● صفحه شما
دوستان و خوانندگان عزیز، امکان کامنتها واقعا به شما تعلق دارد. هدف ما ایجاد محیطی دوستانه برای تبادل نظر است. آزادانه نقد، نظر، خبر، تفسیر، تحلیل و... بنویسید اما خواهش می کنیم بدون نام بردن از اشخاص حقیقی و حقوقی در کمال امنیت برای خود و دیگران فضایی ایجاد نمائید که بدور از توهین و اتهام و جوسازی و مسموم کردن محیط تبادل نظر باشد. توجه داشته باشید کامنتهایی که این موارد را در نظر نگیرند، منتشر نخواهند شد.
لطفا اعتراض، انتقاد و پیشنهاد خود را به آدرس info@iranglobal.info ارسال کنید. از پاسخ به اعتراضات در کامنتها معذوریم.
از میان شاه و شیخ... دستکم شیخش رو به ما نچسبون. از رفقا اینجا خجالت بکش که امیرطاهری در همین مقاله نشون میده که آگاهانه رفتن سراغ خمینی. امیرطاهری داره نشون میده که همه مخالفان شاه چطور افسارشون رو دادن دست خمینی و او را به زعامت خواندند. حالا تو یا آن زمان بچه بودی، که حرفی باهات ندارم حسابت جداست. یا جگر کن بگو از کدام نحله ضد شاه بودی و تو خیابون داد زدی خمینی عزیزم بگو تا خون بریزم؟ چرا شما ضد شاهی های مستعار جرات نمی کنید لااقل بگید کدام گروه را نمایندگی میکنید که آدم بدونه با کی طرفه؟ میدونی چرا با نام مستعار میایی؟ برای آنکه نمیشه هم در آن انقلاب حضور داشت و هم شاه رو زیر سوال برد. مایه ننگ و رسواییه. دریغ از یک گرم جگر و جرات! اگر از سیانوری ها بودی که باید بحالت گریست. بچه بودی شجاع تر بودی. این از شیخ. و اما از شاه. میلیونها ایرانی که از شاه به نیکی یاد میکنند به گفته شما بیشعورند. توهین را شما میکنی عزیز. در مورد زباله دان تاریخ، شما شدید چوب دو سر «طلا»! عاقل داند که چه کسی رفت تو زباله دان تاریخ. بیرون از شیخ فقط شاه هست که کارنامه خوبی داره و شماها رو مثل موش گرفت انداخت جایی که مستشار نکشید و بمب نگذارید. فردا ما که نیستیم. اما نسل زد شاهپرست هست. اینقدر از شماها نفرت دارند که دیگه ممکن نیست مثل سپهبد پاکروان توشون پیدا بشه بهتون چلوکباب تو هتل اوین بده. آرزوی نصیری رو خواهید کرد. این خط و این نشان. زمان چریک بازی تموم شده. وانگهی.. شماها دیگه باید پوشک ببندید حرف از مخالفت با شاه نزنید.
بر هرچه خره لعن.. نه نه .. بر هرچه خرمگس معرکه لعنت
مثل عنتری که لوطی اش مرده بدون شناسنامه ول میگرده یه جا صاحب پیدا کنه. کسی محل سگ بهش نمیگذاره اما این هی دمبک نزده میرقصه. هرچی سگ محلی میکنی باز میاد دم تکون میده! تو لونه خودش که کسی حتا برای انداختن تکه ای یونجه گذر نمیکنه. خرمگسه دیگه!
حال ادم بهم می خورد ! به لوسی خود مسیح و به لوسی آرش ادمین سایت و به لوسی فرهنگسازان آخوندی.
ابتذال دامن همه را گرفته . دامن صدا و سیما. دامن مسیح خانم. دامن همکاران سایت. دامن مدیر سایت.
رنده باد فرهنگ پیشرو هومانیستی روشنگر متعهد خلقی انقلابی ! !
رفیق روزهای دشوار ، شادم که کابل به این زیبایی یادت مانده . کمر ما را شکستند ، ملاله هارا کُشتند وسیب سرخ روی میز پوسید .
بسیار متشکرم از اینکه عکس واضحی از گفتگو کننده ی این مطلب در همان اول پنجره گذاشتین تا وقتم تلف نشود و برم سراغ موضوعات دیگر.
کار خوبی بود و دست گلت درد نکنه.
ســـلام دوســلار...
اگر کسی بتواند به حکومت اگستینو پینوشه در کشور شیلی را که با عملیات کودتا در سال 1973 بر سر حکومت رسید, مشروعیت قانونی بدهد, آن وقت حکومت غیر قانونی پهلویان که با کودتای سوم اسفند 1299 بر سر قدرت رسید, مشروعیت قانونی پیدا خواهد داشت. صحبت از گنجشک و گاو وقت تلف کردن است. سیز ساغ من سلامت.
چرا شما شاه .... ها، راه سومی در تصورتان غیر ممکن است؟ و فقط شاه و شیخ را ناجی 85 میلیون ایرانی عاقل و بالغ میدانید.؟
این توهینی است؛ نخست به فهم و شعور خودتان، و سپس به مردم ایرانزمین. اگر .......... آخریم مامور غرب درایران نیود!/ وآخوند آخرین جاسوس خدا (سورن کیرکگارد)در میان شیعیان انتخاب نمیشد، رسالت و مسئولیت را خدای لایزال دیوس به آخوند نعلینی قرمساق نمیداد تا سلطنت طاغوت و گروهبانهای ... آنرا را به زباله دان تاریخ واگذار کند!
والله مش قاسم جان دروغ چرا....حرف جناب توکلی به بيانی روشن تر... يعنی اينک حمایت از سلطنت در ایران زشت مستهجن و حتی م گفته میشه بی ناموسیه وطن فروشیه و...هرچند که اصولآ جان و مال و حتا نواميس خود آقای توکلی در زير چتر حمايت همين راست های غربی سلطنتی از تجاوز اوباش مزدور رژيم روضه خوان ها مصون نگاه شده اند....بابام جان
توصیه به شدت عاقلانه ای هست . به نظر میرسد دلایل و یا نمود های این کار اشتباه را از آنهایی که ادعای رهبری دارند را درآورده و مطالبه می کرد. انتظار می رود خود نویسنده کمتر به این و آن حمله کند که این نوع حملات مصداق همین کاراشتباهی هست که در متن بالا اشاره کرده است
جناب مش قاسم گرامی / برای اینکه شما با نام های مستعار به اشخاص حقیقی اتهام می زنید و انها را تحقیر می کنید .اگر همین اتهامات را با نام علنی بزنید ؛ ایرانگوبال در درج اینگونه مطالب هیج مشکلی نداشته و ندارد.ایرانگوبال جناحی عمل نکرده است ( بار ها نوشته ها با اسامی مستعار و پر از اتهام علیه شاهزاده رضا پهلوی را سانسور کرده ایم ) همه متوجه شده اند که مواضع شما در حمایت از جناح راست سلطنت بوده است ولی هر چه خواستید نوشته اید.
نقد و پرسش گری برای همگان کاملا ازاد است ولی با نام های مستعار کمی محدودیت وجود دارد. تا نظر دوستان ایرانگوبالی و خوانندگان چه باشد؟
یک انسان مثبت و خوش نیت و صادق- از چرچیل و مصدق و آبراهام لینکلن و گاندی و مارکس و لنین و مائو سید جمال وتولستوی ، برای درسهای اخلاقی اش نقل قول میآورد.
یک مقاله نویس ق... و شکست خورده و طردشده و ایران ستیز و اپوزیسیون ستیز و رهایی ستیز و علاف ، هم مدام از خلخالی و خمینی و آیت الله نوری و شعبان بی مخ و رمضان یخی و خامنه ای و هیتلر و موسولینی و فاطمه کماندو و پری بلنده و زهرا چارقتی، برای سیاه نمایی و آدرس غلط دادن و تخریب و شکست و بی هدفی و دکان 2 نبش و کیسه مارگیری اش، دروغ و چاخان وسیتات و حدیث و روایت و خدعه و تقیه آخوندی ، یاو عربده کشی های چاپیدشاهی ،می آورد!
حال بگویید: کدام یک انقلابی و ایرانی و پویا / و کدامیک ضدانقلابی و ایران ستیز و ایستا و منجمد/ است؟
والله بابام دروغ چرا؟ بنده به دلیل انتشار نصفه نیمه نظراتم از خدمتتان مرخصی میشوم و با سپاس از گروه و سایت ايران گلوبال برای تحمل و انتشار ..نظراتم هرچند نصفه و نیمه و.. در آخر برای دوستان رفقا و.. هموطنان ایران دوست........
.آرزوی سلامتی و موفقیت دارم و
فرار سیدن سال نو ونوروز باستانی را تبریک عرض میکنم مش قاسم غیاث آبادی
والله بابام جان دروغ چرا؟ ما که به چشم خودمان ندیدیم ولی ما یه همشهری داریم که اهل قزوینی ولی تو اصفهان زندگی میکه آرزوشو اینکه به شهر سانفرانسیسکو پناهنده بشه ازش پرسیدم چرا؟ سانفرانسیسکو چرا ریفیجی؟
همشهری ما:
...آفرین.واقعا آفرین به کسی که دارد بازی را پیش میبره... . نماد و پوستر همیشه ماندگار بر دیوار تاریخ جنبش دانشجویی ایران بود و البته خواهد ماند.من دقیقا نسل دانشجویان جنبش دانشجویی سال 78 هستم و به یاد دارم برای سالگردهای این جنبش در همین راهروهای دانشگاه تهران تنها عکسی که در کلاسهای خالی و جاهای مختلف دانشگاه به نشان اعتراض پخش یا نصب میشد یک عکس بود:پوستر .چه شد؟ایشان توانست از مرز خارج شود.صدای امریکا او را بلعید ،مصرف کرد،کمرنگ کرد،حذف کرد....اکی
حالا……...اشتباه نکنید.با او مشکلی ندارم.اتفاقا ایشان بامزه! و ساعی! و با اعتماد به نفس! هم هست.من مرادم اندیشه بازیگردان است نه بازیگران.گزارشگر پارلمانی اعتماد ملی .بیرون آمد.هیچ کس او را نمی شناخت.اول گفتند برای مصاحبه با اوباما به امریکا امده.پوزخندی زدم.!..بعد با آن کلاه ای مسخره در تمام تجمعات جنبش سبز حاضر بود به سود اصلاح طلبان و با هجمه به پرچم شیر و خورشید.و صدای امریکا و بی بی سی هم حرکات او را کاملا کاور میکردند تا معرفی شود.چرا؟اینهمه اشخاص معروف و سرشناس به امریکا و اروپا گریختند یا گریخته شدند!
که اصولا در صدای امریکا با شخصی مصاحبه نمیکند مصاحبه ویژه ! باکرد .کسی نمیشناخت.ولی کم کم باید میشناختند.ایشان به ام القرای لندن در کنار دوستانش ، مهاجرانی ،خانم کدیور و استاد بهنود رهسپار شد.از مصاحبه با اوباما پشیمان شد! بعد کلاه از سر او برداشتند تا بر سر ملت گذاشتند.بعد با مینی روپ وارد حیطه زنان شدند
.پیج هایی میزد.کم کم باید میفهمدیم چه هدفی را برای ایشان نشانه رفته اند.شاید حتی خودش نمیداند و نمیدانست ولی مغز ما که معیوب نیست.ایشان شده سخنگو و نماد تحول خواهی و حقوق تضییع شده زن ایرانی !! باور میکنید؟هرجا قرار است درباره وضعیت زنان ایران سخن گفته شود نام میدرخشد.تمام.همان خانمی که در صدای امریکا به ناطقی گفت: "من به شما اعتراضی دارم.چرا در میان مجریان صدای امریکا …….! ...ایشان دیروز سخنگوی اعتراض زن ایرانی بودند..و امروز .صدای اعتراض و جنجال شلوغ بازی صد البنه صدای اعتراض علیه دیکتاتوری پهلوی ست
شما هم بهتر از از اهل سیاست بیاموزید و اینقدر به تخریب اپوزیسیون و مبارزان و روشنفکران تهمت و افترا نزنید و خودت زا یک تافته جدا بافته از ایران و ایرانی و روشنگزی و شکست و پیروزی کنار نکشید و مخفی کنید. اگر موضوعی برای نوشتن نداری سکوت بهترین کار اخلاقی است تا خودزنی! و مخالفت و تهمت و افترا و جغل تاریه و روایت های قهوه خانه ای پیرمردهای بازنشسته بریده از زمین و زمان. از اینکه همچون اسلامیست ها حدیث و روایت هایت نقل قول بدنامان و جنایتکاران صد ساله اخیر و ادعاهای غلط ثابت نشده است نشان میدهد که در علوم اجتماعی و تاریخی و سیاسی و فرهنگی بضاعت تحلیل و درک را نداری ولی چون مقاله نویس نیهلیستی ………. میدهی به خوشبینی و امید و باور به نیروی لایزال خلق ها و مردم ایرانزمین!
سالام
مثال خوبی زدید,ولی ناقص ومیتوانستی از مرحوم جلال ال احمد واز مرحوم رضابراهنی نیز مثال بزنید,
چرااینهارا مثال نزدید,شاید دلیل دیگری برای خودداشتید!!!!!
این همزبان مامتاسفانه اگربخواهم مثال ساده وساده بزنم,راه احمدکسروی راانتخاب کرده است.
راه این عزیز,آلوده به توهماتی است ,که تغذیه فکری ومحوری غلطی را بخوردش داده اند و باآن تغذیه پرورش یافته است.
میتواند بازگشت خوبی داشته باشدو راه کج راهه را ول کند.
متاسفانه همچون خامنه ایی براه دیگری پا گذاشته است.
این آقا اگر راه خودرااصلاح نکند،نابودش میکند.
مرحوم براهنی به موقع راه خودرا اصلاح کرد,, دراینده نامش شناخته تر و آوازه اش زبان زدخواهدشد,
کسروی منفور ومنفورتر.
این همزبان ما هم ,اگر دیربجنبد,کسروی دوم خواهدشد.
سالام
45 ساله این شعاررامی دهند؛
کی ضررمیکند؟مارا بااین شعارهای انحرافی به بیراهه نمی برند؟
ملل ایران را دو گروه ازدرون وازبیرون بااین شعارها به حاشیه میرانند,تا همان پان فارسها و
نیروهای ماسیون فکر ایرانشهری وشعوبیه فارسی بانام دیگر حکومت خودرابرانند.
کی ضررمیکند؟
آیا پان فارس حاکم شده انگلیس ماسونی کمپانی هندشرقی ضررمیکند؟
یا ملل تحت ستم این تفکر؟
شعارهای زوشنفکرنماهای غرب زده وشعارهای مثلا اصلاح طلب هیچ باهمدیگرازلحاظ محتوایی فرقی ندارند/
45 سال پان فارس مخوف نوچه استعماری ساز مارابا همان عمل ماسونی انکلیسی دوران پالانی
چرخانده ,تا پان فارس عملا نوچه های استعمار برای درحکومت ماندن عوامفریبی خودرا تکمیل کنند.
برای ماچه فرقی بین 57 سال حکمرانی پالانی ها با آخوندیسیم کرد ومیکند؟
تعدادی درآغوش غرب خوابیده وباکروات ومواجب گیری مارابرای آنهابه حبهه حنگ باآخوند میفرستند،
تعدادی هم عین همانها باتفکرارتحاعی مارا درصورت درخواست ابتذایی ترین حقوق مدنی ینام دین ولی بکام نژادپرستی به صلابه میکشند/
این شعاردهندگان داخلی وخارجی اتحادشومی برعلیه ملل تحت ستم داشته در ظاهرهمدیگرفحش میدهند.درعمل جبهه متحدی برعلیه مادارند.
یک نمونه از اپوزاسیون خارجی وداخلی برای اتحادباملل وبه رسمیت شمردن ملل دیده نشده است.
تمام تلاششان براین است,که با آویزان شدن ازطناب استعمارگران یک سیستم جدیدی بازهم برسرملل کلاه بگذارند.
تاسف من از این است که استعداد های طبیعی جوانان ایرانی در هر دوره یا به هدر رفت ویا مورد سوء استفاده مرتجعین چپ و راست دینی قرار گرفت.
یکی از این قربانیان چپ همین آقای محققی است که اگر فریب سراب چپگرایان را نمیخورد، بدون شک امروز استاد ادبیات زبان پارسی و آذری ویا هر زبان دیگری در دانشگاه بود.
آیا آین استاد ادبیات مورد نظر ما توانایی و قدرت بسیج برای یک تحول اجتماعی سیاسی رادارد ، بدون شک آقای محقق خود بهتر میداند.
در نوشته پیشین ایشان، خواننده به این تصور میرسید که چرا ایشان عامل برگزاری یک جلسه
مشترک از جمع نا همگونها برای برون رفت از بختک سیاه اسلام نمیشود، هر چند عده ای ایشان را به این کارمهم تشویق کردند.
متاسفانه آقای محققی تنها فریب خورده چپ نیست، جا دارد از نامور و نامدار دیگری نام ببریم که عمری در سودای اهداف حزبی بود و عاقبت به راز تلخی دست یافت که دیگر اجل مهلتش نداد و در سرزمین بیگانه از جهان رفت.
سیاوش کسرایی و بسیارانی از اهل فضل وقلم قربانی دستگاه پلید توده ایسم شدند.
هرچند دستگاه مخوف توده او را حزبی معرفی میکند ولی کسرایی که تمام عمر نقابی در چشم داشت، شهر مسکو نقاب فریب را از چهره و روح او بر میدارد و پی میبرد که:
چه فریبی خورده است.
شاهکار مهره سرخ نوشته کسرایی خود پرده از یک فریب تاریخی برمیدارد که او یک قربانی برای
قدرت بیگانه بود. کسرایی دیگر توده ای نیست بلکه از نظر من یک قهرمان ملی است که باید روزی دوباره در خاک وطن آرام گیرد.
چرا ایرانیها زیاد گول میخورند؟
صبح شده...ولی نه از درخت سکه خبری هست و نه از اصل سکههای پینوکیو. درست مثل ماجرای بورس، موسسات مالی و اعتباری غیرمجاز، جریان پیشفروش آپارتمان، فروش سهام پدیده شاندیز و... آدمهای زیادی پول و سرمایه تمام عمرشان را از دست دادهاند. شاید تعدد اتفاقات مشابه و تکرر وقوع آنها با رتبه سواد مالی ایرانیها ارتباط داشته باشد
ماجرای کوروش کمپانی یادآور داستان مشهور کارلو کلودی است؛ وقتی روباه مکار و گربه نره از پینوکیو میخواهند سکههایش را بکارد و کمی صبر کند تا بهجایش درخت پول سبز شود
بسیارعالی
از کرامات شیخ ما چه عجب! خب بوش که دیگه رئیس جمهور نیست و صدام هم دوره اش از وقتی اعدام شده تمام شده. منظورت چی بود؟ برادر - شایدم خواهر- حالا بلد نیستی سوال بپرسی مجبور نیستی چیزی بنویسی. بناچار حدس میزنم که میخوای بگی دوران آمریکا تمام شده و لابد خامنه ای هم صدام نیست و جمهوری اسلامی مستدام خواهد بود. خب ما که بخیل نیستیم.. مبارک شما! شاید منظورت اینه که بر اساس این برنامه چین حالا جای آمریکا را گرفته. بنظر میرسه شما خیلی از این بابت شاد هستی. آقایی شی جی پینگ بجای بوش هم بر شما مبارک! برای ما که ایران پرست هستیم نه این خوبه نه اوشون لعنت به هردوتاشون. ولی فعلا که پوتین جان تان سرش در خمره اوکراین گیره و چین هم غرب اراده کنه و تجارت رو باهاش قطع کنه یک میلیارد آدم همدیگه رو میخورن و در عوض فقط برخی مواد کانی به غرب نمیرسه. غرب راهش رو بلده. ضمنا اون که الان داره نوار غزه رو شخم میزنه ناتانیاهو نوچه بایدن هست. و شی جی پین و پوتین حتا زوزه هم نمیتونن بکشن. حالا صبر کن آقا ترامپ گنده لات غرب بیاد.. یادته دفعه قبل چطور زوزه چین رو بخاطر گمرک بستن روی کالای چینی در آورد؟ شما یه چای دیشلمه بزن یه وخ پس نیافتی
به دل نگیر عزیز.. سر صبحی گفتیم یه سر به سری بگذاریم شاد شی.
موى از بدن گويا راست مى شود اما وجدان ادمى كجاست ؟ انسان بودن معناى خود را در تلاش تكه يافتن نانى در اين برهوت ظلم و زور و مرگ و وحشت گم كرده است چه بايد گفت ؟ در اين جهنم سوزناك و مرگ اميز كه ازادى نام ديگيريست ؟ محققى گرامى نوشته هايت چنان عميق و واقعى كه بر قلب هر انسان مى نشيند و او را از خواب بر مى كند خوشحالم كه هستى و هرزگاهى عده اى را از خواب بيدار ميكنى و وجدان او را تكانى ميدهى او را نمى گذارى فراموش شود از گم نامى به او نامى ميدهى
واقعا متأسفم برای کسی که این مقاله را نوشته است چون نه سواد درستی دارد و نه اطلاع از سرگذشت بهائیان بویراحمد دارد. اولا رقمها و تاریخ ها کاملا اشتباه است دوم اینکه بسیاری از این حوادث به کل اتفاق نیفتاده است و سوم اینکه در همه چیز غلو شده چهارم ارتباطات به هم نمی خوانند. دوست عزیز این حکومت جنایتکار سراپا ظلم و ارعاب بر همه کس و حتی در دنیا آشکار هست و لزومی نیست اوضاع را این چنین تیره و تار نشان بدهید. من که به لحظه های بویراحمد اطلاع کامل دارم این مقاله را بی ارش و بی اعتبار می دانم اگر دیگر جاها به همین نحو وای به حال شما که در موضع ضعف اخلاق بهتری از آخوند ها ندارید.
سالام
متاسفانه روشنفکران ما اززمان تشکیل فراماسونی بتوسط کمپانی هندشرقی
تاکنون گرفتاراین اندیشکده هاشده است.
روشنفکرماهم تولید فکرنداشته وندارد،
چشم امیدش را به اندیشکده های اجنبی دوخته تا آنها برایمان طناب های
جدیدی ببافند،
روشنفکران ما نیز،حتی بصیرت درستی
برای دیدن واقعیت های دنیا نداشته
تاراه درستی انتخاب خود و کشور را
ازاین پلان های اجانب دورسازند،
اگرهم بخواهند،وارد دنیای تاریک وتوهمی باستانی و غیرواقعی و افسانه ایی میشوند،که نمی دانند،این افسانه هارا کی برایشان ساخته اند.
خودشان که تولیدندارند،
ازتولیدات دیگران هم استفاده نمی کنند،
الکی شعارمیدهند،
مردم وجامعه را درعالم هپروت نگه میدارند،
نه میتوانند تولید کنند،نه ازتولیدات دیگران بخوبی استفاده میکنند،ونه میگذارند،دیگران ازآن تولیدات استفاده کنند،
اززمان تشکیل این سایت ،پیشنهادم
برای برون رفت ازاین تاراج وازاین سردرگمی سیستم فدرال باقوانین غیرمتمرکز ونرم بوده وهست.
ولی متاسفانه تعدادی مارا میخواهند
باشفای اندیشکده های فرانسه،انگلیس،
آمریکا،روس،چین بازهم درجهنم نوعی دیگراز پالانی ها،آخوندیسم نگه دارند.
واقعن همه رااین خودباختگان متوهم
گرفتارکرده اند،
بادرآمدهای نفتی ،گازی،معادن،موادمخدر سرگرم و کشوری که میتوانست بهترین زندکی رابرای مردمش ایجادکند،را به ویرانه تبدیل نکنند،ول کن نیستند.
درووود!
در یک کلام.
پیشنهاد میکنم در باره این معلوماتدانی بی همتا و ازلی -ابدی اعتباری خودتان حتما در هر کشوری که هستید به یکی از دانشگاهایش مراجعه کنید و به اساتید فلسفه و ادبیات و به طور کلّی اساتید علوم فرهنگی بگویید که «زئوس – آپولون، هرا، هرمس، آتنه، آفرودیت، و دهها خدایان و الاهان یونانی و رومی»، خرافات و چرت و پرتهای مغز بیمار عوام بوده اند و شما اساتید حتما باید به علم مارکسیسم آشنا شوید تا بتوانید حقیقت را دربست مالک شوید و بر تمام مشکلات امروز و فردای مردم جهان از امروز تا میلیاردها سال نوری آینده در یک چشم بر هم زدن چیره شوید. به آنها بگویید فقط کافیست ایمان بیاورید به مارکسیسم و از آنها بخواهید که هر لحظه بگویند: «اجی، مجی لاترجی، یا مارکس العلما!». آنوقت خواهند دید که یک شبه ره میلیارد ساله پیشرفت را رفته اند عین پیشرفتی که شوروی سابق و آلبانی و کوبا و امثال این کشورها کردند.
در ضمن یه سری هم به قبر «مارکس» بزنید و بر سر قبرش بگویید، یا حضرت مارکس! ای رسول پرولتاریا!، گمون کنم زیادی آبجو زده بودی وقتی که مدام در کتابات از «پرومتئوس» حرف میزنی. مطمئنی که خوابنما نشده و جن توی جلدت نرفته بوده؟.
من مطئمن هستم که اساتید هر دانشگاهی با شنیدن حرفهای جنابعالی، بلافاصله به دستتان با تحقیری وصف نشدنی، جارو و سطل زباله جمع کنی میدهند و میگویند حاج آقا شما فعلا همین آشغالای خیابونا را جمع کنید که بزرگترین خدمت را از این طریق به جامعه بشری و گلوبالیزاسیون خواهید کرد. بفرما حاج آقا!. بفرما جانم!.
خوش باشی در اعتقادات ای مومن1
فرامرز حیدریان
تا زمانی که اپوزیسیون این حکومت زنده است جمهوری اسلامی پابرجاست چون مردم از ترس کومله و تجزیه طلب و مجاهد کنار صدام و کسانی که تمامیت ارضی زبان ملی و مقدسات مذهبی رو به چالش میکشند و یا آتش زدن مأمور تو خیابان رو تمجید میکنند به قدرت نرسیده مخالفین خود رو با بدترین کلمات و حرکات مورد حمله قرار میدهند هیچ موضع رسمی در قبال زیاده خواهی کشوری مثل باکو نمیگیرند حامی حمله نظامی به ایران و نابودی زیرساخت های نظامی و غیر نظامی ایران هستند مردم همچنان در قبال جمهوری اسلامی سکوت و تحمل را پیشه خواهند کرد چون از اپوزیسیون بیشتر هراس دارند
اگر امروز پند مش قاسم به شیرینی نیاموزی.... شازده اسدالله میرزا این پند در سانفرانسیسکو بیاموزد تو روزی
یکسالگی منشور مهسا؛ چرا شورای همبستگی شکست خورد؟
والله بابام جان دروغ چرا .ما که با چشم خودمان ندیدیم ولی...اینجا تو مملکت غیاث آباد قم برای کسی فرش قرمز پهن نکردن زیاد به شکمتون صابون نزنید آخرش اینکه آسپیرال غیاث آبادی همشهر ما در تامینات پرونده همتون زیر بغلش داره
.اینکه مدعی شدید میلیون ها امضای پشتوانه علینژاد باید بدونید میلیونها نفر هم پشت جنازه خمینی و فریزرش بودنند
جهت اطلاع اقای محسن کردی ؛ لطفا این ویدئو را تا اخر نگاه کن فکر کنم دوران بوش و صدام تمام شده باشد:
ایلان ماسک: جنگ جهانی سوم نزدیک است
فکر میکنم برای اولین بار بود که نماینده بخشی از طیف چپ جمهوریخواه ایران - آقای فتاپور- با نماینده ای از اردوی لیبرال ها - آقای علیرضا کیانی) طرف شد که سخن یکدیگر را متوجه میشدند و ظرف یک برنامه به اندازه قابل قبولی به یک «همرایی» رسیدند که داریوش همایون سالها از آن سخن می گفت. جای خوشی است. امیدوارم که این مناظره ها بیشتر شود و همکاری ها در سطح ملی و نه تشکیلاتی بیشتر شود.
این اپوزیسیون نازنین از نوع اپوزیسیون صدام حسین است. آنقدر نشستند تا آمریکا کفرش در آمد و صدام را بر کنار کرد و سپس یک میز گذاشت و گفت هرکس میخواهد در آینده عراق سهیم باشد بنشیند. آقا سر صندلی دعوا بود! کسانی که سالها بر سر «چلبی سازی» یقه هم را میدریدند مثل بچه آدم نشستند کنار احمد چلبی. خب چی شد؟ احمد چلبی چی شد؟ کار عراق به کجا کشید؟
بگذریم.. روزی که صندلی های ما هم آماده شود ارق گروهی و مسلکی و کارگری و بورژوازی کیلو چند؟ همه کناری نهاده و یقه ها بر سر صندلی ها دریده خواهد شد.
درووود بر ابوالفضل عزیز!
مختصر و اشاره وار.
در ادامه صحبتهای قبلم باید عرض کنم که برغم تمام داد و فریادهایی که از ته قلب میزنی، مدار رفتاری آنانی که خودشان را «اپوزیسیون» مینامند، همچون گربه مرتضی علی بر همان چهار چنگولی فرود خواهد آمد و چرخید که از روز اول چرخیده است. جالب اینجاست که حضرات حتّا معنای کلمه «اپوزیسیون» را نمیدانند؛ ولی داعیه اپوزیسیونی دارند. اصلا خود کلمه داد میزنه که محتوای معنایی من، «اختلاف نظر داشتن و دیدگاههای تقابلی/تنشی» است. به همین دلیل، آنانی که ادّعای «اپوزیسیون» میکنند، باید بفهمند و بدانند که در عرصه سیاست، هستند دیگرانی که طور دیگری فکر میکنند و نظر دارند و برای اینکه بتوان به حدّاقل نظر و تصمیم معقول و همگانپذیر دست یافت، لازم است که از در گفتگو و مشاوره و بحث منطقی با همدیگر در آییم. یعنی اصلی که هیچ کدام از مدّعیان «اپوزیسیون» تا امروز نفهمیده اند و برای اجرایش تلاش نیز نکرده اند و اگر هم از سر اتّفاقات میهنی به چنین کاری ترغیب و تهییج شده اند، چون هنوز معنای اپوزیسیون را نمیفهمند، چند صباحی بعدش از همدیگر جدا میشوند و علیه یکدیگر، لشگر کشیهای اینترنتی میکنند!. از دیدگاه حضرات، «اپوزیسیون»؛ یعنی بیرون انداختن حریفان از میدان رقابت و ضایع کردن آنان به منظور تسخیر قدرت مطلق!.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
خلایق مستید و ملنگ، این...... به کاوه موسوی گفته بود اگر به جز این ابله کس دیگه جریان حمید نوری رو رسانهای کنه پروندهٔ حمید نوری رو خراب خواهد کرد , حالا بشینید و اراجیف این ............. خود شیفته رو اینور انور پخش کنید
سالام.
فرانسه مخوف ترین سیاست جهان رابازی میکند،
هرکجای دنیا آشوب وجنگ وکشتار دیده
میشود،دست فرانسه درپشت آن آشوبها
وجوددارد،
تاراج آفریقای سیاه بتوسط فرانسه با
انتقال جمعیتی زیاد ازهندوها
وقراردادن آنها دربرابر مردم سیاه آفریقا
وتاراج آفریقا.
جنگ وتاراج ویتنام ،که پس ازویرانی
تحویل آمریکا داد،
الجزاير را ویران کرد،
ارمنستان را در بین کشورهای مسلمان تورک ایجاد و آخرین جنایت اش قتل
عام خوجالی میباشد
ویران کردن کشورلیبی وتاراج دارایی های آن بخصوص ۲۵ تن طلای ناب اندوخته شده در دوران سرهنگ قذافی
به اسارت گرفتن ایران بخاطر لوفل لوشاتو ،گروگانگیری یک هشتم خاک کانادا ،
ووو، این کشور فقط برای حفظ منافع
خود تعدادی را با دادن مدال شوالیه
توسط آنها به یغما میبرد
سالام
بایدعرض کنم ،با پدیده ایی جدید،بااین نام
موجه ایم،
که جزباستانگرایی توهمی نام دیگری نمی توان برآن نهاد،
این تفکرات نه پایه علمی دارد،ونه منطقی،
دراصل سیاستی هپروتی وتوهمی که فقط
جاده جدیدی برای عقب نگه داشتن کشور
مردم وحتی منطقه را درآن میتوان متصورشد.
دنیای علم ومدرن سیستم های حکومتی
چندین سال است ،در حال اجرا و نشان دادن
ملموس نتایج خوداست،
تعدادی آنچنان در توهم غرق شده اند،
که بیرون آمدن ازآن دنیای تاریک برایشان
نه قابل تصورونه قابل امکان است،
حتی دوست دارند،
یک سرزمین وملتی رابا خود به آن تاریکخانه
برده وغرق کنند،
این تفکرات فقط جاده صاف کن ،سودبران
علمی اندیش برای تصرف دنیا سودمنداست.
ما بااین تفکرات از دروان مشروطه مواجه
وتاکنون نیز آفت آن مارابه اینجا رسانده است.
واقعن به صاحبان این اندیشه نمی توان باسواد دراین دنیا علمی جهانگیرنام نهاد،
من کتابهایی دراین زمینه خوانده وحتی
بانویسندگان آنها مقداری آشنایی دارم،
که علت بدبختی ومستعمره شدن ایران
وخارج شدن از چرخه علمی اندیش را درکشور
دستاورد کار آنها می دانم،
ازجمله عبدالحسین زرین کوب،
البته خودش درآخرعمرش درمقاله ایی درمقدمه ایی کارخودرانکوهش کرده است،
که دیگران ول کن آن نیستند،
جنگ علمی شدن ،پیشرفت،اجرای قوانین
حقوق بشر را من نه دراسلام می بینم ونه در
ادیان دیگر،
این قوانین هستند،که نخبگان سیاسی بهرشکل
درکشور پیاده میکنند
مردم را دنبال نخودسیاه فرستادن ،
دقیقا کاری است ،که مردم را از اصل مسائل
به انحراف سوق دادن و پیاده شدن سیاست
استعمارگران.
همانطورکه ،ماسونها با کودتای انگلیسی رضا
پالانی را حاکم کرده و نتیحه اش ،تربیت وپرورش آخوندیسیم بشکل همان سیستم ،
ولی بانام دین،
آن یکی رابنام سکولاریسم، این یکی رابنام
حال نیز این همزبان ما میخواهد مارا به عصر
ماقبل تاریخ وتاریک سوق داده وپاشنه درب
را شکل جدیدوغیرعلمی بچرخاند،
گرفتاری ما این است ،همانطورکه قبلا نیزعرص کردم،نخبگان ما درهیچ زمینه ایی
تفکرتولیدندارند،
متاسفانه تبحر استفاده از تجربه دیگران راهم
ندارند،
نسخه هایی می پیچند،که نه علمی است ،نه
منطقی ونه عقلانی ،
که داروی نسخه آنها حتی درهیچ بقالی هم
پیدانمیشود.
خداوند و میترا وسیمرغ مارانجات دهد.
عجب دنیایی داریم.
زمان اسطوره و سیمرغ و اژدها و دیو و فرشته و ملائگ و جن و سحر و خرافات سپری شده، و آخوندها آخرین میخ رسوایی حماقت و توهم و حیله و فریب را بر شعور و فرهنگ و تابوت زنده بگوری مردمی مستعد و تئوریک و استتیک کوبیدند و صلوات ریق را با اشهد علم ستزیزی و منطق ستیزی به هومانیسم و سکولاریسم کوبیدند! روشنفکرنمایان حراف و سفسطه گر و زیاده گوی یاوه گوی با تاخیر تاریخی صد ساله نمی توانند فضای ترقی خواهی گلوبال را تیره و تار نمایند چون از نظر تاریخی فکری فرهنگی به مرگ و بدنامی و رسوایی محکوم اند. تنها حضورشان در این محفل نشان میدهد که نیروی دافعه آینده نگری آنان را به اینجا فراری داده تا آخرین نشئگی توهم آمیز خود را با خودشیفتگی ؛ چون بودیستهای تبتی مورمل کنند .
با سلامهای گرم. فاز جدیدی از به اوج رساندن تفرقه کلید خورد و میرود تا وزن مسیح را به حداقل برساند. این همانی بود که باندهای جهل و جنایت حاکم بر ایران در این روزهایِ به اصطلاح انتخاباتی به آن نیاز داشتند تا با ایجاد ترس و یأس بیشتر در دل مردم و دول غربی، طیفی را به پای صندوق بکشانند و از حمایت برخی دول بهرهمند گردند. واقعاً متأسفم.
با درود:
، روزنامهنگار و فعال سیاسی، در گفتوگو با ایراناینترنشنال به پیامدهای اختلاف میان اپوزیسیون پرداخت و ضمن اشاره به از هم پاشیدن حلقه ائتلاف مخالفان جمهوری اسلامی در جرجتاون گفت رهبران کشورهای غربی درباره عبور از جمهوری اسلامی تردیدی ندارند.
علینژاد روز جمعه، چهارم اسفندماه، با حضور در استودیوی ایراناینترنشنال گفت پس از آنکه متوجه شد موضوع ایران و شرارتهای جمهوری اسلامی از کنفرانس امنیتی مونیخ حذف شده است، وزرای امور خارجه کشورهای غربی را درباره تروریستی نشناختن سپاه پاسداران به چالش کشید.
او گفت خطاب به نمایندگان دولتهای غربی تصریح کرده که «تا زمانی که نخواهید با علی خامنهای و سپاه پاسداران شبیه رفتاری را داشته باشید که با ولادیمیر پوتین دارید، شما نمیتوانید حتی از پایان جنگ اوکراین حرف بزنید.»
این فعال سیاسی اشاره کرد کشورهای غربی تردیدی ندارند که جمهوری اسلامی عامل اصلی جنگافروزی در منطقه و بیش از ۵۰۰ ترور در خاک آنان است، اما در دیدارهای خصوصی میگویند در صورت قرار دادن نام سپاه پاسداران در فهرست سازمانهای تروریستی، ممکن است این نهاد «عملیات تروریستی بیشتری انجام دهد».
علینژاد ادامه داد: «غربیها میخواهند مطمئن شوند که اپوزیسیون کارآمدی در ایران وجود دارد که بعد از رفتن جمهوری اسلامی میتواند انتخاباتی آزاد برگزار و از بروز هرگونه آشوب و ناامنی جلوگیری کند.»
او در ادامه به همبستگی نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور و شکسته شدن حلقه موسوم به ائتلاف جرجتاون اشاره کرد و گفت «نه تنها غربیها بلکه مردم ایران هم این سوال را دارند که دولتهای خارجی چطور میتوانند به اپوزیسیونی اعتماد کند که مانند جزیرههای سرگردان پراکندهاند.»
شورای همبستگی برای دموکراسی و آزادی در ایران در روز ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ اولین نشست خود را در دانشگاه جرجتاون در واشینگتن دیسی برگزار کرد.
این شورا که شاهزاده رضا پهلوی، حامد اسماعیلیون،شیرین عبادی، عبدالله مهتدی، مسیح علینژاد و نازنین بنیادی اعضایش بودند، در روز ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ «منشور همبستگی و سازماندهی برای آزادی» خود را به نام «مهسا» منتشر کرد.
علینژاد در ادامه گفتوگویش با ایراناینترنشنال، اشاره کرد که در جریان دیدارهای سال گذشتهاش با امانوئل مکرون، رییسجمهوری فرانسه، مارک روته، نخستوزیر هلند و جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا هم موضوع اپوزوسیون ایران مطرح شد و افزود: «جهان نه فردمحور، بلکه سیستممحور است.»
این فعال سیاسی یادآور شد که در دیدارهای اخیرش با مقامهای غربی نیز آنها میگویند «در عبور از جمهوری اسلامی دیگر تردیدی ندارند، چراکه نه تنها انقلاب مهسا و اتحاد مردم در کف خیابانهای ایران غرب را تسلیم کرد، بلکه آنچه در حمله هفتم اکتبر حماس به اسرائیل اتفاق افتاد هم باعث شد بار دیگر نگاهها به جمهوری اسلامی بهعنوان رژیمی معطوف شود که پشت این حملات قرار داشت.»
به گفته او، «همه میدانند جمهوری اسلامی رفتنی است»، اما مشکل این است که نمیدانند باید با چه کسی گفتوگو کنند، چراکه ایران سرشار از نگاههای متکثر است و غرب از این نگران است که مبادا ایران پس از رفتن حکومت فعلی، به شرایط سیاسی مشابه عراق یا سوریه دچار شود.
علینژاد در این مصاحبه تاکید کرد که دیدارهای فردی نیروهای اپوزیسیون با مقامهای غربی برای انعکاس صدای مردم ایران و ایجاد فشار بیشتر بر آنان تاثیر دارد، اما تا وقتی به جامعه جهانی ثابت نشود که اپوزیسیون ایران در عین داشتن دیدگاههای متفاوت، توانایی برگزاری انتخابات را دارد این دیدارها نمیتواند به نتیجه مطلوب برسد.
او در ادامه خواهان این شد که رسانهها از تمامی افراد حاضر در حلقه اتحاد جرجتاون برای بررسی اختلافات پیش آمده دعوت کنند و در این زمینه با مردم ایران شفاف باشند.
این فعال سیاسی بار دیگر به مرور اختلافات رخ داده در ائتلاف پرداخت و گفت این حلقه قرار بود شورا و جمعی برای دوران گذار تشکیل دهد و در آینده، نوع حکومت آینده ایران در پای صندوق رای تعیین شود.
علینژاد در شرح ماجرا به درخواست شاهزاده رضا پهلوی برای افزوده شدن شش نفر به حلقه اولیه ائتلاف پرداخت. او گفت وقتی اعضای ائتلاف در حال بحث و بررسی بر سر پیوستن سه نفر دوم بودند، شاهزاده رضا پهلوی در توییتی نوشت که اعضا با این مساله موافقت نکردهاند.
به گفته علینژاد، در حالی که هنوز اعضای ائتلاف رای بلی یا خیر نداده بودند، شاهزاده رضا پهلوی از گروه همبستگی بیرون رفت و در ادامه حامد اسماعیلیون یکی دیگر از اعضای اصلی ائتلاف، با وجود درخواست برای ماندن، گروه را ترک کرد.
او خواستار آن شد که شاهزاده رضا پهلوی و حامد اسماعیلیون و دیگر چهرهها در رسانهها حاضر شده و درباره اختلافها و دلیل از هم پاشیدن ائتلاف به ابهامات و سوالات پاسخ بدهند.
این فعال سیاسی خطاب به این افراد گفت شما باید میتوانستید آنان (کشورهای غربی) را قانع کنید که آمادگی و توانایی گردهم آوردن احزاب و چهرههای سیاسی را در فردای براندازی برای برگزاری یک انتخابات دارید.
علینژاد تاکید کرد: «ما باید بتوانیم با دست پر خطاب به غرب بگوییم که ملت ایران برای عبور از جمهوری اسلامی آماده است.»
او در عینحال اظهار امیدواری کرد که باوجود اختلافهای پیش آمده میان چهرههای اپوزیسیون خارج از کشور، ملت ایران در داخل کشور از هر عقیده و گروه سیاسی، هنوز باهم متحدند و مبارزهشان را ادامه میدهند.
با سلام احتراما :مدتهاست که این نوع پرسش ها را می بینیم اما پاسخی نمی شنویم دلیل اول به نظر می رسد صعود اربابان مورد سوال به قله رفیع منیت و قدسیت است که قاعدتا در مقام قدسیت خود را مبری از دادن پاسخ می دانند و گاهی اراده می کنند بر فراز منبری و از ورای میکروفونی سخن رانی بفرمایند و این قصه همچنان ادامه خواهد داشت اما خارج از این سوال های بی پاسخ اصولا چرا اصل مطلب را عنوان نکنیم اقایان برای اینده چه برنامه ای داریدو چه سیستم سیاسی را صرف نظر از عنوان سیستم قصد دارید ارایه کنید با این که این همه سال در زیر سایه دموکراسی های غرب از همه گونه مواهب بهره برده اید برای ایران چه سیستمی را می پسندید و روش اجرای ان چیست با کدام نیروی اماده قصد اجرای ان برنامه را دارید اساسا ایا جز خودتان و معدودی افراد منفرد اطرافتان کسی را دارید یا منتظر ائامر اصحاب استعمار هستید تا انان بیایند و شما را بر مسند قدرت بنشانند چه نقشی برای مردم قایلید و مردم کجای این معادله اند ایا هنوز انتظار دارید افراد سپاه را به خدمت بگیرید و یا صادراتی های معلوم و مجهول الحال را کافی می دانید و در نهایت کارنامه فعالیت سالیان دراز سکونت (ونه مبارزه) خود را مختصرا توضیح دهید والسلام
تحشیه ای دیگر بر صحبتهای آقای به آبادی گرامی!
کسی که مغز فلسفی داشته باشد و توانمند به اندیشیدن با تخیلی بسیار سرشار و سیّال خواهد توانست در زبان و قلم خودش از «تصویر» به «مفهوم» انگیخته شود و پایه های تئوریک «زمامداری و دولت متکثّر» را بپروراند. وقتی بیاییم تصویر «سیمرغ گسترده پر» و دیگر «خدایان اساطیری ایران» را در دامنه «کشورداری/زمامداری و دولت متکثّر» بگذاریم آنگاه میتوان نتیجه گیری کرد که «ایده حاکمیّت و فرمانروایی» با «تصویر سیمرغ گسترده پر» اینهمانی دارد. حالا چرا میگویند «گسترده پر»؟. چرا نمیگویند «بال بسته»؟. دلیلش این است که سیمرغ، همه چیز را در زیر بالهای نگاهبانی و پرورشی خودش میگیرد برای حمایت و حفاظت و پرستاری و نگهبانی از همگان. به همین دلیل نیز بالهایش را میگستراند.
حکومت به معنای این نیست که جوانان و نوجوانان مردم را بالای دار ببرند و انسانها را شبانه روز کشتار و شکنجه و سرکوب و به حقوق و کرامت آنها تجاوز کنند. کار و هدف و مقصد و منظور از حکومت در نظر و ایده آل و رویاها و نیازها و خواسته های ایرانیان، دقیقا اینهمانی داشتن با تصویر سیمرغ گسترده پر است. به عبارت دیگر، حکومت/زمامداری به این معناست که زمامداران در نگاهبانی از جامعیّت انسانها بدون در نظر گرفتن صفات مختلف نژادی و اعتقاداتی و آداب و رسومی و زبانی و امثالهم آنها باید همچون تصویر سیمرغ گسترده پر عمل کنند؛ زیرا سیمرغ، مادر است و هر مادری، فرزندان گوناگون و نامتعارف و چه بسا ناهمگون میزاید. در نظر مادر نیز، فرزندانش به هر رنگ و عیب و خصلتی باشند، باز فرزندانش محسوب میشوند و هیچ تفاوتی با همدیگر ندارند. اگر تفاوتی نیز وجود داشته باشد، در رفتار و ظاهر است نه در کرامت وجودی اش به نام فرزند.
سراسر کره زمین را بگردید، اگر توانستید یک نفر را از میان انواع و اقسام کنشگران مدّعو و هارت و پورت کن و همچنین اساتید مدّعو و متخصّص فلان و بیسار را پیدا کنید که به فهم این موضوع توانمند باشد، مطمئن باشید که در کمترین فرصت ممکن، جامعه ایرانی از این رو به آن رو خواهد شد و ایران در جایگاهی خواهد نشست که لیاقتش را دارد و آنهم فرمانروایی شایسته با دولتی که ترکیبی از انواع و اقسام گرایشهاست.
تحصیل کرده و کنشگر ایرانی هنوز که هنوز است نتوانسته است پیوند «تصویر و مفهوم» را دریابد و بفهمد و سخت در اعجاب فرو رفته است که چرا برغم اینهمه سگدوزدنهای نزدیک به یک قرن تمام، هنوز که هنوز است اندر خم یک کوچه، هاج و واج مانده و نمیداند چه خاکی به سرش بریزد. تحصیل کرده و کنشگر ایرانی نه در دانشگاههای خودی چیزی آموخته، نه در دانشگاههای باختری و هنوز نمیفهمد و نمیداند که «سیمرغ و خدایان ایرانی»، زمینی، زمینی، زمینی بوده اند و هستند و به ذات خودشان «سکولارند». فقدان آگاهی و ذهنیّت اماله ای تحصیل کردگان و کنشگران ایرانی باعث شده است که ما تا امروز رمز و راز فلاکتهای میهنی و کشوری خود را نتوانیم کشف کنیم، رفع کردن و چیره شدن بر آنها پیشکش تمام مدّعیان هارت و پورتی قدرت و جاه طلبی!.
مسئله «تصویر و مفهوم» را تا زمانی که تحصیل کردگان و کنشگران ایرانی نفهمند و در سمت و سوی واقعیّت پذیری آن تلاش نکنند، محال است که بتوان در جامعه ایرانی، رنگ و روی آزادی و دمکراسی را دید. انقلاب حقیقی باید در بینش و ذهنیّت انسانها اتّفاق افتد تا در واقعیّت باهمزیستی آنها، چهره مناسباتشان در تمام عرصه های باهمزیستی دیگرسان شود از عرصه فرمانروایی گرفته تا دامنه کودکستان. به همین دلیل است که باید «تصاویر متفاوت و متضادی» را که قرنهای قرن است بر ذهنیّت و روان ایرانی سیطره هولناک خود را در سایه سار گیوتین الهی حفظ کرده اند، به طور شفّاف در زیر ذرّه بین گذاشت و سنجشگری بی محابا کرد تا بتوان «پارگی روحی و روانی و همچنین ذهنیّت درب و داغان ایرانی را از حضور تناقضهای هولناک الاهان سامی» گسلاند و از این طریق به درمان مردم کمک کرد؛ طوری که بتوانند سلامتی روح و روان و مشاعر و نیروی گزینشی خودشان را بازیابند.
تحصیل کردگان و کنشگرانی که نتوانند معضل تنشهای روحی و روانی و جنگ هولناک ایرانیان را در تاریکی رفتارها و کردارها و گفتارهایشان بشناسند و در صدد چاره درمان برآیند، به دوام حکومت فقاهتی برای سالهای سال و چه بسا قرنهای قرن امکان خواهند داد.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
چه واقع بینانه و دردناک وضعیت اپوزیسیون خود محور و به خود مشغول را تفسیر کردید.دریغ و درد که با دیدن هر لحظه از هم پاشیدگی ایران و به نقطه پایان رسیدن تحمل ملت از جنایات این حکومت اشغالگر،این مدعیان صد شاخه هنوز درگیر منیت های خود هستند.
سلام من یه تتلیتی هستم،این مقاله رو خوندم و واقعا برام جالب بومن هیچکس رو قضاوت نمیکنم،همه تغییر میکنن،اما نباید تو زندگیه کسی دخالت کنیم تتلو خودش اینو میخواسته و خودشم این شده و هیت و هرچی که بخواد خوهد شد،مرسی که ما رو در جریان همه چیز قرار دادید،خدانگهدار
دروود بر آقای به آبادی گرامی!
موجز و مختصر.
صمیمیّتی که در صحبتهای آقای به آبادی است، بهترین سند و آیینه تمام نماست که «پارگی و تنش هولناک و تراژیک روان و ذهنیّت ایرانی» را اثبات میکند؛ یعنی وضعیّت ذهنیّت ایرانیان را از زمان غالب شدن اسلامیّت تا همین امروز نشان میدهد. وقتی من صحبت از اسلامیّت میکنم، منظورم فروچلیدگان در باتلاق ایدئولوژی مارکسیسم نیز است که دقیقا امتداد بی غل و غش نصوص و اصول و مبانی شرایع اسلامیّت هستند در رفتار و گفتار و کردار. الله در حقیقت وجودی اش و اعتقادی اش، شکل بدویّت متلاشی شده «میتراس» است که نه میزاید و نه زاییده میشود [لم یلد ولم یولد]. الله هیچگاه منشاء «آفرینش و زایندگی» نبوده و نیست و هرگز نیز نخواهد بود. الله فقط نامش با «میترا» اینهمانی دارد؛ زیرا در اصل همان «ال-لات» است. های چسبان آخر نشانه تانیث است: [اللة]. ولی محتویاتش همان صفات میتراس هستند که با «ضحّاک ماردوش» اینهمانی دارد.
«دو قرن سکوت» ایرانیان پس از غالب شدن اسلامیت بر حول و حوش این محور میچرخید که خدا، چگونه میتواند، «مصدر قتل و آمر اقتلو اقتلو» باشد؟ درک این موضوع برای ایرانیان ناممکن بود و ناپذیرفتنی؛ زیرا تجربه ایرانی از «خدا»، بر محور «گزندناپذیری جان و زندگی و نگاهبانی از آن» میچرخید. تلاش مفسّرین باتلاق اسلامیّت، سالهای سال بر این دایره دور میزد که به مردم ایران تحمیل و تلقین کنند که «الله»، ترکیبی از «سیمرغ و اهریمن» است که به صورت «واحد» در آمده است. ولی باز ایرانیان نمیتوانستند چنین توجیهاتی را بپذیرند؛ زیرا تجربیات بی واسطه ایرانیان به گرداگرد گستره «خدایان» میچرخید؛ نه «خدای واحد» که تجسّم تمام عیار اقتدار و قدرت مطلقه باشد. در ثانی، اهریمن، فقط «زدارکامه» است، نه خونریز و تشنه خونخواری همچون الله. ایرانیان، هیچگاه خدای «واحد» نداشتند، و سیمرغ گسترده پر نیز، «مادر خدا» است. ایده «خدای واحد» با سمتگیری به سوی تسخیر قدرت و حکومت و استیلای مطلق بدون هیچ شریکی از راه سرکوب کردن فرهنگ مردم در جامعه ایران و متعاقبش جوامع پیرامونی آغاز شد تا همین ثانیه های گذرا.
در رویکرد به پژوهش در دامنه اساطیر ایرانی و بُنمایه های فرهنگ مردم باید تفاوتها و تضادها را در زیر ذرّه بین گذاشت تا توانست علّت تنشهای روحی و روانی و اجتماعی و کشوری انسانها را با زمامداران به طور عمیق و مستدل فهمید و در صدد رویارویی و حلّ و فصل معضلات ناشی از آنها برآمد.
رسالت محمد بر این بود که اراده جبّار الله و حکومت مطلق او را بر زمین حاکم کند و روش او نیز برای نیل به هدف بر حسب آمریّت الله در گرو کاربست گیوتین و غارت و ویرانگری و تجاوز و انذار و شکنجه و کشتار و انواع و اقسام شرارتها و رذالتها بود و همچنان اوامر الهی به همّت خلفای الله اجرا میشوند. امّا «جمشد جم»، رسالتی نداشت؛ بلکه خویشکاریهایش بر مدار «گزندناپذیری جان و زندگی و مهرورزی و دادورزی و راستمنشی» میچرخیدند که هدف از خویشکاریهایش نیز شادمانی و خوشی و رهانیدن انسانها از «درد» بود؛ نه حاکمیّت و آمریّت و کشتار انسانها. به همین دلیل نیز بود که در «عهد جمشید جم [= شاهانی که در خدمتگزاری به ملّت بودند و فرّ داشتند]»، انسانها در هر گروه سنّی که بودند، همدیگر را به حیث «جوانانی پانزده ساله احساس میکردند» و روحیه جوانی و شادکامی را با خود داشتند.
برای فهمیدن و درک این تفاوتها و تضادها به سواد « اکابری و آکادمیکی و تحصیلاتی در دانشگاهی خودی و بیگانه» اصلا و ابدا هیچ احتیاجی نیست؛ بلکه به شعور و شناخت و آگاهی و تفکّر مستقّل فردی بدون نگاه کردن به دهان هر چی آقا گفت!. ملزوم و محتاج است. یا به عبارت دیگر و در زبان «ایمانوئل کانت»: «در به کار بستن فهم و شعور و نیروی تمیز و تشخیص خودت بدون متابعت کردن از آقابالاسرهای آکادمیکی و مراجع مذهبی و امثالهم دلیر باش و راستمنش».
