ها که سرکار اورده اید ، همسانی ندارد. برای این کار شما می بایست ، یک ویژه کار (متخصص) زبان پارسی و گویش های ان را بیاورید. تا انجاییکه دانش من پروانه (اجازه) می دهد و انچه که در این سالها اموخته ام ، همه گویش های ایرانی ریشه در پهلوی ( اوستایی) دارند. مگر (به جز) زبان من نگون بخت اتروپانی ( اذربایجان) که به زور شمشیر ترک و ومغول به کناری زده شد. از این روی گفتگو در باره اموزش به زبان مادری همان و گام ها برای تکه تکه کردن ایران همان. افزون بر این ، ایران تنها کشور جهان است که از بیش از 2500 سال پیش دولت و ملت بوده است .زبان کردی که شما اشاره می کنید ، نزدیکترین گویش ایرانی به اوستایی است. دیگر اینکه زبان رسمی ، زبانی است نا وابسته ( مستقل) و اگر در کشوری چندین زیان رسمی باشد ، می بایست همه بنچاگ ها ( سند ها) به همه زبان های رسمی در دسترس باشد. ایا در همه ان نمونه ها اورده اید این بنچاگ ها در دسترس است؟

هوشنگ اسدی::طرح سئوالات است و درست همین پاسخ ها ‌ضروری است . خود وجود سئولات در واقع نوعی کوشش برای بالا بردن توان فرهنگی مردمان همین سرزمین است، که به جهات ذهنی عملا صد پاره هستند. اجازه بفرمایید از دانش شما در اینجا بهره ور شویم

بهروز خرمدین: نخست اینکه من هیچ گرفتاری با گویش های زیبا و گوناگون ایرانی ندارم و بر ان هستم که این گویش در کشوری ، روزی با فرمانروایی ایران دوست مبایست پشتیبانی شود. چرا که زبان عربی زده و الوده ما را این گویش ها به پالایش خواهند داد. بسیاری از واژه های از میان رفته در پارسی مردم همگانی ( مردم عادی) را در گو یش هی گوناگون و زیبای ایرانی را می توان باز یافت. دیگر اینکه این ستم بسیار بزرگی به فرزندان ایران می تواند باشد که اگر دوران دانش اموزی دبستان و دبیرستان را به گویش مادری اش یاد بگیرد. برای نمونه اگر کسی که در بلوچستان دیپلم گرفته باشد و بخواهد در مازندران به دانشگاه برود ، گرفتاری بزرگی خواهد داشت. از این رو بزرگان ما در اینده می بایست زبان همگانی را در همه دوران دبستان و دبیرستان همسان سازند.....در کنار ان هرکسی دوست دارد می تواند در گویش مادری اش را هم به ریخت اموزشگاهی یاد بگیرد.پیشنهاد من ، کسی که در کار کامپیوتر بوده است ، نیاز ما ایرانیان را در یادگرفتن یک زبان جهانی است. برای نمونه ، زبان انگیسی می بایست در کنار زبان ملی و رسمی از دوران کودکی اموزش داده شود تا پیوندی بسیار تنومند با دنیای دانش داشته باشیم. نگاه کنید هندوستان را! ویژه کاران ( متخصصان) هندی در جهان انگیسی زبان جای پای استواری دارند.

هوشنگ اسدی: در تمام طرح سئولات و در پی نوشت یاد گیری زبان میانجی و رسمی فارسی شرط است و این نباید خدشه ببینید . فرقی نمی کند شما در کجای ایران با چه زبان رسمی آموزش می بیند ، زبان میانجی و رسمی شما در درجه اول فارسی است . در سوئد شما به می توانید در دبیرستان انگلسی زبان و یا فرانسوی زبان تا دیپلم بخوانید ولی شما باید در تمام مراحل در عالی ترین سطوح از امتحان سطح بالا زبان سوئدی بر آیید و در دانشگاه که ثبت نام می کنید باید مدرک زبان رسمی سوئدی را داشته باشید . یعنی هیچ خدشه ای به زبان میانجی و رسمی سوئدی وارد نمی شود . وقتی ما موقعیت زبان میانجی را تثبیت کنیم دیگر مشکلی وجود ندارد. دانش‌آموز بلوچی که مثلاً در مازندران به مدرسه ترکی می‌رود او باید تمام مراحل آموزش زبان میانجی پارسی را پاس کند .

 بابک ساسانی:  هم میهن بررسی آنچه گفته آید در چهارچوب پژوهش و گزینش یک فرهنگستان کشوری است که کارشناسان برجسته از همه ی بخش های دانشی و هنری در آن باشند. البته پیشنهادهای کار ورزیده و آکادمیک باید برای چنین فرهنگستانی آماده و پس انداز گردد. پیروز باشید

 مجتبی ‌طلا ئیان: از آنجا که ما تمدنی بسیار کهن داریم، نمی توانیم از کشوری مانند بولیوی کمتر زبان رسمی داشته باشم!از شوخی گذشته سپاس که ما را متخصص زبانشناس و جامعه شناس و... غیره به حساب آوردید...مثل اینکه نمی توانم جدی باشم تا سه نشه بازی نشه! همانگونه که در ابتدای پست قید کردید، بایستی ابتدا این مفاهیم را معنا کنیم، و از آن مهمتر بر آن معانی توافق کنیم و آنگاه تصمیم بگیریم، اینجا عمدتا منظورم زبان رسمی است. ولی در کل، اگر قصد برپایی دموکراسی داریم، باید به نحوی وجود، اعتبار و ارزش زبانهای مورد استفاده در کشور را به رسمیت بشناسیم. بجز الزامی که دموکراسی ایجاد می کند، هوشیاری فرهنگی نیز به ما می گوید، که بایستی تمام تلاش خود را بکنیم تا از اضمحلال زبانهای موجود جلوگیری کنیم، و اسباب رشد آنها را نیز مهیا کنیم. فکر می کنم، ایده آموزش به زبان محلی، چندان منطقی نیست، و بجای حل معضلی، مشکلات بسیاری به بار خواهد آورد. اما، آموزش زبان مادری بعنوان یک ماده درسی، فکر می کنم هم به رشد و پویایی فرهنگ منطقه کمک می کند، و هم دانش آموزان را در آموختن زبانهای دیگر مستعد می کند. این البته ادعای من نیست، بلکه یک اصل ثابت شده در علم زبانشناسی است.

هوشنگ اسدی: من در طرح سئوالات در واقع فراتر از آموزش زبان مادری توجه داشتم . قوم جعلی فارس مورد حمله قرار می گیرد چون زبان فارسی و نقش آن بعنوان زبان میانجی در صندلی سرخ داوران محلی قرار گرفته، و به عنوان ابزار سرکوب و تحمیل معرفی می‌شود ،از آنطرف ناسیونالیسم، نوع کج فهم آن، از زبان فارسی پرچم ملی گرایی تعریف شده خود را دارد که نمی خواهد زبان را از کشاکش سیاست ورزی تنگ خود آزاد کند. وقتی بین ۱۵-۲۰ میلیون جمعیت یک کشور زبان ترکی آذربایجانی حرف می زنند ما نمی توانیم در پارک مخروبه پرسه بزنیم و بدنبال دون پاشیدن برای کبوتران سرگردان باشیم . تجزیه طلبان و قوم گرایان با برنامه پیشرفت ایران منزوی خواهند شد، البته اگر ما تکلیف خود را با ایران چند فرهنگی و چند زبانی روشن کنیم . یکی از راه ها رسمی کردن دو زبان نامبرده می تواند باشد .باورم این است ما در آینده ایران دموکر اتیک می توانیم بر بستر زبان ترکی با ترکیه و آذربایجان وارد اتحاد منطقه ای شویم ، که همکاری این سه کشور خود قطب جذب سرمایه و پیشرفت برای کل منطقه است از مواد خام تا راههای نزدیکی با غرب .... و از طرف دیگر موقعیت صلح در منطقه را تقویت می کند. موقعیت استراتژیک ایران بر دو بستر زبان کردی و ترکی در منطقه تعیین کننده می‌شود و در مقابل گلوبالیسم ما می توانیم راههای خود را بیابیم . من به مسئله زبان صرفا از زاویه امکان پیشرفت نگاه می کنم ...حرفها زیاد است

 مجتبی ‌طلا ئیان: نکته اینست که کیفیت این زبان رسمی چیست. گذشته از آن، کسی نمی تواند به انتخاب خود بگوید فقط زبانهای پارسی، ترکی، و کردی رسمی باشند. دیگران چه؟ موضوع تجزیه طلبی فقط با حل مشکل زبان، اگر از پسش بر بیاییم، از بین نمی رود. مهمترین مسئله عدالت اجتماعی است، که موضوع زبان هم در اصل زیر مجموعه آن است.

 هوشنگ اسدی : در سوئد آموزش زبان مادری در تمام مدارس وجود دارد ، و اینکه چه زبانهای ممکن به سطح زبان رسمی ارتقاء یابد بحث آکادمبک و کار کارشناسان اقتصادی ، فرهنگی ،اجتماعی است . عدالت و رفاه اجتماعی در همه عرصه ها قابل اندازه گیری است . بحث بالابردن توانایی ها در مناطق با زبان اکثریت آن منطقه خود تقویت بنیاد عدالت است . همه چیز بهم مربوط است

پاندورا نوری: من تخصصی در باره زبان ندارم ولی در حد خودم می‌توانم چند مسئله را خاطر نشان کنم :

۱) اجتناب از نگاه ایدولوژیک به موضوعات مورد بحث از جمله دو مقوله آموزش زبان مادری و آموزش به زبان مادری و سنگر گیری موافق و مخالف ، به نفع همگی است .‌گمانه زنی در باره مقاصد سیاسی مخاطب ما نع باز کردن بحث مستدل میشود .‌در ضمن ، در موقعیت پیشا دموکراسی که در آن بسر میبریم ، هیچکس نمیتواند خود را نماینده بخشی از مردم جا بزند . تک تک ما فقط میتوانیم نظر شخصی خود را بعنوان یک شهروند ابراز کنیم

۲) در یک کشور چند قومیتی چند زبانی و چند سد گویشی بهتر است از واژه “ملی” و حتی “رسمی” برای نامیدن یک و یا چند زبان خودداری کرد . چون به محض اینکه زبانی “ملی “ و یا “رسمی “ بحساب آید به معنی این است که سایر زبان ها و گویش ها “ملی “ و یا “رسمی” نیستند. زبان فارسی زبان میانجی است و وسیله ای برای ارتباط بین شهروندان و فراهم آوردن امکان مساوی رشد برای همگان در سراسر کشور.

۲) دولت مرکزی موظف است تحصیل رایگان به زبان فارسی را در تمام مناطق کشور با بودجه سراسری ( نه بودجه منطقه ) در اختیار شهروندان قرار دهد .

۳) در این مدارس دولتی ، آموزش زبان دوم (حتی در صورت امکان زبان سوم) هم اجباری است ولی انتخاب آنها با اولیای دانش آموزان است.

۴) در مناطق مختلف ، با بودجه خصوصی ، تاسیس مدارس با هدف آموزش به زبان مادری بهتر است آزاد اعلام شود . چنین مدارسی میتوانند حتی با بودجه منطقه ( بودجه ای که دولت مرکزی در اختیار مناطق میگذارد ) هم تاسیس شوند بشرط آنکه مسئولان محلی منتخب مردم آن را با قید بودجه‌ای که میخواهند به آن اختصاص دهند رسما اعلام کنند تا به این وسیله شهروندان آن منطقه با آگاهی کامل برای تقسیم بودجه بین آموزش به زبان مادری و برنامه های عمرانی دیگر تصمیم بگیرند و این برنامه را انتخاب بکنند و یا نکنند . البته مثل بقیه برنامه های عمرانی منطقه ای که با بودجه محلی به انجام میرسند ، دولت میتواند اضافه بر بودجه محلی کمک مالی تکمیلی لازم را هم بکند به شرطی که جزء اولویت های اعلام شده برنامه دولت مرکزی قرار داشته باشد . بعنوان مثال ، چنانچه دولت مرکزی در برنامه اعلام شده اش ( که بابت آن رای آورده) اولویت را به تاسیس بیمارستان و نه تاسیس مدرسه به زبان مادری داده باشد ، در ابن صورت میتواند از کمک مالی اضافه بر بودجه محلی خود داری کند . البته بدون ابنکه مانع تاسیس آن مدرسه بشود .

۵) اگر قبول کنیم که در نظام آینده مورد نظر ، چه در تعیین اولویت های سراسری و چه در انتخاب اولویت های منطقه ای ، مردم سهیم خواهند بود باید به عقل سلیم شهروندان اعتماد کنیم . اگر از یک طرف ، امکانات از جمله بودجه و از طرف دیگر احتیاجات مردم بصورت شفاف به بحث گذاشته شوند شهروندان انتخاب منطقی خواهند کرد .بعنوان مثال ، شخصا به شهروندان کرد و غیر کرد ساکن کردستان اعتماد دارم که بین اختصاص بودجه محلی به کار آفرینی برای پایان کول بری ، رسیدگی به محیط زیست و یا تاسیس مدرسه به زبان مادری میدانند کدام را انتخاب بکنند .۶) در خاتمه ، کمک به نشر ادبیات زبان های مختلف در ایران ، تاسیس رشته های ادبیات و فرهنگ‌ اقوام ایرانی در سطح دانشگاه و همچنین شناساندن این فرهنگ ها حتی در سطح دبستان و دبیرستان جزء وظایف دولت مرکزی است

 هوشنگ اسدی: برایم دشوار نبود که حدس بزنم ، پاندورای عزیز از خود من بهتر منظورم را از طرح سئوالات بیرون کشید . از جمله دوری جویی از رسمی و ملی ، شاه کلید نخست یک دیالوگ سازنده است. در واقع من با توان ناچیزم و تا حدی عادتم به تابو شکنی اینگونه پرسشها را طرح کردم .چند سال پیش یک مقاله طولانی برای فهمیدن خودم نوشتم ، تعدادی از دوستان نزدیک که میدانم شما آنها را می شناسید، با درخواست من خواندند . آنها صلاح ندیدند که انتشار دهم . آن مقاله را دادم به آشنایی که برای آذربایجان مشترک دلش میطپد ولی ایران را نا امید شد. او خواند ، برایش جالب و رادیکال آمد . چون خود تجربه طلبان از رسمی شدن زبان ترکی در ایران حرفی نمی زنند. به او گفتم شما بجای جدایی که حاصلی جز شکست ندارد باید سطح توقع در داخل را بالا ببرید، از جمله خواستار رسمی شدن زبان ترکی بشوید ، و در موردش استدلال کنید . استدلال من مقابله با گلوبالیسم و ایجاد قطب منطقه‌ای در رابطه با رسمی کردن زبان ترکی آذربایجانی قابل فهم است . شاه فقید پیمان نظامی سنتو را تقویت کرد ، باورم این است اگر ما اسیر اسلام گرایی منطقه نمی شدیم ایده همکاری سنتو می توانست تکامل یابد . در واقع من به قومیت توجه بسیار کم دارم به پیشرفت و راه حلهای منطقه ای، برای عقب راندن قوم گرایی و سیاستهای سکتاریسیی، جایگزینی اینتگراسیون منطقه ای باور دارم . در این رابطه بالا آوردن زبان ترکی را برای کاربرد آنها در سیاست و تاثیر منطقه ای توجه دارم

 پاندورا نوری “دوست عزیز ، سپاس از لطف و توجه شما ، باید اضافه کرد که : “ رسمی “ شدن را باید تعریف کرد . ابنکه ترکی یک زبان است یک داده است و محتاج اثبات نیست . اینکه مردم ایران این داده را به رسمیت بشناسند یک وظیفه دموکراتیک است . در عین حال نفی ابنکه کشور مثل ایران به یک زبان مشترک و سراسری احتیاج دارد هم غیر منطقی است .میزان مطرح شدن زبان های غیر فارسی ، از یک طرف بستگی به تلاش منطقی ، واقع بینانه و دموکراتیک کسانی به آن زبان صحبت میکنند دارد و از طرف دیگر به میزان تحمل دموکراتیک جامعه . پایبندی به دموکراسی به معنی قبول یک چارچوب مشخص برای طرح خواسته هاست : مبارزه مدنی برای طرح خواسته ، تلاش برای همراه کردن تعداد کافی از شهروندان تا از این طریق بتوان آن را به قانون تبدیل کرد . مطرح کردن خواست ها بدون طی این مسیر دموکراتیک ما را به دایره معیوب درگیری و سرکوب بر میگردانند .در یک نظام دموکراتیک اصل بر واقع گرایی ‌، سنجش امکانات ، قبول مرحله ای کردن خواست ها بر حسب امکانات و مدیریت درست آن است . با مهر

هوشنگ اسدی: سئوالات طبعا باید دقیقتر و یا درست تر طرح شود ، قصدم همین بود ، رسمی ، میانجی ، سراسری باید درست تعریف شود که منظور چیست . من نمیدانم مثلا در بلژیک یا کشورهای چند زبانی رسمی کردن زبان چگونه پیش رفت منظورم اینه که آیا پروسه دموکراتیک یا بوراکراتیک خودش را طی کرد ، یا تصمیم از الیت حاکم و از بالا بود. داشتن زبان سراسری پایه است و من چیزی غیر از این نگفتم . مهمترین مسئله شهامت گفتگو در موضوعات مهم از جمله چند زبانی است. تا زمانی ما مشکل زبانهای ایران را صرفا مشکل قوم و جغرافیای معین در ایران ببینیم به نتیجه نمی رسیم ،اگرچه انکار آن نیست ، بلکه به علت درهم آمیزی هزاران ساله مردمان ساکن این سرزمین ، طرح عمومی آن باید مورد توجه همگان باشد .‌در منطقه سوادکوه مازندران که من از آنجا می آیم پدر پدربزرگ های ما کوچندگان کرد بودند، هزاران در سوادکوه شدیم ، خودمان را سوادکوهی میدانیم با ریشه و اجداد کرد . و جاهای ایران همینه ، همانطور که اشاره کردید همه شهروندان ایران را شامل می شود ، مختص آذربایجان ، کردستان و یا جاهای دیگر نیست. اندیشه ورزان و کنشگران پارسی زبان اینجا نقش مهمی دارند که از زاویه همه ایران برای ایرانیان، وارد گفتگوی خلاق بشوند ، وگرنه این خطر وجود دارد که قوم پرستان و سکتاریستها، صاحبان بحث های فرسایشی و بدون نتیجه شوند . این کار آکادمیک و سختی است، منتها کنشگران، ژورنالیستها و... باید کمک کنند که طرح سئوالات از مجرای دموکراتیک راه باز کند ..

 

 
 
 
 
 
 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

هوشنگ اسدی
برگرفته از:
https://www.facebook.com/hoas.asadi

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.