من ايران را ميهن مشترک همەی مردم ايران میدانم. مردم ايران مجموعەای از اجتماعات زبانی و فرهنگی متفاوتی میباشند که کردستان هم يکی از آنها میباشد. اين اجتماعات از سوی عدەای "قوم" و از سوی عدەای ديگر "ملت" ناميدە میشوند. "قوم" مفهومی است ناظر بر عنصر فرهنگ و زبان و "ملت" علاوە بر آن وجە سياسی دارد. بە همين جهت نيز آنانی کە معتقد نيستند کە اين اجتماعات از ارادە و حقوق سياسی معينی برخوردارند، از مفهوم "قوم" بهرە میگيرند و آنانی نيز کە قائل بە چنين حقوقی هستند، بر کاربرد مفهوم "ملت" تأکيد دارند. البته اين نزاعی است کە بە نظر نمیرسد قابل حل باشد، چون ارتباط لاينفک بە مکاتب و باورهای مختلف دارد و اين مکاتب بطور ارادی قابل حذف نيستند. لذا اين تنوع نظری را بايد در چهارچوب قواعد دمکراسی پذيرفت. ايران متعلق بە يک درک معين سياسی نيست، همە محقند باورهای سياسی و دستگاە فکری و واژەای خود را داشتە باشند. اما آنچە امضاکنندگان بيانيە مطالبە میکنند، صرفنظر از محتوای آن بە لحاظ منش نيز ضددمکراتيک میباشد؛ آنها از احزاب کردستان میخواهند به خودسانسوری و خودانکاری مبادرت ورزند و در ضديت با آنچە درآيند کە دليل وجودیشان را تشکيل میدهد!
- بايد تصريح ساخت کە جنبش کردستان يک جنبش رهائیبخش ملی میباشد، کرد بە مثابەی يک ملت برخوردار از ارادەی سياسی در شمايل احزاب متفاوت از حق ذاتی تعيين سرنوشت خود برخوردار میباشد و صدالبتە اين حق مشمول تشکيل حاکـميت ملی کردستان میباشد. اين حق از نظر هيچ نيروی کردی ـ از چپ تا راست، از دمکرات تا سوسياليست ـ مصالحەپذير نيست.
- پيشروان کرد بر همين پايە مطالبەی استقلال کردستان را مطلقا جرم نمیدانند، معذالک بخشی بزرگی از آنها چون احزاب مزبور بر اين باور بودەاند کە مهمترين بخش از آمالهای مردم کردستان در چهارچوب ايران قابل تحقق است.
- پيششرط آن اما تأسيس نظامی فدراتيو در ايران میباشد. اين نظام متضمن حفظ تماميت ارضی ايران میباشد. بە عبارتی ديگر حفظ تماميت ارضی ايران بدون استقرار فدراليسم ممکن نيست.
- به هر حال، احزاب کردستان محق و مجازند تصورات خود را در ارتباط با نظام سياسی مورد نظر خود طرح سازند. اگر برای عدهای "تماميت ارضی ايران" جای بحث ندارد، برای جنبش کردستان هم حق تعيين سرنوشت جای بحث ندارد. اين جنبش در همين چهارچوب نيز خواهان استقرار يک نظام معين در ايران شده است. اگر عدهای آن را "تجزيهطلبانه" میدانند، احزاب و پيشروان و فعالان کردستان نيز دفاع عدهای تماميتخواه از تمرکز قدرت را شووينيستی میدانند. مدافعين جنبش کردستان میگويند اگر ايران به آنها نيز تعلق دارد، حق اين را نيز بايد داشته باشند که نظام سياسی آن را تعيين کنند. کردستان قائمبهذات و خودمتکی هيچگاه تسليم شانتاژ نشده است که اکنوش بشود. به هر حال کردستان در ارتباط با ايران نقش صرفا يدکی و حاشيهای برای خود قائل نيست و بر آن است در بنای آن چون هر نيرو و بخش ديگری از ايران مشارکت داشته باشد، آن هم در صف نخست سياست.
- از نظر آنها اما تأکيد يکسويە بر تماميت ارضی ايران بدون تأکيد همزمان بر حقوق مناطقی چون کردستان، آذربايجان، بلوچستان، خوزستان و ترکمنصحرا نە دمکراتيک است، نە قابل پذيرش و نە کمکی بە حفظ يکپارچگی ايران میکند. تماميت ارضی نه آغاز و پيششرط، کە پايان و ماحصل تأمين حقوق اين خلقها میباشد.
- بر همين مبنا حملەی هيستريک اخير بە جنبش کردستان را بشدت ضددمکراتيک، غيراخلاقی و تنها بە سود حکومت اسلامی ايران میدانم. تداوم آن بدون شک به پيوستگی کرد به ايران لطمه وارد میسازد و به بیاعتمادی مردم کردستان به جريانات و شخصيتهايی که چنين بیمهابا در مقابل اراده مردم کردستان ايستادهاند و به تحريک رسوبات فاشيستی در ذهن مخاطبانشان بر عليه اين مردم مبادرت ورزيدهاند، میافزايد. اين، از اين گذشته، جبههی آن دسته را که بر اين باورند که تحقق آمال کردی در ايران ناميسر است را تقويت میسازد.
- پايان سخن: مردم کردستان و نخبگان آن ـ صرفنظر از اينکه کدام انتقاد را از احزاب خود داشته باشند ـ در برابر شووينيسم لجامگسيخته از آنها دفاع میکنند، چه که میدانند که اين احزاب ستون فقرات و تبلور ارادهی سياسی آنها میباشند. اين احزاب تودهایترين احزاب ايرانی میباشند و هر گونه هتک حرمت و يورش کلکتيو به آنها يورش به تودههای مردم کردستان محسوب میشود. خشم روشنفکران کرد از اين بيانيه و از برخورد فاشيستی برخی مجری تلويزيونی خارج از کشور تنها گوشهای از اين نارضايتی را نمايان میسازد.
آلمان، 9 سپتامبر 2012
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید