برندگان و بازندگان بازی,

جنگ اوکراین برنده ای نخواهد داشت ولی بازنده اش بسیار خواهد بود. غرب و در راس آن آمریکا که همواره بد عهد و زیاده خواه بوده است مورد اعتماد نیست و همواره در جهت منافع کورپوریشن های بزرگ حرکت کرده است. روسیه که در طول تاریخ حیاتش همواره در پی دستیابی به سرزمینهای همسایگانش بوده و در دوران شوروی در پی گسترش و صدور مارکسیسم برآمد نیز بگونه دیگری مورد اعتماد نمیباشد. از طرفی در همه کشورها سردمدارانشان همیشه ابتدا بدنبال منافع و حفظ موقعیت سیاسی خود میباشند, آنها گاه خواسته و یا ناخواسته شرایطی را بوجود میآورند که موجب بروز بحران های داخلی در کشور و یا بحران در روابط بین المللی کشور میگردد. لذا هر گاه منافعشان با منافع کشورشان گره خورد و یا آنرا گره زدند جریانات سیاسی و بحرانهای ناشی از روابط بین المللی در کشور در قالب منافع ملی ظاهر میشود که در مواردی منجر به برخوردهای نظامی و جنگ با همسایگان میگردد, این شرایط گاه پستیبانی ملی را به دنبال دارد و گاه با عدم اقبال عمومی روبرو میشود.

و اما چه کسی در جنگها و بحرانهای بین کشورها برنده است؟ در غرب کورپوریشن ها برندگان اصلی در جنگهای منطقه ای هستند که در پشت سیاستمداران و سردمداران حکومت قرار دارند که همه آنها دست پرورده و مزد بگیران خودشان میباشند و در قالب مردمداری و حافظ منافع ملی در نزد مردم ظاهر شده و با دموکراسی کنترل شده و با کسب آراء مردم در مسند قدرت می نشینند تا حامی منافع اربابانشان باشند و خود نیز از آن بهره مند شوند. در شرق تازه سرمایه دار شده که در راس آن چین و روسیه قرار دارند, میلیاردرهای تازه به دوران رسیده در چین که دمشان به کادرهای بالای حزب کمونیست گره خورده و نیز رهبران رده بالای حزب علاقه ای به ورود به یک درگیری جدی را ندارند و هوشمندانه تمرکزشان بر رشد بیشتر و رسیدن به قدرت همطراز با آمریکا هم از نظر اقتصادی و هم نظامی میباشد. در روسیه میلیاردرهای تازه به دوران رسیده مافیای روسی که اکثرا از اعضای سابق کادرهای بالای حزب کمونیست شوروی و "ک جی بی" بوده اند افسار سردمداران سیاسی کشور را در دست دارند.

هر حرکت سیاسی در کشورهای غربی در جهت تحکیم موقعیت سیاسی حزبشان است که هر یک نماینده بخشی از کورپوریشن های بزرگ میباشند و هر حرکت سیاسی در چین در جهت تحکیم حزب کمونیست که مدیریت کشور سرمایه داری چین را دردست دارد میباشد و اما در روسیه یک گروه مافیایی که به آن اشاره شد و اعضایش نیز بیکدیگر اعتماد چندانی ندارند در پشت سر پوتین میباشد که وجود او را در ایجاد تعادل بین خودشان پذیرفته اند و همین امر به پوتین یک قدرت سیاسی بالایی داده که به قلدری های او قوام داده است و در حال حاضر او تنها بازیگر مورد قبول مافیای قدرت در روسیه است و او هم بگونه ای بازی میکند که موقعیت سیاسی خود را تحکیم بخشد, اما همین مافیا منافعش در شرایط صلح است و اگر احساس کنند که پوتین زیاده روی کرده و جنگ به نقطه ای برسد که امنیت خود روسیه و در نتیجه منافع آنها به خطر بیافتد او را مجبور خواهند کرد که کوتاه بیاید و یا حتی قهرمانانه سرش را زیر آب میکنند و مهره دیگری را بجایش قرار میدهند تا با غرب کنار بیآید.

بازنده اصلی چه در شرق و چه در غرب همیشه ملت ها هستند, مردم بازندگان اصلی هر بحرانی میباشند. بخشی از مردم بینوای اوکراین خانه و کاشانه خود را رها کرده اند تا به نقاط مثلأ امن بروند و بخش دیگری از آنها در زیر موشک های روسی به زندگی مایوسانه خود مشغولند, بهمان گونه که هر کشور جنگ زده ای بسرش میآید. بسیاری از جوانان اوکراین در دفاع از کشورشان جان باخته اند و همچنان جان خواهند باخت و بسیاری از مردم از کمبود آب و غذا جان خواهند داد و همانند هر کشور جنگ زده ای وارث خرابه ها و پیامدهای اقتصادی جنگ خواهند بود. جوانان روسی نیز در این نبرد جانها خواهند داد و مردم روسیه در زیر فشار تحریمهای اقتصادی غرب که در حال تشدید است در تنگنای شدیدی قرار خواهند گرفت که از هم اکنون با حرکت های اعتراضی ضد جنگ به خیابانهای مسکو آمده اند. و اما بازنده بعدی این بازی همان سیاست بازان روس و اوکراین خواهند بود که بسادگی از زیر ضربات پیامدهای این جنگ رهایی نخواهند یافت.