آونگی که ویژگیهای کنشگران مطرح سیاسی را در زمانهای آشفته و دشوار سیاسی، اندازهگیری میکند، شجاعت اتخاذ تصمیمات به هنگام آنهاست. تصمیماتی آگاهانه مبتنی بر شناخت منطق درونی فراز و نشیب های جامعه و چالش های پیش رو که بتواند به از بین رفتن رفتارهای واکنشی و برآمدن راهکارهای کنش محور منتهی گردد. اتخاذ چنین تصمیم هایی، مانند همه تصمیمات سیاسی، خوشایند همگان واقع نخواهد شد و همه را راضی نخواهد کرد، اما راه و روشها را آشکار و کنش های سیاسی را برجسته میکند. اساساً میدان سیاست جایی برای راضی نگه داشتن همه نیست.
سیاست را باید از دیدگاهی مجموعهای از کارکردها برای تصمیم سازی و تصمیم گیری به منظور برطرف کردن تضادها و چارهجویی برای اختلافات میان گروههای گوناگون با هدف دستیابی به خیر عمومی در نظر گرفت که بر اساس واقعگرایی و عمل گرایی تنها در پی دست یافتن به آنچه خوب و درست و به سود کل جامعه است، میباشد. با نگاهی موشکافانه میتوان پی برد که نفس تصمیم سیاسی هرگز در منطقه بیارادگی و محدوده توضیحی و توصیفی سودبخش نخواهند بود و تصمیمات، چنانکه جایگزین های سیاسی، همیشه در میدان عمل و حوزه اجرایی امکانپذیر هستند و نباید با ساده سازی ها و برداشتهای آرمان گرایی مفهوم سیاست و جوهره تصمیمات سیاسی را آلوده کرد.
شوربختانه جامعه سیاسی با وجود تغييرات محيطی و زیستگاهی و داشتن بسترهای لازم و شرايط مناسب و دسترسی به منابع کافی، هنوز نتوانسته است به تکوين انديشه ورزی سياسی به صورتی روشمند و با اتکا به مبانی معرفتی دست یابد تا با دستیابی به سیاستورزی خلاقانه، به سطح تقاضای جامعه برسد.
اگر کوشش ها و تلاشها برای رسیدن به اجماع ملی همیشه ناموفق و بی نتیجه بوده است، بدین سبب است که باشندگان در این نشست ها، شناخت دقیقی از مفاهیم سیاسی ندارند، و با نگرشهای ناسازگار از نفس مشارکت سیاسی، هنوز بدنبال کشف «حقیقت» هستند و میخواهندواقعیتهای جامعه را با نگاهی عقیدتی و برداشتهای سلیقه ای تفسیر و توجیه کنند. این رویکرد نه تنها گرایش به عملگرایی را کمتر و تمایل به مجادله گری را بیشتر کرده است، بلکه به رویکردهای جمعگرایانه آسیب های جدی رسانده و مانع از برخورد خلاق و روزآمد در سياست شده است. راهکارهای سیاسی تنها با بررسی موقعیت کنونی و چگونگی روند آینده، بر اساس شرایط جامعه و مقتضیات زمان و مکان، طرح ریزی و برنامهریزی میشوند و به اجرا در میآیند، وگرنه به صورت آشفتگی در تحلیلهای سیاسی و شلختگی در تعیین اولویت ها نمایان میگردند.
هنگامی که آشفتگی فکری و شلختگی راهبردها بصورت یک روال و شیوه درآمد، اصل ضرورت گرایی، یعنی آنچه که اکنون واجب ترین و ضروری ترین نیازهای جامعه است، از نظر دور و گرایش به حداکثرگرایی پدیدار میگردد که هدفهای اصلی و بنیادی را از چشم انداز دور میسازد و بر نامحتمل ترین و انتزاعی ترین نیازها تأکید میشود که به فاصله گرفتن بیشتر از واقعیات و دور شدن ذهن از قدرت تشخیص برای بازشناخت مهمترین کارها منجر میشود.
برای پی بردن به چالش ها و افزایش بهره وری از سیاست های کارآمد، وظیفه کنشگر حوزه سیاست، شناسایی دقیق اولویت ها و تفکیک کارهای شدنی از ناشدنی است. برخی از موضوعاتی که در حوزه سیاست به عنوان امور با اهمیت برداشت میشوند، با توجه به محيط و شرایط کنونی جامعه، ابداً بخشی از واجب ترین مسایل برای پیگیری نیستند و اساساً توجیه عقلانی برای آنها در موقعیت کنونی ایران وجود ندارد.
نگرش به واجب ترین ها و شدنی ترین ها به معنی چشمپوشی از حداکثرها نیست، بلکه تنها به بعد زمانی موضوع و مرتبه بندی اولویت های امروزی برای رسیدن به ضرورتهای آینده تأکید دارد. پافشاری بر آنچه امروز لازم و ضروری است تنها از این رو است تا با تمرکز بر شناخت درست نیازهای واقعی امروز جامعه، رسیدن به هدفهای فردا را که نیازمند شرایط مساعد و زمان مناسب هستند، فراهم آورد.