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
درود برشما
مقاله را دقیق خواندم
مقابله تصویر سیمرغ با الله ویا جمشید جم با محمد رسول الله نادرست است
چون الله آفریدگار هستی ومحمد نماینده او برای نجات انسان است
اما سیمرغ پر کشیده پرچم جمشید جم هردو نشانه یک حکومت وملتی است واین دو قابل مقایسه نیستند چون مقایسه فرد با جمع است
خداوند مسوول فرد است و فرد در برابر او پاسخگو
اما جمشید نماینده یک ملت است ودربرابرآن باید پاسخگو باشد
البته برای مدتی محمد نبی در مدینه به حکومت رسیدند در اینجا او نماینده مردم بود واگر احکامی بر او نازل شد برای جامعه او بود نه هر جامعه دیگری
به عبارتی احکام فردی ناظر برفرد است در سراسر جهان اما احکام جمعی ناظر برهر ملتی است که آنرا تصویب کند
شما جز تقلیل خواسته ی ملت ایران به حجاب و پوشش و جز جنسیتی کردن انقلاب_ملی_ایران و تقلیل آن به زن زندگی آزادی چه کردید؟ آیا نمیبینید ما زنان مرد_میهن_آبادی را فریاد میزنیم تا به امثال شما بفهمانیم این یک انقلاب ملی ست نه یک انقلاب زنانه که فانتزی ذهن شماست؟ مردان میهنم ما زنان را تحقیر نکرده اند بلکه پابه پای ما جنگیدند، جان دادند، چشم دادند، و سربدار شدند. ما با مردانمان احساس همبستگی داریم و برعکس شما احساس تحقیر شدن نداریم. مردان میهن ما را به رسمیت می شناسند که بخاطر ما سربدار شدند. شاهزاده رضا پهلوی شما را به رسمیت شناختند که در شورایی متشکل از سه زن و سه مرد با عقاید و گرایش های سیاسی گوناگون حضور داشتی. بهت اعتبار دادند، وزن دادند و شما نفهمیدی. این ذهنیت جنسیت زده ات حاصل چه گذشته ای ست؟ آیا این احساس تحقیر شدگی مداومت از آنجا نشات نمیگیرد که در گذشته ی خود در یک خود تحقیری مشمئزکننده به ازدواج موقت افرادی چون صفایی فراهانی در می آمدی و از تن زنانه ات استفاده می کردی که نفوذ کنی و اعتبار بگیری و … من خودم یک دخترم، خوب می فهمم با اینکار چه حقارتی را تحمل می کردی و چقدر احساس ناخوشایندی بوده برایت این خود تحقیری میفهمم وقتی مجبوری برای قلاب شدن به یک حلقه ی قدرت و بدون عشق حتی ازدواج کنی، چه خود تحقیری عجیبی به خود تحمیل کرده ای. اما خانم، به تراپیست مراجعه کن و این مشکلت را حل کن. سرنوشت یک ملت قربانی عقده های تو نمیشود
...ایراندوستان و در راسش پادشاهی خواهان، چهل و پنج سال است که در هیچ سیرکی تحت نام انتخابات شرکت نکردند و آنهاییکه تاکنون به دفعات در این سیرک شرکت کردند و نیز تشویق به شرکت تهوع آور در این سیرک می کنند به باور من و به یقین ایراندوست نیستند و نیز می شود به یقین گفت و نوشت که آنها از جنس همین تبهکاران اسلامی هستند.
منظور از آنهاییکه* در این متن تاکید شده است، شامل مردمان عادی نمیشود بلکه فقط شامل احزاب و سازمان و گروه های سیاسی و هواداران باورمند آنها هستند که به عمد و نیز برای بدست آوردن تکه استخوانی خودزنی و خودکشی میکنند تا ایران یا تکه تکه شود و یا با ملتش نابود گردد...* ..................
والله بابام جان دروغ چرا؟...ما با چشم خودمان ندیدیم ولی ما یه همشهری داریم که ۴ ساله هر وقت ما رو میبینه حرف اینکه.. پنداری ...حکم... ترامپ...
پایان افسانه جمهوری و فدرالیسم خواهد بود
اگر قدری با منطق و دیالکتیک جهانشمول علم مارکسیسم آشنا بودی، شناخت ...... را بر اساس قضاوت خ................... قرار نمیدادی؛ چون ن................سواد درک فلسفه و فرهنگ علمی و تاریخ را ندارید. کار جمالزاده ، ادبیات بود؛ آنهم ادبیات به سبک قاجار و مشروطه. او چه سواد فلسفی و فرهنگی و علمی داشت ؟ ! 60 سال در سوئیس زندگی نمود و یک جمله 6 کلمه ای فلسفی نگفت !....ه وضعیت...... معلوم است؛ غیر از ادعاهای ضد غربی و ضد علمی و ضد مدرن ؛ و حرافی و سفسطه و ادعا و شعار و التقاط اندیشه های ماقبل تجدد ، اینجا شده تنها پناهگاه و ماوایت! اگر منوچهر جمالی در اندیشگی، مال و پوخی بود، یک دانشمند و فیلسوف و مورخ و فرهنگ شناس، نام او را در رسانه ها و آثار، جزو فیلسوفان و اندیشمندان ذکر میکرد، یابرنامه پرگار بی بی سی و صدای فلاحی و رادیو فردا و زمانه با او مصاحبه میکردند یا در آلمان که جمالی 60 سال زیست، یک محفل علمی از او یاد میکرد و جمالی مجبور نبود کتابهایش را با سرمایه شخصی چاپ کند و هیچکس نخرد و......... کتابها را به به افراد و کتابفروشی های سمساری ببخشد. خطر ................. و مرید او میدانید و مطالب هپروتی در رسانه های مجانی علیه جهانینی های علمی پخش میکنید.!جمالی یک شبه مغ و شبه آخوند ادیان باستانی دوران عصر حجر بود؛ یا آخوند کت و شلواری شبه زردشتی و یا مانوی و این قبیل شاخه های ادیان باستانی اسطوره ای افسانه ای سوپر ارتجاعی ماقبل اسلامی عصر جاهلیت. در زمان او رمانتیسم شرق شناسی فرنگی، دنبال جعلیات و چرندیات ضد علمی امثال ............ا او سیمرغ را هم به معنی لوگوس و هم به معنی میتوس و هم به معنی کالچور و هم به معنی تئوس و سکسوس به دانشجویان فلک زده ایرانشناسی
سالام
چون نوشته بودم ،ختم بحث ،
فقط بشما ،این بایدعرض کنم،
که باستانگرایی خودش به یک ایدولوژی وحشتناک تبدیل گشته که بدتراز داعش
وتمام تروریستها درایران ومنطقه عمل کرده است.
ما گرفتارپرورش یافتگان تفکراتی هستیم
که غربیان مسیحی با اهداف استعماری
درایران ومناطق جهان پیش گرفته ،جعلیات
آنها ،درجهت تفرقه و تشدیداختلافات در داخل ومنطقه میباشد.
چون مدنی درخارج خواهم بود،
دسترسی آسان به اینترنت دارم،
دراین باب فرصت نوشتن دارم،
امیدوارم ،
که این سایت محترم ،درچاپ آنها کوتاهی نفرمایند،
من تورکم آذری راقبول ندارم،
برای تمام ملت ها وحتی اقوام کوچک احترام
برابر حقوق مساوی قائلم،
نه آن چیزی که تابحال روشنفکران غرب زده
دردوجبهه شرقی ،غربی شعارشان است.
آنها شعارانسانیت،برابری ،منشوری، وو، ،،
به دورغ داده تا مردم را ازمبارزات رئال بنفع
اربابان خودکه قبله گاهشان میباشد،منحرف کنند.
به سیستم غیرمتمرکزباقوانین نرم اعتقاددارم،
حتی اعتقاددارم که طبق سازمان حقوق بشر
ملتها آزادهستند،درصورت برآوردن نشدن حق خودمبارزات مدنی ومسالمت آمیز استقلالطلبی پیشه کنند.
سحر نزدیک است. هر چقدر ستاره ها رو بردارین، درسته شب ها تاریک تر میشن ولی حتما سپیده صبحایی خواهد رسید