در حالیکه نیازهای جامعه ما به سمتی روشن و هدفمند پیش میروند، نباید اجازه داد بدون توجه به زمان و شرایط حاکم، غیرممکن های امروز با تسلط گفتمانی مانع دستیابی به ممکن های ضروری امروز شوند. اولویت کنونی ما «دموکراسی» نیست، بلکه حیاتی ترین وظیفه امروز ما براندازی رژیم مستعمره است تا فردا تکه خاکی از وطن باقی مانده باشد تا دلواپسان دموکراسی بتوانند آن را تحقق ببخشند.
دموکراسی یک فرآیند بلندمدت و روند دگرگونی های بی پایان با آهنگی آهسته و پیوسته است و بیش از هر چیز یک روش مشارکتی و حکومتی است که سازوکار توزیع قدرت سیاسی را فراهم میآورد تا خطاهای مدیریت جامعه به حداقل و گستره تصمیم گیری های سیاسی به حداکثر برسد. محیط و شرایطی کهپیش شرط های تحقق یک دموکراسی هستند در حال حاضر و تا اطلاع ثانوی آماده و هموار نیستند. روش پخت (دموکراسی) آش رشته هم تا زمانی که مواد لازمش مانند حبوبات و سبزی (ابزار و اسباب) تهیه و آماده نشده باشد چندان اهمیت و تفاوتی ندارد و اصلاً کار به پختن نمیرسد.
کسانی که دموکراسی برایشان همچون «اهل تهلیل»شده است، ولی با رفتارهای غیر دموکراتیک خود، هر کوشش مشترکی را به بنبست و شکست میرسانند، و هنوز به قدرت در قالبهای تنگنظرانه شخصی میاندیشند، آیا میتوانند حاملان دموکراسی برای ایران آینده باشند؟ بهتر نیست پیش از جانبداری از روشهای حکومتی دست کم آنها را مورد مطالعه دقیق و جدی قرار داد تا در بحثهای سیاسی «پای استدلالیان چوبین» نباشد؟
برای برنامهریزی و مدیریت یک مشارکت سیاسی که هدفش فراهمکردن مقدمات اجماع سیاسی است، ابتدا باید چارچوبهای چنین مجموعهای را روشن کرد. نخست باید دانست که آیا باشندگان چنین گردهماییهایی باید بر پایه مفهوم عمومی سیاست گرد آورده شوند که تواناییها و باورهای سیاسی شان هرگز زمینههای برنامهریزی و تصمیمسازی و فرآیندهای اجرایی را فراهم نخواهد کرد و خروجی اش همیشه در حد هیچ بوده است، یا اینکه اساس کار باید بر پایه مفهوم خاص (نخبه گرا) سیاست تنظیم گردد تا با کمک سرآمدان و کارشناسان صلاحیت دار، که گستره اندیشه ورزی و ظرفيت بینش و دانششان، راهبردهای راه حل محور تولید و پدید میآورد، برنامهریزیها مقدور، تصمیمگیریها ممکن و رویکردهای اجرایی کنشگرایانه شوند.
در سیاست هم، مانند رشتههای دیگر، یک سری معیارهای اصولی و گزینش نظام مندی وجود دارد که در چارچوبهای بهینه سازی تعریف شده است تا با کاهش فرسایش و افزایش بازدهی، فرایند چرخه مشارکت سیاسی به پیشرفت برسد و سبب ساز دستیابی به اهداف تعیین شده گردد.
گردهمایی برای فراهمکردن شرایط مناسب به منظور رسیدن به یک اجماع سیاسی و کارآمد، بیش از هر چیز نیازمند فضیلت های شرکت کنندگان میباشد تا جهت یابی به سوی منافع مشترک و جهتدهی به رویدادها شدنی گردد. بدون حداقلی از مهارت و آگاهی به امور سیاسی، آن هم امور پیچیده سیاسی کشور، موفقیت کاهش مییابد و وضعیت بسته فعلی را از آنچه که هست، بدتر خواهد کرد. با کسانی که دانش مورد نیاز جهت انجام مسئولیت خود را ندارند و عوامل انضباطی میان آنها از کمیاب ترین کالاهاست، و با درک نادرست از مناسبات قدرت وباورهای دست و پا گیر، روندرویکردهای اجرایی ممکن نمیشود و هرگز نمیتوان قابلیتهای بالقوه را به فعليت رساند و به هدف اصلی دست يافت.
برای آنکه مشارکت کنشگران سیاسی انتظار دستیابی به یک اجماع سیاسی را افزایش دهد، ابتدا باید با تغییر در رویکردهای راهبردی، نگرشهای گذشته را با روشهای تازه و ساختارهای سازمانی سنتی را با مدل های کارآمد جابجا کرد. کار ما دیگر تنها با شستن چشمها ممکن نخواهد شد، مغزها را باید تطهیر کرد و قطار سیاست که کماکان خالی میرود، باید نجاست زدایی شود.
(ادامه دارد)
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید